خونه گلی

خونه گلی، یا، خونه چوب گلی،

      تا اواخر قرن 20 تمام خانه های روستایی گیلان و مازندران خونه گلی و زگالی .Zegali. و دار ور چین .Daar var chin. بودند مشروح در اینجا،  ساخت و نگهداری این خانه ها مشکل بود و به مرور بسیار گران تمام می شد.  با وجود فراوانی و ارزانی سیمان و آهن ،  مردم خونه گلی را فراموش کردند خانه ایی که بخاطر ساختاری از گل و چوب و پوشال و سفال در آنها عایق بندی کاملاً رعایت شده بود.  با داشتن سبک معماری در تابستان ها خنک و در زمستان گرم بود،  همچنین حرارت مرکز داشت که از هیزم و ذغال بود،  یعنی کنترل انرژی رعایت شده بود.  اما امروزه در منطقه چلاسر و جل تمام خانه های گلی قدیمی ره خراب و نابود کردند،  ولی فقط یک خانه گلی موجود است،  آنهم در ابتدای قرن 21 یعنی دوران تمدن کنترل انرژی بنا شده.      

      این،  خانه گلی،  در سال 1382 میان طبیعت زیبای چلاسر و جل،  به شیوه خانه های بومی جلگه های شمالی ایران طراحی،  و با مصالح سنتی از قبیل چوب سفال و کاهگل ساخته شده است.  بسیاری از مصالح به کار گرفته شده در خانه گلی از بازیافت تخریب دیگر خانه های سنتی منطقه می باشد.  سفال های بام قدمت چند دهه دارند، و از خانه های قدیمی استان گیلان جمع آوری شده اند،  سفالها تا حدود 50 سال پیش توسط اساتید سفالگر زحمت کش گیلانی در کوره های سفالگری ساخته می شدند،  تاریخ سفال ایران.  الورهای نرده های ایوان خانه گلی 30 ساله هستند، و از چوب درخت ملج می باشند.  اسکلت خانه گلی از ستون های قطور درختان شمشاد و شاقوز (شبخوس) تشکیل گردیده،  که در زمان رضا شاه پهلوی بریده شده بودند.

      خانه های گلی شمالی نمونه های بی مانند تاریخی هستند،  آنها محیطی آرام و دور از دغدغـه زندگی شهری دارند،  برای آنهایی که رویای زندگی در طبیعت را دارند،  و تجربه دیگری از اقامت در کلبه چوبی و گلی،  از نمونه های بی مانند تاریخی است.  خانه گلی چلاسر دارای 2 اتاق بزرگ در دو طبقه مجزا، یک بالکن بزرگ جنوبی ، یک آشپزخانه و دو سرویس بهداشتی ایرانی و فرنگی است.

      هم اکنون نیز در بسیاری از نقاط جهان خانه هایی بدوی وجود دارد،  که با چوب ساخته می شود.  خانه های روستایی شمال ایران را که به خانه های زگالی مشهور است،  می توان نمونه ای از این بناهای بدوی دانست.  چار چوب و اسکلت این خانه ها معمولاً چوبی است،  و در چهار دیواری آن از جستهای بلند و باریک درخت انجیلی که دارای چوب سخت و مقاومی است استفاده می شود.  جستهای مزبور را در اصطلاح محلی شوش می نامند،  آنها را به فواصل مساوی در حدود چهار انگشت نصب می کنند.  شوش را معمولاً با پوست شاخه های درخت لرک که دارای الیاف محکمی است،  به اسکلت بنا وصل می کنند.  پس از آنکه ساختن کلی اسکلت و نصب درب و پنجره و روزنه های لازم تمام شد،  فواصل شوشها را با گل پر و مسدود می سازند،  و بدین طریق دیواری عایق ایجاد می کنند.  بام این خانه ها با کلش و علف هایی به نام گالی پوشیده می شود،  شیب بام را حتی المقدور زیاد می گیرند،  تا باران های شدید و مدام شمال به درون خانه نفوذ نکند.

      اشخاصی که در قلب جنگل زندگی می کنند،  و به چوب و درخت دسترسی دارند،  خانه خود را بزرگتر و با اسلوبی بهتر و راحتر می سازند،  این گونه خانه ها را دارواجن می نامند.  بدین طریق که تنه درختانی را که 15 ، 20 سانتیمتر قطر دارند پوست می کنند،  و دو به دو به طور افقی و به موازات هم قرار می دهند.  دو انتهای آن را هم کمی با تبر گود می کنند،  و دو تیر دیگر عمود بر دو تیر قبلی و بر روی آنها نصب می کنند،  و بدون به کار بردن میخ یا طناب یا استفاده از پوست درخت آنها را به هم متصل می سازند،  لای آنها را با گل مسدود می کنند و ساختمانی محکمتر و کاملتر از بناهای زگالی دیگر به وجود می آورند.  سقف این ساختمانها نیز به وسیله تخته هایی به نام لت از چوب بلوط یا چوبی دیگر و گاهی هم با گالی پوشانده می شود.  طرز چیدن و نصب لت از حاشیه سقف به سمت داخل و خط الرأس شیروانی می باشد،  تا آب باران بتواند از روی آن بدون آنکه به رون اطاق ریزش کند به پایین سرازیر شود.  خونه گلی چلاسر نمونه ای منحصر بفرد از اینقبیل می باشد،  که مورد بازدید گردشگران قرار می گیرد و فیلم سازان در آن فیلم تهیه می کنند.  بسیاری از این بناهای روستایی بزرگ و در دوطبقه بوده، گاه کلیه اهل منزل اعم از خانواده صاحب خانه و پیشکار در طبقه فوقانی،  خدمتکار و چوپان در طبقه پایین زندگی می کنند،  حتی دامها در بخش کم ارتفاع هم کف جا دارند.  نقاطی از کوه های البرز در بخش ارتفاعات شمالی که در آنها چوب کافی در دسترس نیست از سنگ نیز استفاده می شود.

   * به فرنگیه میگن:  اگه رییس جمهور بشی اولین کاری که میکنی چیه؟  میگه:  اول از همه میرم چلاسر خونه گل گلی!!   

   * مسافر به مدیر هتل خونه گل گلی:  آقا اتاق من پر از مگس است!   مدیر هتل:  نگران نباشید یک ساعت دیگر وقت ناهار است، همه آنها به رستوران هتل می رن.

   *  پشت در رستوران خونه گل گلی چلاسر نوشته شده:  برای صرف نهار رستوران تعطیل است.

   *  چند نفر از مسافران خونه گل گلی داشتن میرفتن بالای کوه... راهنمای تور خونه گل گلی هم که لکنت داشته میگه:  چ چ چا چا ..... بقیه بر میگردن ببینن چی می خواد بگه ... از بس طول میکشه بی خیال میشن...  دوباره کمی جلو تر میگه چ چ چا چا...  دوباره ملت بی خیال میشن...  به بالای کوه که می رسن می خواستن چادر بزنن...  سر پرسته میگه:  چ چ چ چادر یادم رفت بیارم...  همه شاکی میشن ول میکنن میرن پایین...  توی راه دوباره سر پرسته هی می گفته ش ش ش...  هیچ کس گوش نمی کرده...  به پایین که میرسن میگه ش ش ش شوخی کردم......

    عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

    شادی، خوشی، آرامش

       رامیشن (ramishn)، رامی نیشن (raminishn) و رامیه (ramih) در زبان پهلوی به معنای شادی، خوشی و آرامش می باشد،  جاهایی که در نام آنها از واژه رام استفاده شده است،  گویای سرسبزی و دلپذیری آن سرزمین می باشد.  رامسر در استان مازندران، رامه در استان سمنان، رامجردی در شمال مرودشت شیراز، رامجین در استان تهران، رامک در جنوب ایران، رامشه در استان اصفهان، رامشیر و رامهرمز در استان خوزستان، رامیان در خاور گرگان و رامین در استان زنجان.  همچنین آبشار زیبای رامینه در جنگل های دیدنی شهرستان ماسال در استان گیلان که واقعاً جای شادی و خوشی و آرامش است.

عمر طولانی و سلامت در زندگی طبیعی  

     اردیبهشت در جل و چلاسر واقعاً بهشته،  همه جا را سبزه گیاهان مختلف فراگرفته و عطر گلهای رنگارنگ در فضای لذت بخش پیچیده،  بوته های چای شکفته شده و نوید وقت چیدن آن طلا را خبر می دهد،  مرد و زن همه با لباس های محلی گلگون درخشنده در باغهای چای مشغول فعالیتند.  بهترین و مرغوبترین چای جهان در این مزارع تولید می شود، باغات چای با آن درختچه های کوتاه خود امروز گرانترین زمینها شمال ایران را دارا هستند که روز بروز به بهای آنها افزوده می شود و علت آن داشتن بهترین آب و هواست.  خونه گلی معرف که مرکز توریستی اینجاست در میان این باغات قرار دارد و همیشه مسافران را از دور دست ها به خود جلب می کند، مدیر این مرکز توریستی که شخص تحصیل کرده لندن است با زبان گیلکی مردم چلاسر و جل به توریستها خیر مقدم می گوید، حتماً او را با خوش ترین کشاورز سنتی منطقه اشتباه خواهید گرفت. 

     عصر دانایی قرن 21 است و زمان سنت گریزی از انبود سازی قرن 20 فرارسیده،  بسیاری از مردم دوست دارند طبیعی زندگی کنند و بخورند و همیشه بدنبال فرصت می گردند تا حتی برای چند روز طبیعی باشند در جایی زندگی کنند که مردمان هزاران سال آن جور بودند و چیزی بخورند که مردم ده ها قرن آنگونه می خوردند.  جایی قدم بزنند که معبر جنگلی چند هزار ساله است،  مردم امروزه می دانند که ممکن نیست در شهرها و زندگی مدرن از دست مواد نگه دارنده سمی و گاز های مضر و هوای آلوده رهایی یابند،  ولی می خواهند چند روز تجربه کنند که گذشتگان چگونه بودند و زیستند.  لبنیات روز را که مقابل چشمانشان تولید شده با کیف میل نمایند و هر چقدر بخورند باز هم می خواهند،  چیز هایی که رنگ هیچ کارخانه و ماشین ندیده،  و تشکر کنند از گاو گوسفند هایی که با چرا در جنگل و چراگاه های طبیعی،  این برکات سالم را در اختیار ما قرار می دهند.  

      عده ای در جل و چلاسر به تولید انواع چای دستی و سنتی مشغول شده اند و این چای ها با نام های:  چای سیاه، چای نعناع، چای لیمو، چای سفید، چای سبز، چای معجزه، چای معجون و چای های مختلف مورد تقاضا که همه با ترکیبات محلی و دستی است می پردازند.  همچنین با وجود این همه گل و گیاه انواع مربا جات از قبیل،  مربای بهار نارنج،  مربای تمشک،  مربای پرتقال، مربای گل و بسیاری دیگر تولید می کنند که در فروشگاه خانه گلی به فروش می رسد،  که همگی  خانگی است و توسط خانم های محلی با ترکیبات محلی تولید می شود.  غذا های خوش مزه محلی منحصر بفرد جل و چلاسر که تفاوتهای آشکاری با دیگر جاهای شمال دارد،  میرزا قاسمی، باقالا قاطق،  ترشه تره، شیرین تره، پنیر برشته، خورشت فسنجان، خورشت الو و انواع خورشت ها و غذا های محلی پخته شده در ظروف سنتی بروی آتش هیزم با محصولات کاملاً مخصوص چلاسر و جل در رستوران خونه گلی که توسط بانوان دست و پنجه طلای همسایه خونه گلی پخته می شوند.

     یکی دیگر از کار های منحصر بفرد خونه گلی ترتیب آموزش و اسکی روی آب است،  مدیر این مجموعه خود از دوازده سالگی اسکی روی آب می کرد و هنگام تحصیل در دانشگاه اروپا از برترین های اسکی روی آب بود.  در تابستان ها افراد و تور ها را با سرویس به جایی مشخص و خیلی زیبا و خلوت از دریای خزر نزدیکی های شهر تنکابن که همان شهسوار قدیم است می برند و در دریایی آرام به اسکی مشغول می شوند و با گردش هایی از دور دست دریا شهر زیبا و کوه و جنگل دیده می شود.  البته در قایق و کنار دریا از مهمانان و توریستها با نوشابه های محلی گرم مانند، گل و گاوزبان و سرد چون شربت نعناع و دوغ های محلی پذیرایی میشود،  در این میان امکان سید ماهی در دریا و رودخانه شیرود برای علاقه مندان فراهم است.  عده ای از عزیزان که برای خرید زمین یا ویلا به چلاسر و جل می آیند در خانه گلی اقامت می کنند تا از نزدیک ملک مورد علاقه خود را انتخاب کنند و مستقیم محل و موقعیت را شناسایی کنند.  خونه گلی در صدد است تا شعبه ای در اسپانیا دایر کند بدین منظور هر کسی نسبت به سرمایه گذاری با خونه گلی پیش دستی کند برنده خوبی خواهد بود. 

   جشن بهمنگان در خونه گلی

     بهمن روز از بهمن ماه برابر با دوم بهمن در گاهشماری ایرانی

  * فرخش باد و خداوند فرخنده کناد <><>  عید فرخنده و بهمنجه و بهمن مه را *

      جشنی در ستایش و گرامیداشت بهمن در اوستا وُهومَنَه (vohu-manah) و در پهلوی وَهمَن یا اندیشه نیک.  بخش نخست این واژه وُهُو از ونگهو (Vanghu) اوستایی که صفت خوب و نیک است،  در پارسی هخامنشی وَهو (Vahu) و در سانسکریت وسو (Vasu) خوانده می ‌شود، در پهلوی وه (Veh) و در زبان فارسی به شده است.  بخش دوم منه (Manah) برابر با واژه سانسکریت منس (Manas) که در پهلوی منیشن (Menishn) و در فارسی «منش» شده است.

      در این روز آشی به نام آش بهمنگان یا آش دانگو به صورت گروهی پخته می شود،  که نام دانگو یا دانگی بر گرفته از سنت اشتراکی سازمان قبیله ای دینی است.

      ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم درباره بهمنجه می نویسد،  بهمنجه، بهمن روز از بهمن ماه است،  ایرانیان در این روز بهمن سفید (نام گیاهی در خراسان و بسیار جاهای ایران) را با شیر می خورند و می گویند حافظه را زیاد می کند،  و فراموشی را از بین می برد،  ولی در خراسان هنگام این جشن مهمانی می گیرند،  و در دیگی که در آن انواع خوردنی و گوشت حیوان حلال و تره و سبزی دارد خوراک می پزند،  و به مهمانان خود می دهند،  و برای هر یک از داده های خدا سپاس به جای می آورند.

     در آثارالباقیه هم نوشته شده،  بهمن ماه روز دوم بهمن و عید است،  که براى توافق دو نام آن را بهمنجه نامیده اند،  بهمن نام فرشته موکل بر بهایم است،  که بشر به آنها براى عمارت زمین و رفع حوایج نیازمند است.  مردم فارس در دیگ هایى از جمیع دانه هاى ماکول با گوشت غذایى مى پزند و آن را با شیر مى خورند،  و مى گویند این غذا حافظه را زیاد مى کند.  این روز را در چیدن گیاهان و کنار رودخانه ها و جوى ها و روغن گرفتن و تهیه بخور و سوزاندنى ها خاصیتى مخصوص است،  بر این گمانند که جاماسب وزیر گشتاسب این کارها را در این روز انجام مى داد و سود این اشیا در این روز بیشتر از دیگر روز هاست.

      در ترجمه خرده اوستا نیز بر موکل بودن بهمن بر چهار پایان اشاره شده است،  بدین گونه که در جشن بهمنگان،  برای اینکه امشاسپند بهمن در جهان مادى نگهبان چارپایان سودمند است،  بنابر این از خوردن گوشت پرهیز مى کنند.  در جشنهای ایرانی توضیحات بیشتر نوشته شده است.

      شاعر نامدار ایرانی در قرن پنج هجری على بن توسى (اسدى توسى) در کتاب لغتنامه خود (لغت فرس) زیر کلمه بهمنجه مى نویسد:  بهمنجه رسم عجم است،  چون دو روز از ماه بهمن مى گذشت بهمنجه مى کردند،  و این عیدى بود که در آن روز خوراک مى پختند و بهمن سرخ و زرد بر سر کاسه ها مى افشاندند.

      چنان که از نوشتار ابوریحان و اسدی توسی بر می آید گیاهی هم به نام امشاسپند بهمن خوانده می ‌شود،  که در بهمن ماه یا زمستان باز می شود،  و در پزشکی این گیاه معروف است.   در تحفه حکیم مؤمن و بحرالجواهر، بیخی سفید یا سرخ رنگ مانند زردک و خوشبو با اندک صلابت و کجی و خارناک تعریف شده است.  همین گیاه است که در فرانسه (Behen) خوانده می شود،  در گذشته ریشه آن را به‌ نام بهمن سرخ و بهمن سفید در داروخانه ‌های اروپا می فروختند.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

  کلیک کنید:  آدرس خونه گلی

  کلیک کنید:  دلاوری از چلاسر

  کلیک کنید  مسافرت در تاریخ ایران

  کلیک کنید:  داستان های تاریخی ایران

  کلیک کنید:  غذا های گیلانی و مازندرانی

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

تاریخ برای آینده است

   درک واقعی تاریخ برای آینده

   آیا از علم نوین جغرافی ـ تاریخ می دانید؟

      همچنان عده ای بی نام و نشان از دروغ های دشمنان منجمله هلنیسم، حمله اسکندر مقدونی و غیره بشدت دفاع و به وبلاگ من حمله می کنند،  و می گویند مغلطه می کنی و یا دروغ می گویی و پرت و پلا های دیگر در نظرات وبلاگم می نویسند.  آنها دروغ های دشمنان ایران را که هیچ پایه و اساس و هیچ منابع معتبری ندارد واقعیت دانسته،  و می خواهند به هر قیمتی شده کسی ب حقیقت پی نبرد.  در پاسخ به این عده انگشت شمار می گویم که ملت های ایران بزرگ و قاره کهن،  ترک و کرد و فارس و عرب آذری و ترکمن و بلوچ و ازبک و همه و همه،  بسیار با هوش تر و سالم تر از آن هستند،  که دیگر اغفال دشمنان شوند.  آنها فهمیده اند که در پانصد سال گذشته و در دوران استعمار چقدر سر آنها را کلاه گذاشته اند،  و می خواهند از واقعیت ها بدانند،  با دانستن واقعیت از تاریخ و تاریخ اجتماعی است که می توان آینده را بدرستی بنا کرد.

      دروغ نویس های تاریخی،  تاریخ را بدون تحلیل و تعلیل و فقط از روی دروغ نامه هایی بنام کتاب تاریخ چون داستان نوشته اند،  دروغ نویس های تاریخی و تاریخ دان های الکی هیچ چیز از ساختار های تاریخی اجتماع نمی دانستند،  و توانایی بررسی تاریخ اجتماعی را نداشتند،  و تقریباً هر آنچه که نوشته اند داستان های بی پایه و اساس است،  درست مانند ساختن خانه گلی بروی آب می باشد.  اما وبلاگ انوش راوید تاریخ را از پایه و مرحله به مرحله بنا به داده های علمی امروزی و واقعیت های گذشته،  با روش یافتن واژگان جدید در علم جغرافی تاریخ،  برای علاقمندان و دانشوران جوان این علم می باشد.  همانگونه که بارها گفته ام این وبلاگ حزب نیست ک هوادار بخواهد،  دین و مذهب نیست ک پیرو بخواهد،  فروشگاه نیست ک مشتری بخواهد،  این اول راه است دشمنان تاریخ ایران تحمل داشته باشند.

      آن عده اندک مخالف تاریخ واقعی ایران چون رمه ای می مانند،  ک وقتی به جهتی می رانید شان فقط می خواهند مخالف بروند و ضدیت کنند،  در صورتیکه جوانان با هوش ایرانی از برای این وبلاگ پرسش های متعددی ب ذهنشان می آید،  مانند:

   تاریخ آکادمیک علم جغرافی ـ تاریخ چیست؟

   جهش های گذر های تاریخی و تاریخی اجتماعی یعنی چه؟

   آیا برای ساختن آینده،  فلسفه های دوران تاریخی گذشته نقش دارد؟

   چرا در هیچ کتاب تاریخی از ساختار های تاریخی اجتماع گفته نشده است؟

   . . . . و هزاران پرسش دیگر.

      پیرو سخن وبلاگ و ستون توضیحات،  وبلاگ انوش راوید برای یک درصد افراد با هوش علاقمند و دانشوران علم جغرافی ـ تاریخ است،  شیوه نگارش و و مستندات در استدلال قیاسی و در کل بر گرفته از کارگاه فکر سازی است.  بزودی کلاس وبلاگ را بالا تر می برم،  و خواه نا خواه مطالعه و ورود به مفاهیم اندک تر می گردد.  شگرد توصیفی قرن گذشته ک با لیست بلند بالا از منابع می خواستند نوشته خود را به حق و الحق گویند،  اینجا نیست،  زیرا در تاریخ و تاریخ اجتماعی،  هیچ کدام از کتابها و منابع توسط کار گروه های فنی و علمی تأیید صلاحیت نشده است،  چون در ایران وجود ندارد،  و کسی هم نخواسته باشد.  در وبلاگ انوش راوید ریشه های تاریخی و اجتماعی و اقتصادی و بازمانده ها مورد استناد قرار دارند،  کاری ک علم واقعی لازم دارد.

      هردوت، طبری، جوینی، فردوسی، و غیره که و چی هستند،  و که و چی آنها را تأیید کرده است،  آیا آنها باعث در هم ریختن تاریخ واقعی شده اند،  یا حقیقت گفته اند،  و صد ها پرسش دیگر،  و در علم از برای هر پرسش صدها پرسش دیگر می آید.  یکبار دیگر تکرار نمایم کسی که به این وبلاگ می آید باید خواستگاه او علم نوین جغرافی ـ تاریخ باشد،  و بتواند خوب و دقیق بخواند و درک کند و پرسش نماید،  زیرا اینها همان یک درصدی ک در بالا گفتم هستند،  و بزودی بر جامعه تأثیر می گذارند،  و قاره کهن را از فشار های شرق و غرب نجات خواهند داد.  همچنین یکبار دیگر تقاضا می کنم اگر وبلاگ من برای کسی مفهوم نیست،  از آن خارج شود،  و وقت گران بهای خود را هدر ندهد و زحمت نظر نوشتن هم بخود ندهد.  وضع امروز کشورها و جوامع قاره کهن از اشتباهات و دروغ های پس زمینه فکری تحلیل گران در قرن 20 است.  اما بزودی و در آینده نزدیک جوانان با هوش ک با خواندن این وبلاگ دروغ در تاریخ و تاریخ اجتماعی را تشخیص داده اند،  تحلیل گران اصلی برای آینده ای خوب و بدون شک و دروغ خواهند بود.

      خواهشاً پا و ذهن را جلو بکشید،  انرژی آینده جهان در قاره کهن قرار دارد،  و شرق و غرب قاره تمام تلاش خود را می کنند،  تا با ترفند های گوناگون ملت های این قاره را خمود و خموش نگه دارند،  ک بتوانند نفت و گاز و بقیه منابع را ببرند،  و حتی مردم قاره را بجان یکدیگر انداخته و نابود کنند.  برای دانستن بیشتر به سازمان آینده بینی بروید.

   قبلاً از چند نفر آل فسیل و دشمنان تاریخی ایران چند مثال نوشته ام،  این بار یک نمونه دیگر را از نظرات وبلاگم می نویسم،  بخوانید و متوجه شوید که این بی نام نشان ها چگونه از واقعیتها می ترسند.

 ـــــــــــــــ  در نظرات وبلاگ آمده است:
  دوست عزیز، باید از شما پرسید که جنابعالی بر چه اساس و استدلالی حکم به دروغ بودن تاریخ می کنید.چرا که خود شما از تاریخ نقل می کنید. اما حداقل این تاریخ سند و مدرکی به ما ارائه داده، شما نیز محبت کنید با استدلال های محکم و اسناد معتبر بر رد این تاریخ بکوشید. فراموش نکنید آنکه مدعی است، شما هستید، پس شما باید با اسناد کاملا معتبر، استدلال کنید.
من در مطالب شما جز مغالطات، و تاریخی خود ساخته چیز دیگری نیافتم.و احساسم (نه استدلالم) بر این است که جنبش شما، یک جنبش حقوق بگیر و هدفمند برای دسته یا گروه و یا دولتی است، تا با حذف و تغییر و تحریف تاریخ به نوع و شکل و فرم دیگری حاکم بر جامعه شوند.(امثال شریعتی). به یاد داشته باشید که جوانان امروز ایران آگاه تر از آنند که با اینگونه مغالطات فریب بخورند.

 ـــــــــــــ  پاسخ من به این نظر:

   بارها در وبلاگ پاسخ این گونه پرسش ها را داده ام و در پست آینده باز هم خواهم نوشت.

   جوانان ایران با هوش هستند و براحتی متوجه می شوند،  که چقدر به آنها دروغ گفته اند و سر شان کلاه رفته است،  به مطالب وبلاگ مراجعه شود.  اما عده اندکی چون شما احساسات شان به استدلال و عقل شان می چربد و دیر تر متوجه واقعیت ها می شوند،  و یا کاملاً آگاهانه جهت خدمت به استعمار و به انحراف کشاندن و ترس از واقعیت کار می کنند،  یا حتی مانند نظر فوق احمقانه پا را فراتر گذاشته و نشر اکاذیب می کنند،  توضیح بیشتر در پست زمستان وبلاگ.  به امید سلامتی و پیروزی برای ایرانی ها.

     در نظرات زیاد نوشته اند ک خوب یا بد بود،  راست یا دروغ می گویی،  عزیزان بارها گفته ام وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،  برای این نیست که بگویید خوب یا بد بود،  این وبلاگ برای آن هزار نفر جوان با هوش علاقمند به جغرافی ـ تاریخ است.  چه چیز خوب یا بد آن ملاک نیست،  توانایی شما در تحلیل و تعلیل اصل است.  مثلاً وقتی از دروغ نبرد قادسیه می خوانید،  می بایست هزاران پرسش بیابید و بدنبال پاسخ آنها باشید،  گروهان ها و گردان ها چگونه سازمانی داشتند،  تاکتیک فرماندهان چه بود و از کجا آموخته بودند،  نوع و آلیاژ سلاح های آنها چه بود،  فرهنگ و آموزش نظامی افراد چگونه بود.  رد و تفسیر دروغ های تاریخی مانند حمله چنگیز مغول مغولستانی به ایران منابع خاصی نمی خواهد،  چون اصل دروغ می باشد،  فقط با تفسیر بند بند آن دروغ کاملاً آشکار می شود.  البته جایگزینی واقعیت برای تاریخ های پر شده با دروغ،  کار و حوصله و زمان و تحقیق لازم دارد.  آیا شما می توانید دروغی را تفسیر کنید؟

      برای تمام موارد باید همین گونه باشد،  پاسخ این پرسش ها و تأیید کارشناسان خود منابع است،  ولی آن دروغ نامه هایی بنام کتاب تاریخ که معلوم نیست،  چه وقت و چه کسی برای چه مقصودی نوشته،  و آیا اصالت دارد یا ندارد،  منابع نمی باشد.  ساده و چشم و گوش بسته هر چیزی را باور نکنید،  پرسش های اساسی و زیر بنایی نمایید و تحقیق کنید،  در واقع تاریخ و فرهنگ یاد گیری را بخاطر داشته باشید،  آیا شما جوان با هوش می توانید از آن یک هزار نفر تحلیل گر آینده مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران باشید؟  چگونه و چرا؟  داشتن دشمن تاریخی واقعیتی است که همه می دانیم،  و قبلاً در وبلاگ توضیح داده ام،  همان دشمنان از اینکه جوان ایرانی یاد بگیرد تحلیل و تحقیق نوین نماید بشدت می ترسند،  و تمام تلاش خود را می کند که ذهن ها فسیلی شوند.  وبلاگ انوش راوید در جهت تحقق فرهنگ ملی یاد گیری است،  که ضمن پویایی و شکوفایی و دانایی نوین، بدنبال تحقیق برای واقعیت های تاریخی می باشد،  و به هیچ روی پنهان کاری ندارد.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  زمین ما

   کلیک کنید:  فهرست وبلاگ انوش راوید

   کلیک کنید:  تاریخ ابزار و ادوات جنگ در ایران

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

تاریخ تجهیزات جنگی ایران

   تاریخ ابزار و ادوات جنگ

   پیش گفتار

      ابزار ها و ادوات جنگی،  نرم و سخت،  و نیز تولید و کاربرد همراه تاکتیک های جنگی در تمام تاریخ تعیین کننده تمدن یک سرزمین بوده است.  اخیراً در جنگ افغانستان،  آمریکا با ابزارها و تجهیزاتی که بکار می برد،  نمونه یک کشور با بورژوازی پیشرفته بود،  و افغانستان حکایت از سازمان قبیبله ای دینی داشت.  طبق قوانین و فرمولها و فاکتور های تاریخ اجتماعی همیشه تمدن جلوتر در ساختار تاریخی اجتماعی پیروز می شود،  همین گونه در عراق که نماینده دوره هایی از شاه خدایی نمونه سازی شده قرن 20 بود.  مثال دیگر،  چند سال است می شنویم که آمریکا می خواهد به ایران حمله کند،  و مرتب شعار می دهد و می گوید نقشه روی میز یا توی کشوی میز است،  و این قبیل،  ایران هم متقابلاً چیز هایی می گوید.  هر دو،  آمریکا و ایران در ساختار تاریخی اجتماعی،  شکل بورژوازی پیشرفته دو دهه اخیر هستند.  یعنی ما در این ماجرا تمدن برتر و جلو تری نداریم،  به همین جهت این مسئله چیزی مانند گره سیاسی شده است.  البته در همین مدت کوتاه از تاریخ و بویژه در دهه دوم قرن 21 دارد تمدن جدید کنترل انرژی پدید می آید،  که برتری هایی به بورژوازی خواهد داشت،  جهت اطلاع بیشتر به سازمان آینده بینی مراجعه شود.

      همانگونه که قبلاً نوشته ام،  تاریخ و تاریخ اجتماعی دانش هایی از مجموعه علم جغرافی ـ تاریخ می باشند،  پایه های دید نوین این علم توسط وبلاگ انوش راوید گذاشته شده است.  البته بنا به تقاضای ذهنی جامعه وبلاگ وارد کلاس بالاتری خواهد شد،  این سبک کار نیازمند ورود افراد باهوش علاقمند به این علم و فلسفه وبلاگ می باشد.  این عزیزان با نظر و نقد و مقاله و مهمتر از همه پرسش های خود باعث می شوند،  بتوانم و بدانم که وبلاگ را باید به سطح بالاتری ببرم.  ضمن توجه به تاریخ و فرهنگ یادگیری با هر پرسشی در علم،  انبوهی پرسش دیگر ایجاد می شود.  بدین جهت بخش مهم از تاریخ را که در ساخت و بهره برداری از ابزار های جنگی است،  و تعیین و آشکار کننده واقعیت هایی از تاریخ نبردها در طول زمان می باشد،  به پرسش و تحقیق و تحلیل می گیرم.  چون وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران  تاریخ نوین را از دوران آخر سلسله هخامنشیان  پیگیری می کند،  ابتدا تاریخ نبرد ها را از همین زمان می نویسم،  و بازنویسی می کنم، و ادامه خواهم داد،  اینجا.

   اسب و نبرد

     از بدو تاریخ تمدن اسب همواره انسان را یاری داده است،  در ابتدا به عنوان منبع غذایی بعدها نیروی بارکش و وسیله ای برای حمل و نقل،  و همچنین مهمترین ابزار جنگ بوده است.  امروزه از اسب به عنوان وسیله تفریحی و ورزشی استفاده می شود،  و گاه قیمت های بسیار زیادی هم دارند.  اولین و مهمترین وسیله ای که انسانها در نبرد استفاده می کردند اسب بود،  که تأثیر مهمی در جنگها و سرنوشت ها داشت.  مثلاً بسیاری به اشتباه و یا به دروغ نوشته اند،  که مغولها سوار کارانی بسیار زبلی بودند،  که بعد از پیمودن بیش از 5 هزار کیلومتر توانستند شهر ها و قلعه های ایران را فتح کنند.  اگر کسی از سواره نظام نداند،  براحتی اغفال این قبیل دروغ های نظامی می شود،  و اما اگر شخصی از تاریخ ابزار جنگی بداند گول نمی خورد.  در واقع نفراتی که سوار کار بودند،  بدلیل اسب سواری از نوجوانی پا های پرانتزی داشتند،  و نمی توانستند بصورت پیاده نظام قلعه و شهر را فتح کنند.  برای گرفتن شهر حتماً می بایست نفرات پیاده نظام باشند،  به همین ترتیب افراد پیاده نظام نمی توانستند سوار کاری کنند،  چون بعد از مدت کوتاهی پا و کمر آنها درد می گرفت.  در جنگها بنا به مصلحت نقشه و صحنه نبرد از پیاده نظام و سواره نظام استفاده می کردند.  یا مانند دروغ حمله اسکندر مقدونی،  در آن زمان مقدونی ها و یونانی ها توانایی شناسایی نژادها و انواع اسبها نداشتند،  همچنین برای بهره برداری و تربیت هیچ نمی دانستند.  ولی در دروغ های تاریخی آنها سواره البته روی کاغذ همه جا را پیموده و فتح کردند.  در واقع پرت زن های پاک سلسله هخامنشیان سواران ماهر بودند،  ولی آنها آموزش قلعه گیری و پیاده نظام نداشتند.  عزیزان به این مسائل دقت کنید،  بپرسید و تحقیق نمایید،  و هر پرت و پلا و شعری را به جای تاریخ باور نکنید.

    نژاد های اسب

   * آپالوزا Appaloosa ــ  نژادی از اسب که منشأ آن ایالات متحده بوده،  و با لکه های متنوع رنگی روی پوست به راحتی قابل تشخیص است امروزه این اسبها به عنوان حیوانات اهلی و نمایشی مورد استفاده قرار می گیرند.

   * اسب ابلق Paints ــ  یکی از نژاد های آمریکایی است که به سبب رنگ خاص پوست خود یعنی ترکیب رنگ سفید با رنگ های دیگر قابل تشخیص است،  امروزه این اسبها به عنوان حیوانات اهلی و در جهت مقاصد تفریحی نمایشی مورد استفاده قرار می گیرند.

   * اسب سیلمی Stallion ــ  حیوان نر بالغ که 3 سال یا بیشتر از عمر آن گذشته باشد.

   * اسب یورقه Racking Horse ــ  اسبی که حالت راه رفتنش بین یورتمه و چهار نعل ملایم است،  به این حالت یک پا هم می گویند.

   * پاسو فینو Paso Fino ــ  این اسب از پرو کوبا و کلمبیا بر خاسته و به سبب گام های بریده،  بریده خود شهرت دارد،  از آن به عنوان اسب تفریحی رژه یا نمایش استفاده می شود.

   * خونگرمهاWarm bloods  ــ  نژادها یا آمیخته هایی که حاصل آمیزش اسب های خونگرم عربی و نژاد تاروبرد،  با نژاد های خونسرد و انواع بارکش است،  و در نمایش های سوار کاری و نیز به عنوان اسب شکاری مسابقات پرش و سایر انواع مسابقات اسب دوانی مورد استفاده قرار می گیرند.

   * عربی Arabian ــ  نژادی از اسب که بیش از 2000 سال پیش در جنوب قاره کهن و آفریقای شمالی و بعد ها در شبه جزیره عربستان وجود داشته،  و مبنای نژادی بسیاری از اسب های کنونی گردیده است

   * مادیان Mare ــ  اسب ماده بالغ دارای 3 سال یا بیشتر.

   * کره اسب Foal ــ  اسب جوان یک ساله نر یا ماده می باشد.

   * کره اسب Colt ـ  اسب نر جوان زیر 3 سال.

   * مورگان Morgan ــ  نژادی که سابقه آن به ناحیه نیوانگلند آمریکا باز می گردد،  اعتقاد رایج آن است که این نژاد از یک اسب برجسته به نام جاستین مورگان حاصل شده،  که خود آمیخته اسب های اصیل عربی بوده است،  این نژاد به عنوان اسب سواری تفریحی و نمایشی استفاده می شود.

   * نژاد اصیل Purebred ــ  اصل یک نژاد شناخته شده را گویند،  بدون آنکه اختلاط نژادی در نسل های متمادی بین آنها رخ داده باشد.

   * نژاد تاروبرد Thaoroughbred ــ  اسب های حاصل از آمیزش اسب های اصیل بریتانیایی با اسب های مراکشی، ترکمن و عربی است،  امروزه این اسبها را در مسابقات اسب دوانی پرش و نمایش سوار کاری مورد استفاده قرار می دهند.

   * ترکمن  Turkmenــ  نژادی از مرکز قاره کهن،  برای مسابقات سوار کاری استفاده می شود.

   * اسب سواری Saddlebred ــ  اسب های سواری در مزارع و گاهی نمایشی مورد استفاده هستند.

   * اسب بارکش Draft breeds ــ  معمولاً از قد بلند و وزنی سنگین تر از اسب های دیگر دارند،  و جهت بارکشی استفاده می شوند.

   * خر یا الاغ Donkey ــ  از لحاظ جثه کوچکتر از اسب هستند،  حیوان نر را خر نر و مادینه را الاغ ماده می گویند.

   * قاطر Mule ــ  حاصل آمیزش مادیون با خر نر است.

   * نعلFarr  ــ  تکه ورق آهن برای نصب در کف سم اسب.

   * نعلبند Farrier ــ  فردی که نعل را به سم اسب می کوبد.

   . . . . . ادامه دارد و باز نویسی می شود اینجا.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

    کلیک کنید:  داستان های تاریخی

   کلیک کنید:  تاریخ لشکر و جنگ ایران

   کلیک کنید:  تاریخ ورود نام های عربی به ایران

      انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

زبان و خط پهلوی و اوستایی

     تاریخ زبان و خط ایران

   پیش گفتار

       در سال 2000 برابر محاسبه زبان شناسان،  بیش از شش هزار زبان در زمین ما استفاده می شد،  بیشتر آنها را ده هزار نفر یا کمتر بکار می برده اند،  این تعداد تا سال 2100 یعنی در گذرِ تنها یک قرن نصف خواهد شد.  یعنی هر دوازده روز مرگ یک زبان،  بسیاری از فرهنگ های بومی و ملی نیز همراه با این زبان ها از بین خواهند رفت.  لازم است افرادی از این سرزمین ها به نوعی،  حداقل موزه ای،  نسبت به نگهداری زبان و فرهنگ های خودشان اقدام کنند.  زبان هایی که تعداد سخنگویان بدانها بسیار است،  مانند زبان فارسی دیرتر فراموش خواهند شد.  بسیاری معتقدند که زبان هایی باقی خواهد ماند،  که خاستگاه آنها مهد فن آوری یا اقتصاد باشد،  بیشتر بر این باورند که زبانی که مردمِ آن بدان عشق ورزند نیز هرگز نخواهد مرد.

   خانواده های زبان های جهان شامل،  خانواده زبان های آسیایی،  و خانواده زبان های آفریقایی هستند.  برای دسته بندی زبان ها از دیدگاه زبان شناسی، دو شیوه مرسوم است،  شیوه  وابسته به گونه شناس Typology ، در این شیوه زبان ها بر پایه ساختار شان دسته بندی می شوند.  برای نمونه، زبان انگلیسی و زبان چینی هر دو از واژه پردازیِ فاعل، فعل، مفعول پیروی می کنند،  در یک گروه قرار می گیرند.  شیوه زادگانی Genetic ، در این شیوه زبان ها بر پایه روند شکل گیری و بر مبنای تاریخی دسته بندی می شوند،  و بسیار پیچیده تر و علمی تر از شیوه وابسته به گونه شناسی است.  در شیوه زادگانی، گروهی از دانش ها همچون باستان شناسی، مردم شناسی، تاریخ و.... توسط زبان شناسان به خدمت گرفته می شود،  خانواده های زبان ها نیز با استفاده از همین شیوه دسته بندی شده اند.

   زبان های ایران

       در ادامه مهاجرت انسان اولیه و ورود به دوره دوم تخریب و انقراض که با انقلاب کشاورزی شروع شد، حدود ده هزار سال پیش منطقه زبانی و تمدنی در سه جلگه حاصلخیز و فلات مابین آنها بوجود آمد.  به مناسبت همین تمدنها این منطقه ایران نام گرفت،  تعریف آنرا در ایران و ایرانیان نوشته ام.  زبانی شکل گرفت که به آن زبان آرین یا ایرانی می گویند،  این زبان متفاوت از زبان انسان شکاچی گرد آورنده بود.  متعاقب کشاورزی افزایش جمعیت بود،  سرریز جمعیت به نقاط مختلف مهاجرت کردند،  گاه خود واحد های مستقلی تشکیل می دادند،  و گاه با گروهای شکارچی گرد آورنده ترکیب می شدند.  گروه هایی از جلگه شمالی ایران به مرکز و شمال اروپا رفتند،  گروه هایی از جلگه غربی به جنوب اروپا و مصر،  و عده ای از جلگه شرقی به  شمال هند و کشمیر رفتند.  بعد از آنکه هر دسته از آنها رهسپار سرزمینی از عالم شدند،  باز به همان زبان سخن گفتند و به تدریج با تأثیر محیط و عوامل دیگر لغات آنها تغییر کرد.  با وجود این باز هم تعداد کمی از لغات آنها به یکدیگر شباهت دارد،  مانند پدر فارسی در فرانسه پر Pere و فدر Father در انگلیسی پیتر Pitri  در سانسکریت و در لاتین پاتر Pater  و مادر و خیلی از لغات روزمره ساده به همین ترتیب می باشد.  زبان اصلی آرین هفت ریشه یا شاخه بزرگ دارد، 1 ـ سلتی،Celtique   2 ـ اسلاو، Slave  3 ـ آریا،Aria  4 ـ سانسکریت، Sanscrit  5 ـ ایونی یا یونانی قدیم،  Grecque6 ـ لاتین،  Latine7 ـ توتونیک،  Teutonique که هر یک مادر چندین زبان می باشند.  مانند آریا که مادر زبان های فارسی، ارمنی، سکزی، سغدی و پشتو است،  یا زبان توتونیک که مادر زبان های ژرمنی، هلندی است،  و زبان لاتین که مادر زبان فرانسه و انگلیسی،  و زبان اسلاو که مادر زبان روسی و اوکراینی،  زبان سلتی که مادر انگلیسی و ایرلندی است. 

      قدیمی ترین زبانی که از ایرانی ها باقی مانده زبان زند است،  که به آن باکتریانی قدیم هم گفته می شود،  زیرا در مشرق ایران بدان تکلم می کردند.  زبان زند حدود هزار سال قبل از میلاد در ایران متداول بوده است،  زبان ایرانی ها در سلسله هخامنشیان پارسی باستان بوده،  و بنا به تحقیقات گسترده با زبان مادی یکی بوده است.  در زمان حکومت اشکانیان که از مرکزیت قدرت کاسته شد،  و دوره تاریخی از شاه خدایی به سازمان قبیله ای رفت،  قدرت در تمام کشور ایران بزرگ پخش گردید،  و باعث گسترش نفوذ زبان های ایرانی و نویسایی جدید گردید.  در دوره اشکانی که به علت محدودیت دوران گذشته رشد و شکوفایی مردم کم بود،  مدتی مجبور شدند از دبیران و مزدوران یونانی و خط و زبان آنها استفاده برند.  در همین دوره زبان دری از اختلاط چند زبان بوجود آمد،  تا توانایی ارتباط بین قبایل حاصل شود،  باید توجه داشت برای تبدیل زبانی به زبان دیگر چندین قرن وقت لازم است.  پرت زنهای اشکانی پهلوانانی بودند که سعی می کردند،  با تلفظ مخصوص خود که  مانند داش مشتی قرن 20 بود،  صحبت کنند،  و به آن زبان پهلونی یا پهلوی می گفتند.  شکل گرفت لفظ پهلونی مدت نیم هزاره طول کشید،  ولی بعد از اینکه حکومت اشکانیان برقرار شد نیاز به نوع مخصوص تلفظ داش مشتی از بین رفت.  در ضمن دوره ای که مردم قدرت را در دست داشتند این زبان ادبی گردید،  و به نام زبان پهلوی مشهور شد،  و زبان دوره شاهنشاهی ساسانی گردید.  در قرون اولیه اسلامی یکبار دیگر مردم از حکومت شاهی خلاص شدند،  و شروع به مهاجرت به شهرها کردند و متعاقب آن افزایش جمعیت بود.  طی دو قرن زبانها و لهجه های مختلف در حاشیه شهر ها با ورود مهاجران جدید شکل گرفت،  و زبان پهلوی از اعتبار خود افتاد و ترکیب زبانی شروع گشت.  از قرن سوم هجری با پیدایش کاغذ زبان دری و سپس زبان فارسی گسترش یافت،  چون در گذشته کاغذ در دسترس نبود،  به همین علت زبان هایی که تحت تأثیر آموزش و ادبیات قرار نداشتند کم رنگ شدند.

      حدود رواج و تکلم به زبان ایرانی و لهجه های آن در قرون و اعصار مختلف،  بیشتر قاره کهن بویژه در مرکز از شمال کوه های قفقاز و دریای خزر و ریگزار های آسیای مرکزی از جنوب خلیج فارس و دریای عمان از مشرق قسمتی از نجد، پامیر و تمام افغانستان فعلی تا حوالی رود گنگ و از مغرب در کردستان بزرگ و ارمنستان را شامل می شود.  زبان ترکی که آمیزه ای از زبان های اورال و آلتایی است،  از زبان های قاره کهن و ترکستان بزرگ و بخش هایی از ایران بزرگ می باشد،  که سابقه تاریخی قابل ستایش و تعریف دارد.  در ضمن لازم است تفاوت زبان با لهجه را هم بررسی نمود،  زبان را خود بشر تعریف می کند،  و به آن با نوشتن و گفتن و تعریف از آن رسمیت می دهد،  لهجه گفتار هایی از آن زبان است،  که تلفظ آن اندکی تفاوت دارد و جمعیت کمتر و کم تأثیر گذار تر ادبی و دولتی را شامل می شود،  هر زبان شناخته شده ای خود لهجه ای است.  در دوره های مختلف تاریخی ایران لهجه هایی شناخته شده است،  که به سه بخش تقسیم می شود.  اول لهجه های ایران باستان،  که از کتیبه های پارسی باستان و متون اوستایی و نامهای مادی قدیم شناخته می شود.  دوم لهجه های میانه تاریخ،  از مهمترین لهجه های میانه که ادبیات مکتوب از آنها در دست داریم زبان پهلوی اشکانی و پارسی یا پهلوی ساسانی و سغدی و خوارزمی و سکایی میانه را می توان نام برد.  سوم لهجه های جدید ایرانی،  که در قرنهای اخیر متداول گشته و اندیشمندان و شاعران ایرانی بسیاری را پرورانده است.  یکی از قديمي ترين آثار آريايي اوستا می باشد،  زبان اوستايي با زبان ادبي و كهن هنديان سانسكريت شباهت تام دارد،  پنداری است که ايرانيان و هنديان در روزگاري با هم زندگاني كرده بودند،  و زبان مشتركي داشته اند که ريشه زبان اوستايي و سانسكريت بوده است.  اوستا داراي دو لهجه است،  قسمتي از خود زردشت كه خيلي قديمي است و بقيه جديدتر مي باشند،  اوستا در قديم  21 كتاب را شامل مي شده كه مردم ايران از حفظ داشتند.

   تاریخ نویسایی

      اولین نویسایی تاریخ بشری حدود 3000 ق.م،  در جنوب بین النهرین با خطوط تصویر نگاری سومری یا ایلامی آغاز شد،  و به مصر رفت که با قلم مو و جوهر روی پاپیروس می نوشتند.  در بین النهرین ماده اصلی نوشتن لوح گلی بود و در مصر پاپیروس.  ایلامی ها با قلمی به شکل میخ بود به روی گل علامت می گذاشتند که به این وسیله در حدود 1500 ق.م خط میخی اختراع شد،  و به سراسر دنیای متمدن آن روز رفت.   بدین ترتیب خط تصویر نگاری طی 500 سال کامل به فراموشی سپرده شد،  اما مصری ها خط هیروگلیف خود را برای استفاده روز مره به شکل پیوسته کردند و حرمی نامیده شد.  این خط توسط ملوانان مصری با کشتی های بادبانی به شرق دریای مدیترانه رفت،  ضمن ترکیب با خط ایلامی از آنجا به شمال دریا رفت با تغییراتی خط یونانی باستانی را پدید آورد.  تا 800 ق.م خط میخی ایلامی به تمام منطقه ایران بزرگ گسترش یافته بود و هر قوم و ملتی به لهجه خود می نوشتند،  و هماهنگی برای نوشتن نبود اما همه سبک میخی بود.  از این تاریخ به مرور ترکیب خط یونانی و میخی حرمی باعث پیدایش خطوط فنیقی و آرامی و عرب شد،  که شکل های خاص خود را گرفتند.  در اینجا یاد آوری نمایم تاریخ نویس های استعماری همیشه سعی کردند ایلام را از تاریخ حذف یا کم اهمیت نمایند منجمله درباره تاریخ زبان و خط هم همین برنامه را پیشه کردند،  و آنها برای این منظور تاریخ را مخدوش کردند.  مثلاً برای این چند سطر فوق در کتاب های متعدد،  مطالب متفاوت نوشته شده است،  در یکی ذکر شده که یونان از هیتیها خط خود را اقتباس کرده بودند.  برای همین در این بخش تاریخ نیز باید تحقیقات مستقل صورت پذیرد،  تا دروغ های تاریخی پاک شود.  در گذشته ایرانیان بدلیل داشتن جغرافیای وسیع و 5 فرهنگ نیازمند بودند،  که خط را تکامل دهند و به خوبی بدانند.  در حدود 700 ق.م در شهر سوخته برای اولین بار خطوط پیوسته نیای خط پهلوی را به یاد گار گذاشتند.  حدود 600 ق.م هندیان از ایرانی ها خط را یاد گرفتند،  و خط برهمنی پدید آمد و سپس خط خارشتی ناشی از فتح دره سند بوسیله ایرانیان ایجاد گردید.  تاریخ ابزار نوشتن . . . . بزودی در اینجا پست می شود.

  پیدایش خط از ایران 

      صاحب‌ نظران خط و زبان های باستانی بر این عقیده‌اند كه منشاء پیدایش خط از غرب ایران یعنی جنوب بین‌النهرین و سرزمین سومر در نیمه دوم هزاره چهارم پ.م بوده.  امّا فرضیه دیگری نیز در سالیان اخیر مطرح شد كه سیر پیدایش و تأثیر گذاری خط پروتو عیلامی (ما قبل عیلامی) را از شرق به غرب می ‌داند و معتقد است كه خط و نگارش تصویری ابتدا در حوزه دره سند و نواحی جنوب شرقی ایران به ظهور رسید و سپس به فارس و دشت خوزستان راه یافت.  این فرضیه بر اساس كشف علائم پیكتوگرافیك و الواح پروتو عیلامی در كاوش های موهنجودارو  شهداد،  شهر سوخته،  تپه یحیی،  تپه ملیان و تپه قزیر،  شكل گرفته است  .فرضیه جدید به  نظریه تك ریشه ‌ای بودن خط  با تردید می ‌نگرد.  تپه چغامیش دزفول را باید نخستین مركز در ایران دانست كه خط و كتاب،  اول بار در آنجا ظاهر شده است.  چغامیش تپه ‌ای است بزرگ كه در حاشیه دشت شوش و 25 كیلومتری جنوب شرقی دزفول واقع شده است.  چغامیش یكی از مراكز مهم آغاز كتابت و شهر نشینی در ایران بشمار می‌رود و تعداد زیادی الواح گِلی (شمارشی) و قطعات و ظروف و كاسه‌ های سفالی مشهور به (لبه واریخته) كه از سفالینه‌ های شاخص دوره آغاز كتابت است،  از این تپه به دست آمد.  وقتی  انوش  میگوید همه چیز از ایران شروع شده یک واقعیت است،  پیدایش خط که در این چند جمله نوشتم جدید ترین برداشت باستان شناسان بین المللی می باشد.  تاریخ خط و زبان در ايران،  به دو دوره متمايز تقسیم می شوند،  تولید فراوان کاغذ از قرن هشتم میلادی و قبل کاغذ،  این دو دوره باهم تفاوت فراوان دارند.  البته به اشتباه و با برداشت سیاسی این دو دوره را قبل و بعد از اسلام تقسیم کرده و نوشته اند.

   پارسي باستان در سلسله هخامنشيان

      زبان ايرانيان در سلسله هخامنشيان پارسي باستان يا فرس قديم ناميده مي شود،  كه ريشه زبان فارسي كنوني است،  كتيبه هاي شاهان هخامنشي و لوح هاي زرين و سيمين كه از آن روزگار باقيمانده است،  به اين زبان نوشته شده اند.  مجموع واژه هاي اصلي كتبيبه ها از چهارصد كلمه تجاوز نمي كند،  و مطالب آن عبارت است از نام و شرح خاندان شاهان، تفصيل فتوحات، ستايش يزدان، نكوهش دروغ و ناپاكي، سفارش به راستي و نيكو كاري.  اين كتيبه ها غالبا به چند زبان است،  به زبان پارسي باستان،  و زبان هاي آسوري، ايلامي، آرامي كه ملل دست نشانده هخامنشيان بوده اند،  نگاشته شده است.  مجموع كتيبه هاي هخامنشي بالغ بر چهل كتيبه است،  مهمترين آنها در تخت جمشيد، همدان، شوش، نقش رستم، بيستون، الوند، وان،  است.  كتيبه بيستون از همه مفصل تر و مشتمل بر 420 سطر و هيجده هزار و نهصد كلمه مي باشد،  و یک شرح تاریخ واقعی است،  داريوش در اين كتيبه چگونگي فرو نشاندن شورش هاي داخلي،  غلبه و تسلط بر كشور هاي خارجي،  و حدود متصرفات خود را شرح مي دهد،  و در پايان مجد و بزرگواري كشور ايران را آرزو مي كند.  

   خط ميخي

      كتيبه هاي هخامنشي به خط ميخي است،  که از ابتدای سلسله هخامنشیان که به ایلام معروف گردیده تکامل یافت.  تين خط از چپ به راست نوشته مي شد،  و داراي 36 حرف بود،  و در كنده كاري و نوشتن روي سنگ و اجسام سخت به كار مي رفت.  اولين خط ميخي كه به دست آمده از زمان آريار منه و آخرين آن از روزگار پادشاهي اردشير سوم است،  و به سبب دشواري نگارش خط ميخي از دوران حکومت اشكانيان رو به زوال نهاد و به تدريج منسوخ گرديد.  در خط ميخي و كتيبه هاي پنج كلمه به صورت پندار نگاري باقي مانده است،  پندار نگاري بعد از مرحله تصوير نگاري در تاريخ خط است،  در آن تصوير كم كم ساده شد و به صورت علامت و نشانه در آمده،  و براي اسامي معني نيز علائمي ايجاد گرديد.  علائم رياضي كه به صورت خط بين المللي در آمده از نمونه هاي پندارنگاري است.

      (اورامزدا =  اهورامزدا،  خشايثيه =  شاهنشاه،  دهيو =  كشور،  بغا =  خدا،  بومي =  بوم =  سرزمين)

      گذشته از سنگ نبشته ها ، سكه هاي هخامنشي و خطوط روي بعضي ظروف و سنگ ترازو ها و نگين هاي باقي مانده از آن دوره، همه به خط ميخي و زبان پارسي باستان مي باشد.  براي شناختن زبان پارسي باستان چند جمله از بند اول كتيبه نقش رستم با زبان پارسي باستان نوشته مي شود:

(بغ وزر كه اورامزداهي ايمم بوميم اداهي اومام آسمانم اداهي مرتيم اداهي شياتيم ادامرتيهي )

   ترجمه:  خداي بزرگ است اهورا مزدا كه اين زمين را آفريد كه آن آسمان را آفريد كه شادي را براي مردم آفريد.

   خط اوستايي

      خط اوستايي بااحتمال زياد در زمان شاهنشاهی ساسانيان تنظيم شده است،  در ضمن تدوين اوستا و كتابت آن متوجه شدند كه خط پهلوي براي نوشتن تلفظ صحيح اوستا رسا نيست.  بنابر اين موبدان الفبايي از روي الفباي پهلوي بوجود آوردند كه بتوان تمام لغات و كلمات مقدس و قرائت صحيح اوستا را بوسيله آن نوشت. اين خط دين دبيره نام دارد كه امروزه به خط اوستايي يا دبيري دين نيز خوانده مي شود.  اين خط كه از راست به چپ نوشته مي شود كامل ترين خطوط موجود عالم است.  زيرا در الفباي اوستايي اولا اعراب جزء حروف است،  ثانيا براي تمام صداها حروف و علامت خاص وجود دارد.  الفباي اوستايي 44 حرف دارد و حرو متصل به يكديگر نيستند و جدا نوشته مي شوند.  چون اعراب داخل حروف است خواندن و نوشتن بسيار ساده است.  در تحلیلی خط اوستايي يكي از كاملترين خطوطي می باشد،  كه تا كنون مورد استفاده واقع شده است.

   خط و زبان پهلوي اشكانيان

     زبان عمومی، تجاری و درباری در حکومت اشکانیان،  پهلوي اشكاني بود،  كه زبان پهلوي شمالي هم گویند،  البته برای بررسی مفید از آن فقط چند كلمه بروي سكه ها باقي مانده است.  در زبان های و لهجه هاي ارمني و آذربايجان و خراسان،  پاره اي از واژه هاي پهلوي اشكاني ديده مي شود.  اين زبان كه اصل آن از پارسي باستان است،  به مرور زمان و در ادامه تاریخ اجتماعی ایران بزرگ تغيير پيدا كرد،  و به گونه امروزی پارسي و زبان دري در آمد.  وسعت ایران و قرار داشتن در مرکز قاره کهن،  و بودن راه های بسیاری که فرهنگ ها را بیکدیگر نزدیک می کرد،  و برخورد فرهنگی تولید واندیشه های نو پدید می آمد،  کمک بزرگی در پیدایش خط و زبان بود.

     ماني در سال  251  ميلادي به سن  45 سالگي ادعاي پيامبري كرد،  و جهت تبليغ شاپور اول ساساني به دين خود كتاب شاپورگان را به زبان پهلوي اشكاني نگاشت،  به تاریخ ورود نام های عربی به ایران مراجعه شود.  قسمتي از آثاري كه اخيرا از مانويان در تورفان ايالتي از تركستان چين  پيدا شده بنا به عقيده عده اي از محققين به خط و زبان پهلوي اشكاني مي باشد.  رساله اي هم به زبان پهلوي اشكاني در دست است،  به نام درخت آسوريك كه جمعي از محققين عقيده دارند كه اصل آن به زبان پهلوي اشكاني بوده و بعد به پهلوي ساساني در آمده است،  اين كتاب در اصل منظوم بوده و اشعار 12 هجايي داشته،  ولي اكنون اوزان ابيات به هم خورده و به نثر تبديل شده است.  موضوع درخت آسوريك عبارتست از مناظره درخت خرما و بزبه عنوان نمونه چند سطر كتاب با ترجمه نقل مي شود:

    درختي رست است تر او شتر و اسوريك،  بنش خشك است، سرش هست تر،  ورگش كنيا ماند، برش ماند انگور،  شيرين بار آورد،  مرتومان ويناي آن ام درختي بلند.

    ترجمه:  درختي رسته است آن طرف شهرستان آسوريك،  بنش خشك است و سر او تر است،  برگش به ني ماند و بارش به انگور. شيرين بار آورد.  مردمان بيني من آن درخت بلندم.

       خط پهلوي اشكاني كه با حروف جدا از هم و منقطع و از راست به چپ نوشته مي شده است،  از خط آرامي اقتباس شده بود،  خط آرامي را كلدانيان كه تابع ايران بودند در اين كشور رواج دادند.  در زمان هخامنشيان اين خط مخصوص تحرير بود و خط ميخي براي كتيبه و كنده كاري به كار مي رفت،  در حکومت اشكانيان خط پهلوي براي كتيبه و كنده كاري هر دو معمول شد.  خط پهلوي داراي  25 حرف است،  عيب بزرگ و اشكال اينست كه يك حرف گاهي چند صداي مختلف مي دهد.  اخيرا سندي به زبان پهلوي اشكاني در اورمان كردستان كشف شده و آن عبارت از دو قباله زمين است كه در  120 ق.م،  آن را به خط پهلوي اشكاني روي پوست آهو نوشته اند.

   کلیک کنید:  تاریخ ورود نام های عربی به ایران

     زبان و خط در شاهنشاهی ساسانیان

         زبان این دوره زبان پهلوی جنوبی بود،  که تفاوت اندکی با پهلوی اشکانی داشت،  و بین فرس قدیم و فارسی امروزی است،  تا چند صده پیش در طبرستان یا مازندران به این زبان تکلم می کردند.  تا یک قرن بعد از اسلام دفاتر مالیاتی و خطوط سکه ها به این زبان نوشته می شد.  خط متداول پهلوی از خط آرامی گرفته شده بود،  دو قسم تحریر داشت،  یکی پازند که همانگونه که می نوشتند می خواندند،  دیگری هزوراش آنطور که می نوشتند خوانده نمی شد،  خطوط اوستایی و مانوی و سغدی در این دوره متداول بود.   

   با دقت در كلماتی كه هنوز در زبان پارسي به كار مي رود،  مي توان به اختلاف ميان دو لهجه اشكاني و ساساني پي برد.  مثلا گرسنه = گسنه كه به زبان پهلوي اشكاني است،  در زبان پهلوي ساساني گشنه است.  همچنين فرستك در پهلوي اشكاني،  فرشتك در پهلوي ساساني و فرشته در زبان پارسي كنوني است.  اصل زبان پهلوي جنوبي نيز از پارسي باستان است،  و به جهت آنكه پاره اي از اصطلاحات ديني و لغات اوستايي در آن راه يافته و از حيث قواعد دستوري با پهلوي اشكاني مختصري تفاوت دارد،  از اينرو آن را لهجه اي از لهجه هاي پهلوي مي شمارند.  لازم به یاد آوریست امروزه،  افراد مسن در روستا های ایران که به مدرسه نرفته اند،  با این لحجه های مختلف باستانی گپ می زنند.  از زبان پهلوي ساساني آثار متعددي باقي مانده است،  كه قسمت عمده آن كتب ديني، اخلاقي، ادبي، داستان است.  در شاهنشاهی ساسانيان اوستا جمع آوري شد و ترجمه و تفسيرهايي بر آن نوشته شد،  و ترجمه و تفسير هايي بر آن به پهلوي نوشته اند و آن را زند گفته اند،  شرحي كه بعد براي زند نوشته شد پازند نامیدند.

      خط پهلوي ساساني از روي خط پهلوي اشكاني تنظيم گردیده بود،  در كتيبه ها حروف آن مانند پهلوي اشكاني جدا از هم نوشته مي شد،  البته در نامه و تحرير با هم تركيب مي شد.  تعداد الفباي پهلوي از 18 تا 25 حرف است،  زیرا كه در خط پهلوي يك حرف چند صداي مختلف دارد.  دبيران دوره ساساني بعضي از لغات را به آرامي مي نوشتند،  و هنگام خواندن پهلوي مي خواندند و آن را هُزوارٍٍِِ‌ش مي ناميدند،  مثلا  ملكان ملكا مي نوشتند،  شاهنشاه مي خواندند،  و يوم مي نوشتند و روز مي خواندند.  زبان پهلوي از حيث قواعد دستوري و ريشه كلمات با زبان پارسي كنوني اختلاف جزيي دارد،  الفباي پهلوي حروف صدا دار ندارد،  و يك حرف صدا های مختلف مي دهد.

    خط پهلوي در دوره ساسانيان معمول بوده،  و تا حدود يك قرن بعد از دوره اول اسلام در ايران زمين رواج داشته و دفاتر ديواني به خط پهلوي نوشته مي شد،  تا این كه خط عربي بی نقطه جانشين آن گرديد.  البته مدتها  جمعي از ايرانيان خصوصا موبدان زرتشتی و مانوی،  از خط پهلوی ساسانی براي نامه نگاري و نوشته هاي ديني بهره می بردند،  تا زمانی که برای خط عربی نقطه گذاشتند و آن را خط فارسی نامیدند.  كتيبه هايي از دوره ساسانيان كشف شده كه مهمترين آن ها عبارتست از :

  * 1 ـ  كتيبه نقش رستم،  نزديك تخت جمشيد از اردشير بابكان به سه زبان پهلوي اشكاني و ساساني و يوناني.

  * 2 ـ  كتيبه حاجي آباد،  در سه فرسخي تخت جمشيد،  ار شاپور اول ساساني كه به پهلوي ساساني و اشكاني نوشته شده است.

  * 3 ـ  كتيبه پايكوبي،  بين قصر شيرين و سليمانيه در بخش غربی کردستان بزرگ ایران غربی،  كتيبه بسيار مفصلي از نرسي است،  که به خط پهلوي اشكاني و ساساني نوشته گردیده.  در اين كتيبه نرسي بيان مي كند كه چگونه بهرام سوم را از تخت پايين آورده،  و خود به سلطنت رسيده است.  اين كتيبه راجع به حدود ايران در آن زمان اطلاعات جالبي مي دهد.

  * 4ـ  كتيبه هايي در طاق بستان و نقش رجب و تخت جمشيد و همچنين لوح ها و سكه ها و مهر هايي از دوره ساساني باقي است،  كه به مرو از آنها در وبلاگ خواهم نوشت.

   کلیک کنید:  زبان پارسی

   کلیک کنید:  موج های نو

   کلیک کنید:  فرهنگ یادگیری

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

میرزا کوچک خان و محمد مصدق

    نامداران سیاسی ایران

    پیش گفتار

      در دومین سال جنگ بین الملل اول 1916 میلادی،  وقایعی در گیلان رخ داد که به نهضت جنگل یا انقلاب گیلان معروف گشت،  رهبر این جنبش میرزا کوچک نام داشت.  در کتاب های تاریخی خیلی خوانده و شنیده ایم که می گویند در آن زمان وضع ایران آشفته بود و دوران فترت بود،  اما در واقع ایران داشت مسیر طبیعی رشد اجتماعی خود را طی می کرد.  همانگونه که در ساختار های تاریخی اجتماع نوشته ام از زمان ورود استعمار و متعاقب آن فئودالی در دوره صفویه تا انتهای قاجاریه،  برخورد دو شیوه زندگی قبیله ای و فئودالی همیشه و در تمام ایران وجود داشت.  که در نهایت با انقلاب بورژوازی مشروطه،  حکومت از قاجاریه فئودالی ربوده شد،  و به پهلوی نمایند ضعیف بورژوازی داده شد.  در آن زمان که اتفاقات جغرافی ـ تاریخ در جریان بود کسی آگاهی از تحلیل علمی مسائل نداشت بنا بر این موضوعات را با دید خود می دیدند.  در این میان افرادی از جانب قبیله و یا فئودالی تلاش هایی می کردند که استعمار و یا امپریالیست تازه بوجود آمده از آنها بهره می برد و در نهایت به جبر روز گار بورژوازی فرو می رفتند.  یکی از جنبش های و افراد مهم و معروف،  جنبش جنگل گیلان به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی است،  که عدم شناخت مسیر رشد و حرکت و تکامل اجتماعی توسط آنها،  خیلی سریع از صفحه روزگار رفتند.  درباره قیام جنگل کتاب های متعددی از روی یکدیگر نوشته شده است،  اما در مقالات انوش راوید دیدگاه های متفاوتی از تاریخ و تاریخ اجتماعی گفته می شود.  

   سردار جنگل

      یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ اهل رشت ساکن استاد سرا در سال 1881 میلادی در یک خانواده متوسط چشم به جهان گشود.  به خوبی رشد کرد و جوان قوی و سالمی بود اما به استخاره اعتقاد داشت و آنرا با خود به قیام برد.  قیام جنگل هفت سال یعنی از شوال 1333 هجری قمری تا ربیع الثانی 1340 طول کشید و سرانجام با شهادت قائد و پیشوای آن از هم پاشید.

      ابتدای جنگ اول جهانی روس ها بفرماندهی ژنرال باراتف مانند سیل به ایران سرازیر شدند،  و مأموران سیاسی و نظامی دولت روس تزاری به مردم رنج دیده ایران آزارها رسانیدند،  حتی افراد منتسب به آنها از ارتکاب هیچ نوع فجایع و اعمال بی شرمانه در مورد هم میهنان خویش دریغ نکردند.  ارتش انگلیس از یک طرف و نیرو های عثمانی از طرف دیگر با زیر پا گذاشتن حقوق بین المللی به خاک ایران پیش می راندند،  و در مصادمه آنها با یکدیگر هستی و دارائی ایران بتاراج می رفت.  نفرت عمومی از کارگزاران دولت های اشغال گر و ایادی آنها در دل مردم جای گرفته بود،  دولت ایران به علت ضعف و نداشتن مردان کار آمد و استعداد جنگی  قادر به جلو گیری نبود.  فقط مردم ایران با توانایی های محلی خود بشیوه پارتی زان یا چریک ها اقداماتی می کردند که نمونه ای از آنرا در راه راستی نوشته ام.

     میرزا کوچک خان لاهیجی سال 1911 میلادی در تهران وارد محفل ملیون نو بورژوازی شد و گروهی را تشکیل دادند که عقیده داشتند،  با جنگهای چریکی می توانند کار هایی را پیش ببرند.  میرزا کوچک در راه تحقیق این نیت داوطلب گردید و همراه یک مبارز راه وطن به نام میرزا علی خان دیو سالار ملقب به سالار فاتح اهل کجور،  بسمت مازندران حرکت کردند.  سپس میرزا کوچک جدا گردیده بطرف زاد گاه خودش رشت و لاهیجان حرکت کرد،  و با دکتر حشمت که در آن شهر به طبابت مشغول و از روشنفکران بود ملاقات کرد.  کنسول روس از آمدن میرزا کوچک به گیلان وحشت زده گردید و به کشتار میهن پرستان پرداخت.  میرزا کوچک برای پیش برد اهدافش از ملاکین کمک گرفت و خوانین که خود را در خطر ورود بورژوازی امپریالیستی روس می دیدند با کمال میل به میرزا یاری رسانیدند.  علت جدایی میرزا علی خان دیو سالار با میرزا کوچک خان،  از برداشت های اجتماعی آنها بود،  این همان تفرقه های مهم تاریخ پانصد سال گذشته ایران می باشد.  یکی در کجور وابسته به ساختار اجتماعی قبیله ای بود و دیگری در گیلان فئودالی می بود،  هر ساخته اجتماعی اگر چه دین و مذهب مشترک دارند،  ولی تعریف متفاوت بنا به تقاضای اجتماع خود می گویند.

      نیرو های تحت فرمان ژنرال براتف افسر تزاری روس از اولین نقطه سرحدی ایران،  بندر انزلی تا حدود همدان در مقابل آلمان ها و عثمانی ها گسترش یافته،  و جنگ جهان گیر اول به منتها درجه شدت و حدت رسیده است.  ژنرال و قنسول روس افسینکوف که فرماندار مطلق گیلان است از اینکه عده معدودی در جنگل پدید آمده و اسلحه به دست گرفته اند ناراحت است و از فرماندار گیلان حشمت الدوله تقاضا می کند این فتنه را بخواباند.  روس ها بیم داشتند که آتش جای خود را باز و به نقاط دیگر سرایت کند،  و همین عده معدود به پشت جبهه روسها حمله ور شوند و سلاح و مهماتشان را تصرف کنند.  این ناراحتی و تشویش خاطر در حقیقت به جا بود زیرا جنگلی ها از شبیخون زدن به نقاط سوق الجیشی دریغ نداشتند و حتی یکبار زنی اهل کلهر را که در اسارت روس ها بسر می برد نجات دادند و با این کیفیت هر گونه ضربتی به قوای روس جا داشت که آنها را وحشت زده و ناراحت کند.  تعدادی از ثروت مندان و نو کیسه های گیلان که تکیه گاهشان قدرت حاکم بود خواب های پریشان می دیدند و از پیدا شدن چند مرد مسلح که نامشان جنگلی است و بطور مستقیم منافعشان را در معرض خطر قرار داده اند عزا گرفته و روحیه خود را باخته اند.

      در آب و هوای ایران خاصیتی است که رجال و زمامدارانش مادام که در راه اجرای تمایلات و هوی و هوس های بیحد و حصرشان به مانعی بر نخورند،  هر یک موجودی بر گزیده و ممتاز و واجد فضایل و هنر های بسیارند،  حتی از فرزانگی و شجاعت و علو طبع و بزرگواری و مردانگی خویش حاضرند داستان های بسیار طویل و شگفت آور بسرایند،  لیکن همینکه دوره آزمایش فرا رسید همچون پهلوان گلستان سعدی حتی از سایه خویش نیز رم بر می دارند.

   . . . . . میرزا که وضع را وخیم دید ناچار شد در گاو بن برای همراهانش نطقی ایراد کند، او چنین گفت:

   رفقا،  این روز ها بهترین اوقات آزمایش است،  بعضی ها تفنگ را بر داشته با اسلحه تسلیم می شوند،  هر چند وضعمان بد است همه خسته و فرسوده ایم، بی پول و بی آذوقه، مواجه با انواع مشکلات و در معرض تند باد حوادثیم ولی از شما می پرسم آیا برای عاشقان میهن و آنهائی که دارای درد وطن پرستیند این گونه سختی ها مهم است؟  آنروز که ما تفنگ بدوش گرفته و برای استقلال ایران قیام کردیم و جنگل گردی و بیابان وردی را پیشه ساختیم صدها بار وضعمان از این بد تر بود چه چیز در مقابل آن همه سوانح و مخاطرات ما را حفظ کرد؟  آیا جز ثبات و استقامت علت دیگر داشت؟ امروز حاکمان در ایران گرد و خاک می کنند و برای بردن کشور زیر یوغ استعمار انگلیس به محو وطن پرستان همت گماشته اند.....    

    شاعر آزاده گیلانی خلیل دانش پژوه که از خدمت گزاران فرهنگ ایران است تصنیفی سروده که قسمتی از آن را می نویسم:   ای وطن تو آباد نمیشی،  ملت تو آزاد نمیشی،  ای دل دگر شاد نمیشی،  چرا که ما ملولیم جهولیم،  بی دانش و فضولیم، بی دانش و فضولیم.

   یادی از روزنامه دنا

     روزنامه دنا در دوران انتشار 1327 خوانده فراوان داشت،  تحت عنوان،  یاد بود انقلاب و قیام جنگل و بحث تحلیلی از قیام جنگل،  مقالات جالب توجهی درج می کرد.  مانند: ــ مرحومین پسیان و جنگلی و خیابانی در تکمیل انقلاب مشروطه نکوشیده و آنرا ناقص گذاشتند،  ــ میرزا تا استخاره نمیکرد اقدام به هیچ امری نمی نمود، ــ او سیاستمدار و یا انقلابی روشن فکر و طراح محسوب نمی شد، ــ  قیام جنگل نتوانست یک عقیده اجتماعی و یا دکترین اقتصادی ارایه دهد، ــ نداشتن تاکتیک صحیح و بی اطلاعی رهبران انقلاب از اوضاع کشور سبب شد که نتوانند در بهترین شرایط جنگ چریکی را به تهران منتقل کنند و پایتخت را فتح کنند.  سئوالی مهمی مطرح است چرا جنگلیها با امکانات خوب برای فتح تهران حرکتی نکردند و در پشت درختان جنگل ماندند.

   دولت‌ مرد محمد مصدق

      محمد مصدق  والی و نماینده چند دوره مجلس شورای ملی،  و نخست ‌وزیر ایران از ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ بود،  او به عنوان معمار ملی شدن صنعت نفت ایران نامیده شده است.  در بهار سال ۱۲۶۱ شمسی در یک خانواده اشرافی فئودالی و با نفوذ دیوانی سلسله فئودالی قاجار در محله سنگلج تهران به دنیا آمد.  پدرش میرزا هدایت الله وزیر دفتر و مادرش شاهزاده خانم نجم السلطنه دختر عموی ناصرالدین شاه،  نوه عباس میرزا، موسس بیمارستان نجمیه تهران دختر شاهزاده فیروز میرزا نصرت الدوله برادر محمد شاه بود.  16 اسفند ۱۲۶۴ فیروز میرزا نصرت الدوله که پدر بزرگ مادری محمد مصدق بوده وفات کرد،  آن زمان مرسوم بوده هر گاه یکی از حقوق بگیران دولت فوت می کرد،  دو سوم حقوق او به باز ماندگان می ‌رسید.  محمد میرزا (مصدق) کودک شش، هفت سال که نوه فیروز میرزا بود،  یک حقوق ۱۲۰ تومانی به وی تعلق گرفت.  خود مصدق می‌نویسد:  هیچ حقوقی یا اضافه حقوقی داده نمی‌ شد مگر اینکه قبلا محل آن تعیین شده باشد،  و محل حقوق جدید به این طریق معمولا ثلث حقوق متوفی بود،  اگر کسی فوت می ‌کرد وارث یک ثلث از حقوق را می گرفت.  در سال ۱۲۶۷ شمسی پدر مصدق میرزا هدایت الله وزیر دفتر از ناصرالدین شاه در خواست کرد که میرزا محمد (مصدق) ۹ ساله در ردیف مستوفیان با تجربه قرار گیرد، و در فهرست حقوق بگیران باشد، و ناصرالدینشاه آن را قبول کرد.

      میرزا محمد رضا موتمن السلطنه،  شوهر خواهر مصدق و مستوفی خراسان بود،  مصدق نزد وی و میرزا علی اکبر موزه،  کار آموزی مستوفی که همان حسابداری و خزانه داری است می‌ کرده.  مصدق در کتابش می‌گوید،  سال ۱۲۷۱ میرزا فتحعلی خان شیرازی صاحب دیوان والی خراسان بود،  و چنانچه اشتباه نکنم شصت هزار تومان به خزانه داده بود،  که می‌ بایست از تفاوت عمل مرسوم و معمول جبران کند.  نظر به اینکه بیست هزار تومان جدید محل معینی نداشت،  از این محل تفاوت عمل یعنی اضافه مالیات بعضی سالها ایالت خراسان،  برای من حقوق دولتی تعیین کردند.  در تاریخ ۱ شهریور ۱۲۷۱ خورشیدی پدر محمد میرزا فوت کرد،  پسر بزرگش میرزا حسین از همسر دیگر نه از نجم السلطنه،  که رسما سالها به دلیل بیماری میرزا هدایت الله وظایف دفتر شاه را به عهده داشت،  رسما به این سمت منصوب شد.  میرزا علی و میرزا محمد پسران دیگر میرزا هدایت الله به ترتیب لقب‌ های موثق السلطنه و مصدق السلطنه را گرفتند.  در همین زمان دو سوم حقوق دوران خدمت میرزا هدایت الله وزیر دفتر بین باز ماندگانش تقسیم شد،  و به مصدق السلطنه رسید،  بدین ترتیب مصدق که در آن هنگام ۱۳ ساله بود چهار حقوق از بودجه دولت دریافت می ‌داشت.

      مظفرالدین میرزا ولیعهد ناصرالدین شاه،  مطابق رسم معمول دوره قاجار فرمان روای آذربایجان بود،  و در تبریز زندگی می کرد.  به همراه منشی خود میرزا فضل الله وکیل الملک در16 دی ۱۲۷۳ تا ۸ اردیبهشت ۱۲۷۴ خورشیدی به تهران سفر کرد.  مدت ۱۱۲ روزی که در تهران بود منزل عبدالحسین میرزا فرمان فرما،  دایی مصدق السلطنه به سر برد،  به این ترتیب میزبان ولیعهد،  خواهر زنش یعنی نجم السلطنه مادر مصدق السلطنه بود.  در این مدت نجم السلطنه با میرزا فضل الله ازدواج می کند،  و در بهار ۱۲۷۴ خورشیدی به همراه شوهر خود و مصدق السلطنه و در معیت مظفرالدین میرزا از تهران به تبریز جا به جا می شود.  مصدق بیش از یکسال در تبریز زندگی کرد و آشنایی او به زبان آذری در این دوران بود.

      در سال  1275 خورشیدی برابر 1896 میلادی،  مظفرالدین شاه پس از قتل پدرش ناصرالدین شاه تاج گذاری می کند،  همسر مظفرالدین شاه حضرت علیا و خواهرش نجم السلطنه همگی به همراه خانواده و بستگان و درباریان از تبریز به تهران نقل مکان می کنند.  در همان سال ۱۲۷۵ دائی مصدق عبدالحسین میرزا فرمانفرما با بقیه افراد فامیل مادری علیه علی‌اصغرخان اتابک معروف به امین السلطان اتابک اعظم نخست وزیر توطئه کردند.  چهار ماه پس از به تخت نشستن مظفرالدین شاه با دسیسه اتابک را کنار زدند،  و ۳۰ آذر ۱۲۷۵ مصدق ‌السلطنه مستوفی خراسان شد و مقام شوهر خواهرش را گرفت،  این آغاز خود کامگی عبدالحسین میرزا فرمانفرما با سمت وزیر جنگ بود.

      مصدق ‌السلطنه از آغاز کار با سمت مستوفی خراسان،  طی مدت ده سال یعنی تا پایان سلطنت مظفرالدین شاه،  خالصجاتی را خریداری کرده و در اوایل مشروطیت بعنوان یکی از فئودال های بزرگ کشور در آمده و شخصا در ردیف مادرش نجم السلطنه و دایی اش فرمانفرما قرار گرفته بود.  در فهرستی که آن زمان چاپ شده بود، ۹۳ مالک بزرگ یا فئودال ایران را نام برده اند،  در آن لیست نام های معروف آن زمان به چشم می خورد،  مانند، حضرت اقدس والا آقای عضد السلطان که شوهر خواهر مصدق بود، حضرت مستطابه علیه عالیه حضرت علیا دامت شوکتها خاله مصدق،  حضرت والا آقای عبدالحسین میرزا فرمانفرما دایی مصدق،  جناب آقای امام جمعه برادر زن مصدق،  جناب حاجی ناصرالسلطنه برادر شوهر مادر مصدق،  جناب مستطاب اجل آقای وزیر دفتر میرزا حسین برادر مصدق،  حاجیه نجم السلطنه مادر مصدق،  جناب آقای ظهیرالاسلام برادر زن مصدق، جناب وکیل الملک شوهر مادر مصدق و جناب مصدق السلطنه.

      در ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ برابر 5 آگوست 1906 مشروطه آغاز گردید،  به گفته دكتر مصدق در دوره مشروطه کلمه مستوفی و دزد مترادف شده بود،  مصدق السلطنه نیز زیر فشار و انتقاد قرار گرفته بود.  محمد علی شاه در ۲۹ دی ۱۲۸۵ تاجگذاری کرد،  در ۱۵ دسامبر ۱۹۰۷ بین محمد علی شاه و مجلس شورای ملی جدال شد،  زیرا مجلس حقوق وی را کم کرد،  و دیگر تصویب نکرد که وی برای هزینه های شخصی از دولت روسیه وام بگیرد. در عوض روسیه برای براندازی مشروطه محرمانه به او وام داد،  و محمد علی شاه جواهرات و مروارید ثروت ایران را گرو گذاشت.  محمد مصدق به کسب معلومات بیش از آنچه در مکتب‌ خانه ‌های متداول درس داده می ‌شد تمایل داشت،  بدین جهت از ماجرای شکایت‌ یک‌ ارباب‌ رجوع‌ می گوید که حقوقی‌ در حقش‌ برقرار شده‌ و از تأدیه‌‌ رسوم‌ معمول‌ خود داری‌ می‌کرد.  از این بابت بهانه ‌ای‌ به‌ دست‌ امین‌السلطان‌ اتابک‌ اعظم‌ صدراعظم‌ دوران‌ ناصری‌ و مظفری‌ داد تا ناراحتی‌ درونی‌ خود را نسبت‌ به‌ مصدق‌ که‌ می ‌اندیشید با مخالفان‌ صدراعظم‌ ارتباط دارد،  علنی‌ ساخته‌ و تصمیم‌ به‌ بر کناری‌ او بگیرد، کاری‌ که‌ در عمل‌ اتفاق‌ نیفتاد.  این جریان منجر به این شد که مصدق‌ در خانه‌ عزلت‌ گزیند،  و روانه‌‌ مدرسه‌‌ تازه‌ تأسیس‌ شده‌‌ علوم‌ سیاسی‌ آن‌ دوره‌ گردد.  ولی‌ به‌ علت‌ ممنوعیت ‌تحصیل‌ مستخدمین‌ دولت‌،  در خانه‌ به‌ مطالعه‌‌ خصوصی‌ پرداخت‌ و از اساتیدی‌ مانند شادروان‌ شیخ‌ محمد علی‌ کاشانی‌،  میرزا عبدالرزاق‌ خان‌ یغابری‌، میرزا غلام حسین‌ خان‌ رهنما و میرزا جواد خان‌ قریب‌ دیپلم‌ مدرسه‌‌ سیاسی‌ و ناظم‌ مدرسه‌‌ آلمانی‌،  بهره‌ برد.  مصدق برای رها کردن کارش دو دلیل ذکر می‌کند،  یکی‌ این‌ بود که‌ از مسؤولیت‌ کاری‌ که‌ داشتم‌ خود را خلاص‌ کنم‌ تا بهتر بتوانم‌ تحصیل‌ کنم‌ و دیگر اینکه‌ چون‌ تبلیغات‌ بر علیه‌ مستوفیان‌ روز به‌ روز شدت‌ پیدا می‌ کرد.  من‌ خود را از جرگه‌‌ آنان‌ خارج‌ نمایم‌ و علت‌ شدت‌ تبلیغات‌ این‌ بود که‌ بعد از مشروطه‌ این‌ فکر در جامعه‌ قوت‌ گرفت‌ که‌ تجدید رژیم‌ مستلزم‌ تشکیلات‌ جدید است‌،  کارمندان‌ قدیم‌ باید از کار خارج‌ شوند و جای‌ خود را به‌اشخاص‌ جدید بسپارند.

      محمد مصدق دید که برای شغل مستوفی شرایط مساعد نیست،  و در آن صورت اعتبار خود را از دست می داد،   بر آن شد که در راه سیاست قدم بگذارد.  شغل مستوفی خراسان را نزد آقا میرزا رضا گرکانی به امانت گذاشت،  آقا میرزا مستوفی کردستان و ساوه بود.  عبدالله مستوفی می نویسد،  مصدق به مناسبت خصوصیتی که با برادرم آقا میرزا داشت،  به تقاضای خود مصدق کار خراسان را هم ضمیمه سایر کار های آقا میرزا گذاشت و فرمان و احکام آن صادر گردید.  از آن جا که کسی به عنوان کارمند و حقوق بگیر دولت نمی توانست به مجلس راه بیابد و یا اگر در مقامات بالا بود اصلا حق انتخاب شدن و سوء استفاده از مقامش را نداشت مصدق السلطنه کوشش کرد که نماینده مجلس بشود،  بنا بر این شغل های دولتی را کنار گذاشت.  در 14 مهر ۱۲۸۵ مصدق در تهران به عنوام نماینده اصفهان در اولین مجلس شورای ملی حاضر شد.  سال ۱۲۸۰ خورشیدی مصدق که ۲۲ سال داشت،  زهرا ملقب به شمس السلطنه دختر میر سید زین العابدین ظهیرالاسلام،  سومین امام جمعه تهران را به همسری اختیار کرد.  مادر زن مصدق دختر ناصرالدین شاه بود که لقب ضیاالسلطنه را داشت،  و پس از مرگ وی این لقب به دخترش زهرا که همسر مصدق بود داده شد.  ازدواج این دو ۶۴ سال تا پایان زندگانی اشان ادامه یافت،  از این زوج دو پسر به نامهای احمد و غلام حسین و سه دختر به نامهای منصوره و ضیااشرف و خدیجه به دنیا آوردند.

     مصدق ‌السلطنه در سال ۱۲۸۷ خورشیدی برای ادامه تحصیلات خود به فرانسه رفت،  و پس از خاتمه تحصیل در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سویس رفت و به اخذ درجه دکترای حقوق در دانشگاه نوشاتل نائل آمد.  مصدق در سال ۱۲۹۳ شمسی‌ به‌ ایران باز گشت و به تدریس‌ در مدرسه‌‌ علوم‌ سیاسی‌ تهران‌ پرداخت، همین‌ زمان‌ به‌ تألیف‌ و نشر آثاری‌ همچون کاپیتولاسیون‌ و ایران،  دستور در محاکم‌ حقوقی‌ ، شرکت ‌های‌ سهامی‌ در اروپا پرداخت‌.  یک سال بعد برای‌ مدتی‌ به عضویت‌ حزب‌ اعتدال‌ و سپس‌ حزب‌ دموکرات‌ درآمد،  و در آبان‌ ماه‌ همین‌ سال‌ به‌ عضویت‌ کمیسیون‌ تطبیق‌ حوالجات‌ یا جانشین‌ دیوان‌ محاسبات، ‌ از طرف‌ مجلس‌ سوم‌ به‌ مدت‌ ۲ سال‌انتخاب‌ شد.  مراجعت دکتر مصدق به ایران با آغاز جنگ جهانی اول مصادف بود،  و با سوابقی که در امور مالیه و مستوفی ‌گری خراسان داشت به خدمت در وزارت مالیه دعوت شد.  قریب چهارده ماه در کابینه ‌های مختلف این سمت را حفظ کرد.  در حکومت صمصام السلطنه به علت اختلاف با وزیر وقت مالیه، مشار الملک،  از معاونت وزارت مالیه استعفا داد،  و هنگام تشکیل کابینه دوم وثوق الدوله عازم اروپا شد. در این دوران قرار داد ۱۹۱۹ به امضای وثوق‌الدوله رسید،  و مخالفت گسترده آزادی ‌خواهان ایرانی با آن شروع شد.  دکتر مصدق نیز در اروپا به انتشار نامه‌ها و مقاله ‌هائی در مخالفت با این قرارداد اقدام کرد.

      اندکی بعد مشیرالدوله که به جای وثوق الدوله به نخست‌وزیری انتخاب شد،  دکتر مصدق را برای تصدی وزارت عدلیه به ایران دعوت کرد.  هنگام مراجعت به ایران از طریق بندر بوشهر،  پس از ورود به شیراز بر حسب تقاضای محترمین فارس عریضه ‌ای به تهران برد.  در تهران به والیگری یا استانداری فارس منصوب شد،  و تا کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ در این مقام ماند.  پس از کودتای سوم اسفند با نگارش مقالات و سخنرانی در میان رجال به مخالفت با این کودتا پرداخت.  دکتر مصدق دولت کودتا را به رسمیت نشناخت و از مقام خود مستعفی گشت و برای‌ مصون‌ ماندن‌ از تعرض‌ کودتاچیان‌ مدتی‌ در میان‌ ایل‌ قشقایی‌ و سپس‌ به‌ دعوت‌ سران‌ بختیاری‌ به‌ ایل‌ بختیاری‌ پناه‌ برد.  با سقوط کابینه سید ضیاء،  قوام السلطنه به نخست وزیری رسید و دکتر مصدق را به وزارت مالیه یا همان دارائی انتخاب کرد.  با سقوط دولت قوام السلطنه و روی کار آمدن مجدد مشیرالدوله از مصدق خواسته شد که والی آذربایجان شود.  بخاطر سرپیچی فرمانده قشون آذربایجان از اوامرش بدستور رضاخان سردار سپه، وزیر جنگ وقت، از این سمت مستعفی گشت و به تهران مراجعت کرد.  در خرداد ماه ۱۳۰۲ دکتر مصدق در کابینه مشیرالدوله به سمت وزیر خارجه انتخاب شد،  و با خواسته انگلیسیها برای دو ملیون لیره که مدعی بودند برای ایجاد پلیس جنوب خرج کرده‌اند،  بشدت مخالفت نمود.  پس از استعفای مشیرالدوله،  سردار سپه به نخست وزیری رسید و دکتر مصدق از همکاری با او خود داری کرد.

       مطلب کوتاه قابل توجه،  بعد از جنگ دوم جهانی ایالات متحده آمریکا که توانسته بود قدرت خوبی بگیرد سهم خوبی هم از جهان می خواست،  ولی استعمار گران پیشین حاضر نبودند از منافع خود کوتاه و کنار بیایند.  بنا بر این  دولت آمریکا در گوشه و کنار جهان برنامه هایی چید و ترتیبی داد که به استعمار گران پیشین ضرباتی وارد شود و سهم خود را بگیرد.  در کشور های مختلف مستقیم یا غیر مستقیم ترفند هایی بکار برد،  و  سپس با کودتایی اوضاع را به نفع خود کرد،  همچنین جایگاه سرمایه داری فراملی را محکم کرد،  و سرمایه داری سنتی باز مانده دوره استعمار را ضعیف نمود.

  این صفحه بزودی با سازنویسی و تکمیل و در اینجا پست می شود.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

  کلیک کنید:  پارتی زان یا چریک

  کلیک کنید:  گیلان و مازندران

  کلیک کنید:  پاسخ به شبهات تاریخ

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

تاریخ مهاجر نشینی

   ماجرا های غمگین و پند آموز جهان

   پیش گفتار

        برای درک بهتر از تاریخ و تاریخ اجتماعی جهت افراد علاقمندان غیر حرفه ای،  دانستن بسیاری از اتفاقات و حوادث تاریخی لازم است،  بدین منظور در وبلاگ گاهی از این موضوعات مهم تاریخی یاد می کنم.  باید واقعیت ها تاریخ و تاریخ اجتماعی را بدور از دروغ های دشمنان دانست،  بدین منظور مطالب مهم را جهت پند آموزی می نویسم.  با دانستن واقعیت های تاریخی می توان به خوبی مراحل رشد و شکوفایی را طی کرد،  افرادی با موقعیت های مهم اگر به جای حقیقت دروغها را بدانند و باور داشته باشند،  صدمات جبران ناپذیری به خود و جامعه وارد می کنند.

  جنگ داخلی اسپانیا

  جمهوری اسپانی منتهی به جنگ داخلی شد

      تا اوایل سال های 1930 اسپانیا کشوری کشاورزی و کم صنعت با بقایای نیرومند فئودالیسم بود،  نظام سلطنتی که از منافع خوانین و مالکان دفاع می کرد،  به یاری دیکتاتوری نظامی پا بر جا بود.  سخت گیری های ارتجاعی بی وقفه نارضایتی مردم را افزایش می داد،  و شرایط انقلابی را در کشور فراهم می کرد.  در آوریل 1931 با فشار های سیاسی سلطنت طرفدار فئودالی سرنگون شد، و حکومتی مرکب از نمایندگان احزاب بورژوازی و سوسیالیستی به حاکمیت رسید.  قانون اساسی جدید 1931 اسپانیا آزادی هایی به دنبال داشت،  اما بهبودی در وضع اقتصادی حاصل نشد،  و حکومت مانند رژیم سابق همچنان در دست طبقات ثروتمند قرار داشت.  مردم می خواستند انقلاب ادامه داشته باشد و به کوچه و بازار و مزرعه و کارخانه برسد،  و سریع تمام نشود تا به کام مالکین گردد. 

     بعد از سقوط آلفونس سیزدهم،  رژیم جمهوری که بدست احزاب معتدل بر پا شده بود،  با تمام تلاش فراوان نتوانستند،  آنرا در سراسر کشور بطوری مستقر نمایند که مورد قبول توده مردم باشد.  نیروهای ارتجاعی وابسته به رژیم گذشته که از گسترش تقاضا های مردم به وحشت افتاده بودند،  می خواستند به هر شکل شده در دولت جدید قدرت داشته باشند.  صحنه پارلمان محل مبارزه احزاب افراطی گردید،  و آنکه بظاهر از رژیم جانب داری می کرد افراطی های جناح چپ بودند،  که در کوچه و بازار از آنان حمایت می شد.  در صورتیکه حریف اصلی رژیم جدید کاتولیک ها بودند،  که در اسپانیا اکثریت داشتند و با رژیمی که از طرف جناح چپ ایجاد شده بود مخالفت می ورزیدند.  لذا جناح چپ با افراطیون چپ جبهه عامیون تشکیل داده و چندی بعد آزادی خواهان نیز،  پس از پیروزی در 1936 به آنان ملحق شدند.  با همه این احوال آنچه که مشاهده می شد،  توسعه تروریسم بود،  و نیز هر یک از دسته های جبهه می کوشیدند به نفع خود پیش روند،  بدون اینکه هم آهنگی و هدف صریح و معینی از مجموع آنها مشهود باشد.  این قضیه یکبار دیگر به ثبوت رساند که انهدام یک رژیم به مراتب آسانتر از پایدار نمودن رژیم جدید است. 

      یکی از برخورد های مهم مردم با نیروهای ارتجاعی اکتبر 1334 در منطقه صنایع معدنی آستوریاس اتفاق افتاد،  در اینجا مردم بر خلاف ولایات دیگر کشور جبهه واحدی تشکیل دادند،  کمیته های انقلابی ایجاد کردند و ارتش بیست هزار نفری سازمان دادند.  حکومت لژیون خارجی و واحد های مراکش را به مقابله با شورشیان حرکت داد،  مردم مقاومت کردند،  اما عدم یکپارچگی و نداشتن برنامه روشن و سازماندهی لازم،  قیام شکست خورد. ولی این نبرد باعث ایجاد جبهه واحد ضد فاشیستی از سوی نیرو های دمکرات گردید،  که نتیجه آن قرار داد 15 ژانویه 1936 برای تشکیل جبهه خلق بود.  

      جمهوری اسپانیا جبهه عامیون قادر نبود برای خود رژیم پارلمانی درست و خوبی فراهم سازد،  بنظر می رسید رژیم پارلمانی چند بار که در مشروطیت آزمایش شده بود،  بهتر اداره می شد.  ولی اینک در جمهوری جدید نمی تواند خوب کار کند،  زیرا اقلیت حادثه جوئی که بازار تروریسم را رایج ساخته بود مانع می شود. احزاب ضد سرمایه داری و کمونی در بین ساکنین ایالات جنوبی کشور که در نهایت فقر و بدبختی زندگی می کردند،  عناصر مستعدی یافته بود،  ولی اکثراً افراطی بودند.  ریشه این انحطاط اجتماعی که مخصوصاً در جنوب بود،  از زمانی شروع شد که اسپانیولی ها در قرون  16 و 17 مالکین بزرگ مور ، باز ماندگان حکومت های اسلامی تاریخی و از ساکنان افریقای شمالی را از کشور اخراج کرده بودند.  اسپانیا ییها نتوانسته از اراضی و املاک بزرگی که مورها آباد کرده استفاده برند،  و تقسیم آن املاک به رعایای اسپانیا نه تنها سبب بایر ماندن زمین و خراب شدن آبادانی های سابق شد،  بلکه مردم نیز در ورطه فقر و بیچارگی تا به قرن 20 زندگی کردند.  شبکه های ارتباطی و آبرسانی،  مزارع آباد و شهر های پر برکت هم رو به خرابی و زوال رفته بود،  بنا بر این ایالات جنوبی را مستعد نفوذ عوامل افراطی دینی و مسلکی کرده بود.  یکبار دیگر در اوایل قرن 20 بازار تروریست های مختلف اعم از سفید و قرمز بشدت رواج یافته بود،  و جنگ خونین و دامنه دار داخلی آغاز شد،  و ضربه بر پیکر مجروح مردم و کشور شد.

    فرانکو خود را رئیس کشور اعلام نمود

      قتل کالوو سوتلو رئیس جناح راست در 17 ژوئیه،  سبب شد که پادگان و سربازان در مراکش اسپانیا قیام نمایند،  فرانکو با اسلحه فراوانی که از آلمان و ایتالیا وارد نموده بود،  و از مدتی قبل شورش را پیش بینی کرده بود،  به عزم تسخیر کشور در راس سربازان شورشی حرکت کرد.  فرانکو با کمک نیروی های نظامی بویژه هوایی آلمان فاشیست،  به سهولت بر غالب شهر های جنوبی مسلط شد.  ولی مادرید و بارسلون در دست جبهه عامیون باقی ماند.  کمونیستها و عامیون اسلحه فراوانی بین مردم و انقلابیون پخش کردند،  و در این ضمن زد و خورد های محلی بین آنها و بورژوازی و اصحاب کلیسا و مالکین اتفاق افتاد.  که باعث قتل و کشتار های بی رویه و غیر قانونی گردید.  بعض از طبقات اجتماعی مانند مشروطه خواهان، کاتولیکها و احزاب راست کم جمعیت که وضع را بدین منوال دیدند،  خواهی نخواهی از نهضت فرانکو استقبال نمودند.  دسته های میلیس به تقلید از فاشیستها  به عنوان فالانژ توسط پسر پریمودو ریورا تشکیل یافت،  ولی خود او در ماه نوامبر به دست کمونیستها افتاد و تیرباران شد. 

      ناسیونالیستها به اتکای دسته های نظامی مور که از مراکش وارد شده بودند،  در شمال و مناطق آراگون، ناوارا، و گالیس پیروزی بدست آوردند،  و تالامانک را به عنوان مرکز و تکیه گاه خویش انتخاب نمودند.  در جنوب نیز شهرهای سویل و غرناطه به دست ملیون افتاد،  در کوردو شاعر مردمی و چپ کارسیا لوکا بدست فاشیستها کشته شد.  در ماه اوت فاشیستها بر شهر باداژوز مسلط شده و از همانجا بود که تصفیه مخوف و دامنه داری آغاز گردید،  مرکز دولت از مادرید به بارسلون انتقال داده شد.  منظره جنگ داخلی هر روز هولناک ر و فجیع تر می شد،  طرفین با سلحشوری تمام ولی با سفّاکی و بیرحمی و شقاوت بی مانند به جان یکدیگر افتاده وحشیانه می کشتند و می سوزاندند.  در ماه سپتامبر هشتصد کاوه که از شهر القصر دفاع نموده بودند آزاد شدند.

      بالاخره در اول اکتبر مجمعی در بورگوس تشکیل یافته و فرانکو را به عنوان رئیس کشور اسپانیا انتخاب نمود.  فرانکو به کمک آلمان و ایتالیا کوشید که ظلم جدیدی منطبق بر اساس دیکتاتوری در سراسر کشور برقرار سازد.  در واقع زمام عملیات فالانژها در دست موسولینی بود،  و برلن پشت سر او متابعت می کرد. موسولینی صحنه اسپانیا را به عنوان نمونه میدان مبارزه فاشیست در تمام اروپا برگزیده و هدف او این بود،  که چون در اسپانیا کمونیستها را سرکوب کرد،  در سایر ممالک اروپا که طرفداران این مرام نفوذی دارند،  دست و پنجه نرم کند.  به عبارت آخر موسولینی همان روش را علیه کمونیستها انتخاب کرد که در قرن نوزدهم مترنیخ صدر اعظم اطریش در مبارزه علیه افکار آزادی خواهی در اروپا پیش گرفته بود.

   سقوط جمهوری و استقرار دیکتاتوری فاشیستی

     اسپانیای جمهوری خواه در یک مبارزه نا برابر درگیر بود،  برتری نیرو از آن  دشمنان بود،  ناوگان های جنگی ایتالیا و آلمان جمهوری را از طریق دریا محاصره کرده بودند،  فرانسه مرز های خود را به روی اسپانیا بسته بود.  در دسامبر 1936 هواداران فرانکو و مداخله گران یورش عظیمی را به کاتالونیا آغاز کردند،  در فوریه 1939 آن جا را اشغال نمودند،  انگلیس و فرانسه از حکومت نگرین می خواستند که مقاومت علیه فاشیسم را متوقف سازد.  در 27 فوریه آنان مناسبات دیپلماتیک خود را با جمهوری اسپانیا قطع و رژیم فرانکو را به رسمیت شناختند.  در 1936 که شهر مادرید از سوی چهار ستون ارتش فرانکو مورد هجوم قرار داشت ژنرال فاشیست مولا اعلام کرده بود که شهر به یاری ستون پنجم تسخیر خواهد شد. به این ترتیب او وجود جاسوسان و مزدوران فرانکو را در پایتخت گوشزد می کرد،  هر چند این نیت در اوایل جنگ عملی نشد،  اما در مراحل آخر آن ستون پنجم علیه جمهوری وارد عمل شد.

      در 5 مارس 2939 تسلیم طلبان در مادرید دست به شورش زدند،  آنها برای اینکه راه نظامیان فاشیست را به پایتخت باز کنند،  کودتایی موسوم به کودتای دفاعی به راه انداختند.  تا اول آوریل 1939 تمام اراضی کشور به زیر حاکمیت فرانک در آمد،  پس از 22.5 ماه مبارزه و جنگ های خشن و قهرمانانه جمهوری اسپانیا سقوط کرد.  علت اصلی شکست آن مداخله های نظامی و غیر نظامی ایتالیا و آلمان و سکوت انگلیس و فرانسه بود،  که بدون این سیاستها فرانکو نمی توانست پیروز شود.  سیاست عدم مداخله انگلیس و فرانسه و ایالات متحده آمریکا که از پیروز مردم یک کشور حتی در اروپا می ترسیدند، امکان دریافت سلاح و یاری های مختلف از خارج را برای جمهوری از بین برده بود.

   آیا جنگ داخلی کشور دیگری را می دانید؟

     آسیای بزرگ

     ژاپنیها بعد از بدست آوردن موفقیت های صنعتی و اشغال نظامی کشور های آسیای،  از فوریه 1942 شورای آسیای بزرگ مرکب از برگزیدگان بورژوازی امپریالیستی،  روسای بزرگ صنایع،  مخصوصاً تراست های بزرگ تشکیل دادند.  این شورا برنامه سیاسی و اقتصادی آسیای بزرگ را تدوین کرد،  به موجب این سیاست ژاپن بایستی یگانه مرکز صنعتی قاره آسیا باقی بماند.  سیاست اقتصادی سایر کشورها باید با منافع ژاپنی ها مطابقت داده شود،  یعنی باید مواد خام آذوقه و احتمالاً کارگر را به قیمت مناسبی تسلیم نمایند.  بدین قرار ژاپنی ها نیز همان برنامه اقتصادی آلمانها را در آسیا بدست گرفتند.  به محض تنظیم این برنامه ده ها هزار کارمند ژاپنی به نواحی آسیای شرقی و جنوب شرقی اعزام شدند،  تا سازمان هایی که مورد نظر توکیو بود بر پا سازند.  ضمناً مدارس مخصوص ایجاد شد،  تا افراد را به عنوان کارمندان آتیه جهت اداره امور آسیای بزرگ تربیت نمایند.

      اما اصول اقتصادی این تشکیلات وسیع بر روش آمرانه و انحصار مستقر بود،  می بایست به کمک دستمزد ارزان که دیگران برای ژاپن تأمین می کردند،  تولیدات و محصولات صنعتی به قیمت ارزان در بازار های دنیا جاری شود.  سپتامبر 1942 یک وزارت آسیای بزرگ تأسیس شد،  در کنار نقشه اقتصادی یک نقشه سیاسی نیز بوجود آمد،  که در نظر داشت یک نوع آزادی کم رنگ به سرزمین ها بدهد.  البته آن جاهایی که ثروتمند بودند و از نظر کانی و مواد خام اهمیت داشتند،  مستقیم توسط ژاپن اداره شود.  در عین حال یک سلسله اقدامات و تبلیغات برای آزاد کردن بقیه قاره آسیا از چنگال استعمار انگلیس و آمریکا را شروع کردند.  منجمله  نهضت آزادی هندوستان که توسط ژاپنیها کاملاً حمایت شد،  و اولین گنگره خود را در بانکک پایتخت تایلند تحت حمایت ژاپن افتتاح کرد،  کنگره برمه در 1943 در رانگون با حمایت کامل ژاپن استقلال برمه را اعلام کرد.  در 15 اکتبر استقلال فیلیپین اعلام شد،  و بلافاصله تحت نفوذ ژاپن قرار گرفت،  مالزی بدلیل منابع زرخیز و موقعیت نظامی تحت اشغال کامل ژاپن باقی ماند.  در 5 نوامبر 1943 اولین کنگره آسیای بزرگ در توکیو افتتاح شد،  خود ژاپنیها به عنوان نمایندگان کره که رسماً به ژاپن ملحق شده بود در جلسه شرکت کردند.  از طرف مغولستان، فیلیپین، تایلند، برمه، چین نمایندگانی حضور داشتند،  هندوستان رسماً مشارکت نداشت،  از ممالک اشغالی اندونزی، مالزی، هند و چین و جزایر نمایندگانی حضور نداشتند.

      در کنگره مذکور منشور آسیای بزرگ تدوین شد،  بطور کلی اصول منشور عبارت بود از سیاست و اقتصادی مشترک تحت نظر بورژوازی امپریالیستی ژاپن.  در عین حال هیچ فرد غیر ژاپنی حق نداشت به ژاپنی امر و نهی کند،  بدین ترتیب ریاست و مدیریت کلیه امور آسیا بدست ژاپنیها افتاد،  فقط ژاپنیها در مقام کشیشان و رهبران دینی باقی ماندند.  از کار های جالب و مهم بنا کردن مسجدی در کوبه بود،  در دانشگاه توکیو زبان عربی تعلیم داده شد،  تا بتوانند به غرب آسیا هم نفوذ کنند.  بدین ترتیب ژاپن نه تنها در زمینه های اقتصادی، سیاسی و نظامی،  محور و مرکز آسیای بزرگ شد،  بلکه در امور معنوی و مذهبی نیز سیادت را بدست گرفت.

   آیا در قرن 21 این سیاست ها با همکاری کامل تمام کشور های نیمه شرقی آسیا تکرار نشده است؟  سهم هر یک از آن کشورها در اجرای این برنامه چه میزان است؟

      در باره هلوکاست،  همه می دانند  واقعیتی وحشتناک ولی با ارقامی دروغی است،  کسی منکر واقعه ای که به شکنجه و کشتار بسیاری از افراد بشر در جنگ دوم جهانی بدست فاشیستها گردید، نیست.  اما بعد از پایان جنگ با سند سازی و دروغ پردازیها ارقام و اعداد این جنایتها را تا حدود یکصد برابر نمودند،  تا بتوانند در ادامه دروغ پردازی های تاریخی مقاصد شوم خود را پیش ببرند.  این ارقام دروغ مانند حمله های،  اسکندر مقدونی، اعراب بیابانی، چنگیز مغول، و غیره می باشد،  با همان نوع منابع مشکوک که در همه زمینه های تاریخی نوشته اند.  کسانی که جنایات هلوکاست را به کمترین اهمیت وجدان بشری سپرده اند،  بقیه انواع کشتار ها و جنایات استعمار و امپریالیسم بطور مستقیم و غیر مستقیم را به حساب نمی آورند.

   تاریخ مهاجر نشینی

      بلافاصله پس از پایان جنگ دوم جهانی دو مسئله بزرگ در ایتالیا مطرح و باعث مزاحمت کلی و عام بود،   حل مشکل افزایش جمعیت که سالانه بیش از 400 هزار نفر بود،  و همچنین اصلاحات کشاورزی در جنوب کشور.  ایتالیا در بین کشور های اروپای غربی بابت رشد جمعیت بیشتر از همه رنج می برد،  سابقاً هر سال عده کثیری بعنوان مهاجر به ایلات متحده یا کشور های آمریکای جنوبی کوچ می کردند.  دولت های ایتالیا در صدد بودند سرزمین های نوینی برای اسکان مازاد موالید خود بیابند.  تا اینکه در سال 1911 سرزمین طرابلس و سیرنائیگ که فقط در بخش های کوچکی از ساحل باشنده داشتند،  اشغال کردند،  زمین های وسیع داخلی آنجا تقریباً بدون باشنده بود.   در تمامی این سرزمین ها فقط  1/1 میلیون نفر میزیستند،  ولی فقط در دوران اقتدار فاشیست ها بود که مستملکات فوق واقعاً ارزش یافت.  آرتش ایتالیا بیش از سه هزار کیلومتر جاده احداث نمود، کشاورزان سیسیلی، ساردنی و جنوب ایتالیا زمین ها را کشاورزی و آماده بهره برداری نمودند.

      ایتالیا ئیها قصد داشتند زمین هایی که سابقاً از طرف رومیان زراعت می شد،  و مسلمانان رها نموده بودند و بایر شده بود،  آباد نمایند.  در اولین مرحله 110 هزار مهاجر به این اراضی فرستاده شدند،  در قلب صحرا چند صد آبادی در مالکیت مهاجرین درآمد،  هر خانواده به اندازه توانایی خود یعنی حدود 40 هکتار را دریافت نمود.  کشت و زرع زمین های بایر مانند رومیان قدیم از باغات زیتون و انگور آغاز شد،  ولی باغات زیتون نتایج به مراتب بهتری بار آوردند.  دولت ساختمان و بناها،  اثاث لازم و دو گاو و یک اسب می داد،  زارع ساکن محل پس از پانزده سال می توانست با پرداخت اقساط سالیانه مالکیت زمین آباد شده را به دست آورد.  ضمن توجه به آرا و عقاید ساکنان محل یک واحد تشکیل می دادند،  به این ترتیب چند مزرعه با یک کلیسا یک مدرسه و یک شرکت تعاونی،  تحت اداره کدخدایی که از طرف دولت منصوب می شد قرار می گرفت.  قیمت این کمپرسوری که از 200 مزرعه و یک مرکز تجاری تشکیل شده بود،  در حدود 150 میلیون لیر قبل از جنگ دوم بود.

      ولی جنگ بسط و توسعه مستعمراتی را متوقف ساخت،  در آن ایام یعنی آغاز جنگ 45 هزار ایتالیایی در این سرزمین ها صاحب ضیاع و عقار شده،  و 2500 فرم تشکیل و جمعاً 60 هزار هکتار آماده شده بود.  بیش از 20 میلیون مو 5 میلیون نهال زیتون و بادام غرس گردید.  اکثر مزارع دارای چاه های ارتزین مراکز برق، روغن کشی و انگور صادراتی شده بودند.  بدین قرار ایتالیا واقعاً در سرزمین لیبی برنامه وسیع احیای کشاورزی را آغاز نموده بود،  وسعت بزرگ سرزمین که بیش از سه برابر فرانسه است،  افق تابان و وسیعی برای آتیه بشمار می رفت.  اگر ده سالی سپری می شد،  یک کشور اروپایی مولد در لیبی بوجود آمده بود،  و بدین طریق بین اروپا و آفریقا شکل دیگر اقتصادی و اجتماعی ایجاد می شد.

      در کشور حبشه چندین ده هزار ایتالیا یی مستقر شدند،  عده کثیری زوجه بومی برای خود انتخاب نموده بودند.  کوچ کردن ایتالیا ئیها در اقتصاد کشور مذکور تأثیر فراوانی داشت،  بندرگاه ماسوآ آباد و به منزله باب تجاری حبشه محسوب بود.  ولی جنگ شالوده همه برنامه ها را بر هم ریخت،  در جلسات سازمان ملل متحد در 1949 بطور قطع کلیه مستحدثات و مستملکات از دست ایتالیا ئیها خارج گردید،  و باز مسئله کثرت جمعیت به نحو غیر قابل حلی باز مطرح شد.

    عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  قاره کهن

   کلیک کنید:  تاریخ جغرافیای ایران

   کلیک کنید:  تاریخ انقلاب های انسانی ایران

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

انرژی های سالم

   انرژی های نو

   پیش گفتار

      در ادامه مقاله زمین ما لازم دیدم نگاهی هم به انرژی های نو داشته باشم،  مقاله انرژی های نو را گسترش می دهم و سعی می کنم کارگاهی شود جهت آموزش برای چگونگی بهره برداری ساده و عمومی از انرژی های نو.  جهان بسرعت رشد می کند،  و نیاز بشر به انرژی روز افزون می شود،  در قرن سنت گریزی و موج های جدید نوشتم که آینده ای پویا و متفاوت در مقابل داریم،  و باید توانایی های علمی و کاری خود را به میدان بیاوریم.  بدین جهت عزیزانی که می توانند در این راه کمک باشند،  و شیوه های بهره برداری ساده و عمومی از انرژی های نو را می دانند،  خواهشاً بیاد زمین ما باشند،  هر گونه که می پندارند بهتر است،  سبک کاری پیاده نمایند،  تا نتیجه خوبی بگیریم.

    انرژی باد

       تابش نور خورشید،  در عرض های مختلف کره زمین موجب تغییراتی در فشار و دمای هوا شده و باد به وجود می آید.  در مناطق گرمسیر، تابش نور خورشید سبب افزایش حرارت محیط می گردد،  و در مناطق قطبی افت درجه حرارت به وجود می آید.  اتمسفر کره به وسیله چرخش زمین حول محور خود که از قطبین زمین عبور می کند، گرما را از مناطق گرمسیر به مناطق قطبی انتقال می دهد.  در مقیاس جهانی این جریانات اتمسفری به صورت یک عامل مهم انتقال گرما عمل می نماید.  علاوه بر عوامل فوق، عوامل دیگری مانند مشخصات توپوگرافی محل و تغییرات فصلی دما،  توزیع انرژی باد را تغییر می دهند.  برای مثال اختلاف ظرفیت گرمایی بین زمین و آب دریا در ساحل، ایجاد نسیم دریایی می کند،  و در دره ها، و کوهستان ها فرآیند مشابهی منجر به ایجاد باد های محلی می شود.

      انرژی بادی، مانند سایر منابع انرژی تجدید پذیر در نقاط مختلف کره زمین وجود دارد،  این انرژی قبل از انقلاب صنعتی به عنوان یک منبع انرژی مورد استفاده قرار می گرفت،  مانند بادبان کشتی ها و آسیاب بادی.   در طی انقلاب صنعتی سوخت های فسیلی به دلیل فراوانی، ارزانی و به ویژه قابلیت حمل بودن، جای انرژی بادی را گرفت.  بحران نفتی سال 1973 میلادی سبب شد تا دوباره به انرژی بادی فکر کنند،  و با طرح های هر روز نوین تر برق تولید کنند.  در سال های اخیر با نگرش های نو به جهان و مشکلات زیست محیطی و مسئله تغییر آب و هوای کره زمین، به سبب استفاده زیاد از حد انرژی های فسیلی، استفاده از انرژی بادی را افزایش داده است.  از سال 1975 میلادی پیشرفت های زیادی، در زمینه توربین های بادی مولد برق بدست آمده است.  در سال 1980 با اتصال توربین های بادی مولد برق به شبکه، اولین بازار چند مگاواتی انرژی بادی در کالیفرنیا بوجود آمد.  در پایان سال 1990، ظرفیت توربین های بادی مولد برق متصل به شبکه در جهان به حدود،   2000 مگا وات که با تولید سالانه به GWh 3200 رسید،  که تماما ًمربوط به آمریکا و دانمارک بوده است. در این زمان کشورهای هلند، آلمان، انگلستان، ایتالیا و هندوستان برنامه ملی خود را برای استفاده از انرژی بادی آغاز کردند.  به تدریج با پیشرفت فناوری، هزینه تولید انرژی با توربین های بادی کاهش یافته است، با این همه استفاده همه جانبه از سیستم های مولد برق بادی هنوز آغاز نشده است.

      در ایران برای بهره برداری از انرژی باد کارهایی صورت گرفته است،  توربین های باد ایران ساخت شرکت صبا نیرو می باشند،  که تنها کارخانه تولید و مونتاژ کننده تمامی قطعات توربین باد در ایران است،  در منجیل رودبار و بینالود نیشابور تعدادی توربین باد نصب و مورد بهره برداری قرار گرفته است.  این توربین ها به بلندای 40 تا 60 متر می باشند،  هر کدام می توانند 250 تا 660 کیلو وات کهربا تولید نمایند،  و فقط برای بهره برداری در شبکه برق و یا شهرک های صنعتی باشند.  البته هنوز بسیاری از مواد و لوازم لازم آن از خارج و به ویژه کشور دانمارک وارد می شود.  شرکت صبا نیرو وابسته به گرو صنعتی سدید می باشد کارخانه این شرکت در شهرک چاردانگه واقع در ابتدای جاده ساوه می باشد.

      یکی از کار برد های انرژی بادی پمپ کردن آب است،  در دهه 60-1950 که پمپ های موتوری به بازار عرضه شدند،  به سبب کاهش قیمت انرژی های فسیلی، کاهش ناگهانی در مورد استفاده از پمپ های بادی به وجود آمد.  در حال حاضر پمپ های بادی به طور عمده در چین، آفریقای جنوبی، آرژانتین و آمریکا به کار مشغولند.  پمپ های آب بادی به وسیله توربین های پُرپره کلاسیک با دور کم و ترک بالا کار می کنند.  به طور کلی در مورد استفاده از انرژی بادی، تأکید بر توربین های بادی مولد برق برای اتصال به شبکه خواهد بود، زیرا این کاربرد انرژی بادی می تواند، سهم مهمی در تأمین برق مصرفی جهان داشته باشد.  تخمین زده می شود در سال 2020 میلادی سهم انرژی جهان با قدرت مجموع، توربین های بادی GW 180 حدود TWh375 در سال باشد.  در قالب ضرورت های زیست محیطی، این سهم ممکن است در سال 2020 به حدود TWh 900 با قدرت،  مجموع توربین های بادی GW 470 افزایش یابد.  استعداد نهایی انرژی بادی به عنوان یک منبع انرژی دراز مدت،  تقریباً دو برابر مصرف انرژی فعلی جهان تخمین زده می شود.

    ذخیره کردن انرژی

      در مولد های بادی، باید روشی ابداع شود،  که انرژی تولید شده را در فواصلی از زمان که باد نمی وزد ذخیره کند، به عبارت دیگر جریان متغییر باد را به یک منبع ثابت و مداوم انرژی مبدل سازد.  در وضع فعلی، ذخیره کردن انرژی بادی از طریق استفاده از باتری های مخصوصی، که به تعداد زیاد به هم اتصال داده شده اند صورت می گیرد.  روش دیگر این است که نیروی برق تولید شده به وسیله آسیاب بادی،  برای تجزیه آب الکتریکی به دو جزء اکسیژن و هیدروژن و انبار کردن آنها به کار می رود.  مخلوطی از این دو گاز یک منبع انرژی هنگام احتراق است،  که می توان در هر موقع از آن استفاده کرد.  سرانجام ممکن است برق به دست آمده از نیروی باد را در مواقعی که مازاد بر مصرف باشد،  برای گرم کردن آب شوفاژ و یا حمام منازل به کار گرفت.

   انواع توربین های بادی

   * توربین هایی، که دارای روتوری با محور قائم هستند.

   * توربین هایی، که دارای روتوری با محور افقی هستند.

   انتخاب توربین های بادی

    برای انتخاب توربین بادی در یک ناحیه،  لازم است مشخصات باد حداقل برای مدت 5 سال متوالی در دست باشد،  البته داشتن این اطلاعات برای سازنده آن به دلیل سرمایه زیاد راه اندازی مهم است.  برای انتخاب یک توربین بادی باید نکاتی مد نظر باشد،  از جمله،  برآورد مقدماتی قدرت توربین بادی مورد نیاز با دقت کافی، برآورد انرژی مورد نیاز و برآورد نهایی قیمت و نصب آن در محل.

   اجزای اصلی توربین های بادی

      چنانکه می دانیم، هر دو نوع توربین های بادی با محور افقی (HAWT) و توربین های بادی با محور عمودی (VAWT) نوع داریوس، با نیروی برای آیرو دینامیکی به حرکت درآمده و تولید انرژی می کنند. توربین های بادی با محور افقی معمولی ترین واحد هایی هستند که ساخته می شوند.  توربین های بادی با محور عمودی از نوع آسیاب های بادی قدیم برای آرد کردن غلات، اولین بار توسط ایرانیان حدود200 ق.م،  ساخته شده است.  دو نوع توربین های بادی فوق، از قسمت های زیر تشکیل شده است:

1 ، روتور یا قسمت گردان شامل مجموع پره ها، شافت و توپی،

2 ، سیستم محرکه شامل جعبه دنده، ژنراتور برق و مکانیزم ترمز،

3 ، برج نگاهدارنده سیستم موتور،

4 ، سیستم های کنترل و ایمنی،

5 ، سایر قسمت ها شامل اتصال های برقی ، سازه ای و خدماتی،

    امروزه توربین های بادی، با توان kw 500-250 با قطر 35- 25 متر به طور تجاری، در دسترس است، توربین های بادی با محور افقی رو به جهت باد، برای تولید برق اغلب 2 یا 3 پره ای هستند.  توربین های با محور عمودی اغلب با دو پره ساخته می شوند.  پره ها را می توان از فایبر گلاس تقویت شده با پلی استر، چوب چند لایه، آلومینیم یا فولاد ساخت.  پره های از نوع فایبر گلاس تقویت شده با پلی استر سبک بوده، و نیروی وزن کمتری را بر یاتاقان ها وارد می کنند.  پره های چوبی چند لایه، به سبب مقاومت خوب چوب در مقابل خستگی امتحان خوبی داده اند.  بیشتر سازندگان توربین های بادی، با محور عمودی از پره های آلومینیومی تقویت شده استفاده می کنند. 

  انرژی بیو گاز

      امروزه گاز هاي گوناگون و مفيدي براي سوخت، وجود دارند،  كه بيش از سه نوع آن در جهان استفاده مي شود،  که عبارتند از:  گاز مايع (ال.پي.جي) كه مخلوطي از بخش‌ هاي پالايش شده نفت خام از قبيل پروپان، بوتان، پروپيلن و بوتيلن است.  اين گاز به اين دليل كه به آساني به مايع تبديل مي شود، از آن براي سوخت سيلندر استفاده مي شود.  نوع دوم،  گاز طبيعي،  كه از دو منبع عمده منابع گاز مستقل و گاز همراه که حاصل از تفكيك نفت خام است،  تامين مي شود.  نوع سوم،  بيوگاز است كه در این نوشته آنرا بیشتر می نویسم.

      در سال هاي اخير به دليل مشكلات ناشي از وابستگي گسترده به نفت،  و محدوديت منابع تجاري انرژي، به استفاده از بيوگاز بيشتر توجه شده است.  بيوگاز بر اثر واكنش هاي تجزيه اي بي هوازي ميكروارگانيسم هاي زنده،  که در محيط  مواد آلي وجود دارند توليد مي شود.  از اين قبيل محيط ها مي توان به باتلاق ها و مرداب ها اشاره كرد،  و گازي كه در اين محيط ها توليد مي شود،  گاز مرداب معروف است.  دليل نام گذاري اين گاز به بيوگاز اين است، كه بر اثر تجزيه بي هوازي مواد آلي و بيولوژيك به وسيله ميكرو ارگانيسم هاي زنده توليد مي شود.  بيوگاز مخلوطي از سه تركيب به نام هاي متان، دي اكسيد كربن و سولفيد هيدروژن است.  تركيب عمده و قابل اشتعال بيوگاز، متان است كه سهم بيشتر اين گاز يعني 60 تا70 درصد آن را شامل مي شود.  گاز متان، گازي است بي رنگ و بي بو كه اگر يك فوت مكعب آن بسوزد، 252 كيلو كالري انرژي حرارتي توليد مي كند که در قياس با ساير مواد سوختي، رقم قابل توجهي است.  دو تركيب ديگر به ويژه سولفيد هيدروژن كه سهم آن ناچيز است،  و از تركيب هاي سمي هستند.  از مزيت هاي مهم متان به ديگر سوخت ها اين است كه هنگام سوختن، گاز سمي و خطر ناك منو اكسيد كربن توليد نمي كند،  بنابر اين از آن مي توان به عنوان سوخت ايمن و سالم در محيط خانه استفاده كرد.  همان طور كه گفته شد، 60 تا70 درصد بيو گاز را گاز متان تشكيل مي دهد،  اين درصد بالاي متان، بيوگاز را به عنوان منبع عالي و ممتاز انرژي هاي تجديد پذير براي جانشيني گاز طبيعي، و ديگر سوخت هاي فسيلي قرار داده است.

       امروزه از بيوگاز در گرم كردن ديگ هاي بخار كارخانه ها، موتور ژنراتورها براي توليد برق، گرم كردن خانه ها و پخت و پز استفاده مي شود.  استفاده از فناوري توليد بيوگاز در ايران تاکنون کار برد عمومي نيافته است،  و در مرحله آزمايشگاهي است،  در حالي که در کشور هاي اروپاي غربي، جنوب شرقي آسيا و به ويژه چين و هندوستان اين فناوري بسيار قابل توجه است، و اين كشورها با بهره گيري از اين فناوري نياز خود را به سوخت بر طرف كرده اند.  سوئد يكي از بهترين مصرف كنندگان بيوگاز در صنعت حمل و نقل است،  و برنامه ريزي نموده اند تا سال ۲۰۵۰ ميلادي ۴۰ درصد از نياز اين كشور در بخش حمل و نقل از طريق بيوگاز تامين شود.  بر اساس اين گزارش، هزينه توليد بيوگاز در سوئد از توليد بنزين با صرفه تر است،  زيرا توليد يك متر مكعب بيو گاز كه شامل توليد، اصلاح و متراكم سازي است، ۵/۳ تا ۵/۴ كرون سوئد است،  كه اين مقدار، حدود ۷۰ درصد هزينه هاي جاري بنزين در سوئد است.  بررسي ها نشان مي دهد در صورت استفاده از بيوگاز در صنعت حمل و نقل، ميزان آلاينده دي اكسيد كربن، كه سبب افزايش گاز گلخانه اي جهان مي شود،  تا حدود ۶۵ تا ۸۵ درصد كاهش مي يابد.  باكتري هاي ويژه اي واكنش هاي تجزيه اي، و بي هوازي مواد آلي را به منظور توليد بيوگاز انجام مي دهند،  اين گروه باكتري ها قادر به شكستن و تجزيه مواد آلي پيچيده و ساده هستند،  كه سرانجام به توليد بيوگاز منجر مي شود.  اينها از باكتري هاي مزوفيل و تا حدودي گرما دوست هستند،  و در دماي 75 تا 100 درجه فارنهايت مي توانند زندگي كنند.  تحقيقات نشان مي دهد كه بهترين دما براي رشد اين گونه باكتري ها 95 درجه فارنهايت است،  در اين دما باكتري ها بيشترين فعاليت آنزيمي را براي تجزيه موادآلي و توليد بيوگاز دارند.  با توجه به اين موضوع در فصل زمستان كه هوا سرد است،  توليد بيوگاز در مرداب ها و باتلاق ها متوقف مي شود.  از شرايط مطلوب ديگر براي توليد بيوگاز، قليايي بودن (PH=7-8) محيط واكنش است.  تجزيه و تبديل فضولات و مواد گنديده آلي كه مي تواند محصول حيوانات اهلي و يا گياهان باشد، به وسيله باكتري ها در دو مرحله به بيوگاز و بيوماس تبديل مي شود.

     از بيو گاز استفاده هاي فراواني مي توان كرد، و از بيوماس هم به عنوان كود آلي مي توان بهره برد،  در مرحله نخست اين واكنش بيولوژيك، باكتري هاي بي هوازي مواد آلي گنديده را، به اسيد هاي آلي تبديل مي كنند. در مرحله دوم، گروه ديگري از باكتري ها اسيد هاي آلي به وجود آمده را تجزيه مي كنند، كه در نتيجه آن بيوگاز كه بخش عمده آن متان است، توليد مي شود.  در مناطق روستايي، و مجتمع هاي كشاورزي و دامپروري و کشتارگاهی،  براي توليد بيوگاز می توان اقدام به ساخت دستگاه بيوگاز كرد،  كه ساخت آن بسيار آسان و از بخش هاي زير تشكيل شده است:

   تانك تخمير
      تانك تخمير،  بخش اصلي دستگاه بيوگاز است،  معمولاً به شكل استوانه و از جنس آجر و يا بتون ساخته مي شود.  اين تانك را مي توان يا به صورت كامل درون زمين و يا بخشي از آن را در روي زمين ساخت.  مواد زايد آلي پس از ورود به تانك به مدت يك تا دو ماه در آن نگهداري مي شوند.  در طول اين مدت، مواد زايد آلي درشرايط بي هوازي و براثر فعاليت باكتري ها تجزيه مي شوند.  نتيجه اين تجزيه، توليد بيوگاز و مقداري بيوماس است،  كه با تخليه مرتب بيوماس و اضافه كردن مواد زايد جديد در تمام روزهاي سال مي تواند ادامه داشته باشد.

    محفظه گاز

      اين محفظه به صورت سرپوشي شناور يا ثابت،  از جنس فلزي يا بتوني در روي بخش فوقاني تانك تخمير، قرار مي گيرد.  گاز هاي توليدي در تانك تخمير در بخش زير اين سرپوش جمع مي شود،  كه از طريق لوله كشي مي توان آن را به نقطه مصرف انتقال داد.  نكته مهم در باره اين محفظه اين است،  كه از افزايش فشار گاز در اين محفظه جلوگيري شود.  بنابر اين با نصب فشار سنج در اين محفظه مي توان فشار گاز را كنترل كرد. 

      لوله هاي ورودي و خروجي:  هدف از لوله هاي ورودي و خروجي در دستگاه بيوگاز، ورود مواد خام و تخليه بيوماس از تانك تخمير است.  جنس لوله ها را مي توان از نوع پلاستيكي يا بتوني انتخاب كرد.  در مناطق روستايي هر خانوار مي تواند،  به طور انفرادي يك دستگاه بيوگاز داشته باشد، و يا چند خانوار ساكن در كنار هم مي توانند به طور اشتراكي يك دستگاه بيوگاز بسازند.  براساس محاسبات انجام شده،  كود حاصل از سه راس گاو و يا چند راس گوسفند،  پاسخ گوي توليد گاز مصرفي هر خانوار در طول سال است.  كه اين ميزان توليد گاز، حدود 500 ليتر به ازاي هر كيلو گرم فضولات تجزيه شده است.  بهره برداري و نگهداري از دستگاه بيوگاز به مهارت خاصي نياز ندارد، و هركس به راحتي مي تواند از آن استفاده كند.  با توجه به موارد ياد شده، لزوم برنامه ريزي براي گسترش منابع انرژي غير نفتي،  و استفاده از انرژي هاي نو در كشورمان به خوبي احساس مي شود.  با انجام مطالعات و تحقيقات و مشاركت در ساخت دستگاه هاي بيوگاز در مناطق روستايي،  مي توان در مصرف سوخت هاي نفتي به شدت صرفه جويي كرد.  در يك نتيجه گيري كلي استفاده از بيوگاز در زندگي روزمره مي تواند، فايده هاي زير را به دنبال داشته باشد:

  بيوگاز به عنوان يك منبع انرژي محلي و تجديد شونده؛
 
 بهبود وضعيت ايمني صنعتي و خانگي، همچنين سودآور بودن آن؛
 
 بهبود وضعيت كيفيت هوا و كاهش بوهاي نامطبوع؛
 
 كاهش انتشارگاز هاي گلخانه اي دشمن لايه ازون؛
 
 رشد اقتصادي و تضمين منبع انرژي؛
 
جمع آوري مواد زايد و حيواني در يك نقطه و جلوگيري از پراكندگي آنها در محيط اطراف؛
 
استفاده از بيوماس توليدي به عنوان كود سالم و مطمئن در كشاورزي؛

    انرژی خیزآب

   یکی از مهمترین منابع انرژی ایران در تنگه هرمز قرار گرفته است،  با ساخت ماری بزرگ و شناور روی آب،  براحتی می توان از انرژی جزر و مد دریا که در خلیج فارس بسیار با شدت جریان دارد بهره برد.  در گذشته ها و زمان کشتی های بادبانی از این انرژی به خوبی استفاده می شد،  در داستان های تاریخی ایرانی توضیح داده ام.

   انرژی آبشارها

  در کوهستان های ایران آبشار های زیادی وجود دارد،  با نصب توربینی در آنجا می تواند،  به نسبت قدرت آبشار و نیاز کهربا تولید کرد.

  انرژی خورشیدی

    این انرژی بی پایان و سالم ایران بزرگ و قاره کهن می باشد،  که براحتی می توان در بخش های صنعتی و خانگی از آن بهره برد.  البته ما ایرانی ها باید برای کیفیت برگه های خورشیدی بویژه با استفاده از تکنولوژی های نانو بهره برده و تولید آنرا ارزان و سبک نماییم.

    کلیک کنید:  تاریخ آب و آبداری و سد سازی در ایران

    کلیک کنید:  طبیعت و تاریخ

     تصفیه  دو زیستی  فاضلاب برای این تصفیه خانه

          در نیم قرن گذشته فرآیند تصفیه طبیعی فاضلآب توسعه پیدا کرده،  و در شبکه های قابل کنترل تصفیه به کار گرفته شده است.  این فرآیند که به تصفیه در استخر تثبیت لجن موسوم است،  در تمام جهان و با انواع ابتکارات برای شرایط جغرافیایی و شهری و صنعتی حاوی مواد آلی استفاده می شود.  بعضی از سیستم های تصفیه در استخر تثبیت لجن نادرست طراحی شده، که از خود خصوصیات نا مطلوبی نشان میدهند.  با اندکی تغییرات قابلیت خود را بدست می آورند.  عموماً این روش کارایی خوبی نشان داده.  در سی سال گذشته ابداعاتی از انرژی صفر تا کم استفاده شده.  روش هایی موسوم به Accel-o-Fac    و  Aero-Fac   که سرمایه گذاری کم،  مصرف انرژی پایین و هزینه نگهداری اندک داشته،  قادر به عرضه پسآب تصفیه شده بسیار مرغوب هستند.  ظاهراً  بیولوژی این فرآیندها بسیار پیچیده و بغرنج می نماید،  ولی طراحی سیستم نسبتاً صریح و روشن است،  که این باعث هزینه کمتر از دیگر طراحی ها می باشد.  در بیولوژی طبیعی، مواد آلی توسط ارگانیسم زیستی باکتری تجزیه میشود.  که سه مرحله اصلی وابسته به دیگری برای غذا و رشد داردند.  ابتدا با دمای و زمان مشخص، مواد و زرات جامد  فاضلآب توسط باکتری های هوازی وابسته به اکسیژن و مواد آلی محلول در پسآب هضم می شوند.  و مواد آلی محلول آزاد شده و از طریق فعالیت در حوضچه بی هوازی توسط باکتری های نا همجنس دوست (هتروفیلیک) مورد استفاده قرار می گیرند،  و به  co2 و باکتری های جدید تبدیل میشوند.  تنفس هوازی مواد آلی را به مواد سلولی جدید و  co2 تبدیل می کند،  سپس در اختیار فتوسنتز جلبکی قرار می گیرد.  جلبکها که منبع اصلی اکسیژن در سلول فرآورنده هستند،  از طریق فتو سنتز اکسیژن را به شکل محصول پسمانده تولید می کنند،  که این پس از نمک های معدنی و co2  منبع غذایی آنها میشود.  مواد جامد آلی که در کف حوضچه اولیه بی هوازی ته نشین میشوند،  ابتدا از طریق فرآیند تخمیر متان توسط باکتریها بی هوازی و فرآیند تعفن توسط باکتری های طبیعی هضم میشوند.  باکتری های طبیعی که در لایه نازکی درست در بالای ناحیه لجن بی هوازی اقامت دارند،  مواد آلی مرکب تر را به مولکول های ساده تر نوعاً اسید های آلی تبدیل می کنند،  که به عنوان منبع غذایی باکتری های بی هوازی مورد استفاده قرار می گیرند.  اینها نیز اسید های آلی را به  CH , CO2 , NH3 , H2S تبدیل می کنند.  در طرح این تصفیه خانه،  ابتدا فاضلآب توسط کانالی که در آن کلیه مراحل آشغال گیری و دانه های شن و ذرات چربی گیری انجام میشود،  عبور کرده، و بعد از اعمال فوق فاضلآب را توسط پمپ به دو حوضچه هوادهی انتقال داده،  در حوض های هوادهی 2 میلیگرم در لیتر اکسیژن ضروریست،  و 6 تا 8 ساعت و یا بیشتر بطور دائم هوادهی و بر هم زده می شود،  تا توده بیو لوژیکی به حالت تعلیق باقی بماند.  سر ریز مخلوط حوض های هوادهی را به دو حوض ته نشینی قیفی شکل نهایی انتقال داده،  تا توده باکتری جدید در آن ته نشین شود، زمان ماند کلی لازم برای این مرحله 4 تا 6 ساعت است.  آب سر ریز ته نشینی نهایی به قسمت کلر زنی جهت ماند 30 دقیقه ضد عفونی،  و سپس برای مصرف به مزرعه آزولا و نی هدایت می شود.  لجن فعال ته نشینی بنا به نیاز سیستم توسط پمپ قسمت هایی به هوادهی و به تانک هاضم لجن و بستر لجن هدایت میشود.  لجن انتقال داده شده به تانک هاضم لجن که کاملاً بسته میباشد، بعد از زمان ماند مناسب به بستر لجن منتقل میشود،  لجن آن گرفته میشود،  و پسآب باقی مانده ته بستر به ابتدای سیستم منتقل میشود،  تا باکتری های آن جهت بی هوازی استفاده شود.  سر ریز تانک هاضم لجن به هوادهی میریزد.  بیو گاز حاصل شده در تانک هاضم جهت استفاده به مخزن گاز میرود.

    عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  جزایر ایرانی خلیج فارس

  کلیک کنید:  تمدن آریایی

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

دریای پارس

     دریای پارس

   بخش دوم،  بخش اول در پست قبلی،

      . . . . ادامه از بخش اول . . .  در سال 1534 میلادی عثمانی ها بغداد را تصرف کردند به تدریج در احسا و به ویژه در قطیف نفوذ پیدا کردند،  پرتغالی ها، در این سال ها که به علت بد رفتاری و اعمال ظلم و ستم خارج از اندازه به ساکنان سواحل خلیج فارس، دشمنان زیادی پیدا کرده بودند،  با رقابت دولت عثمانی روبه رو شدند.  طولی نکشید که در اواخر این قرن کشورهای استعمارگر دیگر اروپا،  از جمله انگلیس و هلند در صدد برآمدند به منابع سرشار کشور های آسیایی دست یابند.  هنگامی که لشکریان به ظاهر شکست ناپذیر اسپانیا و پرتغال در سال 1588 میلادی در هم شکست،  پای بازرگانان انگلیسی و هلندی در اقیانوس هند باز شد.  در سال 1600 تا 1602 میلادی شرکت های انگلیسی و هلندی، هند شرقی بریتانیا و هند شرقی هلند تشکیل گردیدند،  شعبه شرکت انگلیسی هند شرقی در سورات تشکیل شد.  در این زمان شاه عباس، که قبلا حق تجارت را به طور کلی به مسیحیان اعطا کرده بود، طی فرمانی دست کارگزاران شرکت انگلیسی را برای تجارت در خلیج فارس باز گذاشت،  در تمام این اسناد موجود نام خلیج فارس ذکر شده است.  در نتیجه شرکت مذکور فعالیت خود را برای فروش پارچه های پشمی در بندر جاسک گسترش داد،  متعاقبا کشتی های شرکت هند شرقی در سال 1620م در بندر جاسک پرتغالی ها را به سختی شکست دادند.

      در همین زمان به فرمان شاه عباس، امام قلیخان با نمایندگان شرکت انگلیسی به مذاکره پرداخت تا از آنها برای حمله به جزیره قشم و پایان دادن به سلطه پرتغالی ها کمک بگیرد.  نمایندگان شرکت نیز، در میناب با امام قلیخان عهد نامه ای بستند و قرار بر این شد که ایرانی ها از خشکی و انگلیسی ها از دریا به جزیره قشم و هرمز حمله کنند.  بعد از عقد قرارداد، امام قلیخان ابتدا به قشم حمله برد و آنجا را تصرف کرد،  سپس قوای متحدین قلعه هرمز را محاصره و تصرف کردند،  با فتح هرمز 1621 میلادی مهم ترین پناهگاه پرتغالی ها در خلیج فارس، پس از یک قرن، از سلطه پرتغالی ها آزاد شد و پرچم ایران بر بالای قلعه جزیره به اهتزاز درآمد. هلندی ها قبل از وقایع هرمز چندان توجهی به خلیج فارس و بنادر و جزایر آن نداشتند،  آنها تنها به این علت که در هندوستان و جزایر هند شرقی با پرتغالی ها رقابت داشتند، در جنگ هرمز، چند فروند کشتی به کمک ایرانی ها و انگلیس ها فرستادند.  ضمنا سلطه قدیم امرای هرمز، که از چند قرن پیش در هرمز قدیم (میناب فعلی) و هرمز جدید (جزیره فعلی هرمز) و سواحل عمان، گاهی استقلال داشتند،  و زمانی دیگر تحت فرمان حکومت ایران و چندی هم تحت حمایت پرتغال و اسپانیا به سر می بردند، برافتادند. در جنگ ابتدا الله وردی خان خوانین لار را که از هم دستان پرتغالی ها بودند سرکوب کرد،  آن گاه سپاهی را برای تسخیر بحرین مامور کرد.  پرتغالی ها نیز در صدد دفاع از بحرین برآمدند،  الله وردی خان برای کاستن فشار آنها بندر جرون را مورد تعرض قرار داد و با به کار بردن این تدبیر از استیلای مجدد پرتغالی ها بر بحرین جلوگیری کرد و این قسمت اولین نقطه ای از سواحل خلیج فارس بود که پس از یک قرن، از تسلط پرتغالی ها خارج شد و ضمیمه قلمرو صفویه گردید.  از این زمان به بعد، هر چند جزیره هرمز به تصرف ایران درآمد،  اما دیگر رونق بازرگانی سابق خود را باز نیافت.
      در سال‌های پایانی این سده، انگلیسی‌ها و هلندی‌ها نیز كوشیدند در این منطقه نفوذ پیدا كنند،  با این همه پرتغالی‌ها هم‌ چنان نفوذ خود را داشتند و می‌ كوشیدند بندر بصره را در فرمان خود بگیرند.   شاه عباس بندرعباس را بندر تجارتی خلیج فارس قرار داد و انگلیس ها از جاسک به آن جا منتقل شدند.  اما پرتغالی ها که بارها کوشیدند جزیره هرمز را پس بگیرند،  و توفیق نیافتند سرانجام 1625 میلادی با شاه عباس صلح کردند و از کلیه متصرفات خود چشم پوشیدند.  شاه عباس مایل نبود از دوستی با دولت های پرتغال و اسپانیا صرف نظر کند،  تا در صورت بروز دشمنی با انگلیس ها تنها نباشد، (توجه کنید افکار قبیله ای در مقابل بورژوازی استعماری)،  بنا بر این به پرتغالی ها اجازه داد در بحرین به صید مرواید مشغول شوند و در شمال شرقی بندر لنگه برای خود قلعه و دارالتجاره بنا کنند،  آثار آن باقی است امید است نسبت به حفظ و باز سازی آن بکوشند.  به طور کلی در این موقع بنادر و جزایر خلیج فارس میدان فعالیت های تجارتی و اقتصادی ممالک مختلف اروپایی مانند انگلیس ها، هندی ها، فرانسوی ها و پرتغالی ها شده بود.

  توجه:   مکاتبات دولتی و رسمی تمام دولت ها در این زمان ها نام خلیج فارس ذکر شده است.   از وظایف سازمان های دولتی و دانشگاه ها است که این اسناد تاریخی را بیابند و در اینترنت منتشر کنند،  انتشار اینها بدلایلی از عهده من خارج است، منجمله سرعت پایین اینترنت چلاسر و کامپیوتر قراضه.
      با این همه، بیرون رفتن پرتغالی‌ها راه را برای نفوذ انگلیس و هلند در خلیج ‌فارس هموار كرد،  هلندی‌ها چند بنگاه بازرگانی در برخی بندرها و جزیره ‌های خلیج ‌فارس بر پا كردند و حتی رقیب بازرگانی انگلیسی‌ها شدند.  در آن زمان شركت هند شرقی هلند نفوذ زیادی در جزیره‌های اندونزی داشت و داد و ستد ادویه را در انحصار خود گرفته بود.  هلندی‌ها در زمان شاه‌ عباس دوم توانستند در صادر كردن ابریشم ایران حق مساوی با انگلیس دریافت كنند و در كشمكش با شاه سلیمان صفوی برای دریافت امتیاز های بیش‌تر، برخی جزیره‌ها و بندرهای ساحلی را تا 11 ماه در فرمان خود گرفتند.  ولی از این تاریخ به بعد، شرکت هند شرقی هلند به تدریج در صحنه سیاست خلیج فارس وارد شد و طولی نکشید که برای انگلیس ها در خلیج فارس رقیب خطر ناکی گردید و روز به روز بر قدرت و نفوذش افزوده شد،  تا جایی که در 1626م موافقت شاه عباس اول را برای در اختیار گرفتن تجارت ابریشم جلب کردند.  در زمان سلطنت شاه عباس دوم تجار هلندی از وی خواستند حق آزادی تجارت در خلیج فارس را از انگلیس ها سلب کند و نظر به اینکه این خواسته مورد موافقت شاه عباس قرار نگرفت هلندی ها شدت عمل نشان دادند،  و جزیره قشم را تصرف کردند و شاه عباس دوم ناچار شد به آنها امتیازات بیشتری بدهد.
      در زمان سلطنت شاه سلیمان هلندی ها جزایر و مواضعی را که تصرف کرده بودند،  بعد از مدت یازده ماه، تخلیه کردند و در زمان سلطنت شاه سلطان حسین، به سبب توسعه نفوذ انگلیس ها، همه امتیازات خود را از دست دادند،  و حتی از معامله ابریشم با ایران نیز محروم شدند.  در دوره انحطاط سلسله صفویه تسلط ایران بر خلیج فارس ضعیف شد،  هم چنین بعد از کوتاه شدن دست پرتغالی ها از خلیج فارس،  خوارج صاحب قدرت و اهمیت شدند تا جایی که در دوران امامت سیف بن سلطان،  که با شاه سلطان حسین معاصر بود،  سلطه و تجاوز آنها سر تا سر اقیانوس هند را، از ساحل زنگبار تا هند غربی،  دچار وحشت کرده بود.  در اواخر امامت سیف بن سلطان، خوارج، بحرین را تصرف کردند و هرمز و کیش و قشم را ضمیمه عمان نمودند.  این مقاوت سازمان قبیله ای دینی در مقابل نو آوری،  و جهش منطقه ای خلیج فارس به دو مرحله جلو تر در ساختارهای تاریخی اجتماع بود،  که خود به خود مقاومت مردم را بدنبال داشت،  برای مفهوم شدن این مطلب تمامی وبلاگ انوش راوید را بخوانید.

     در سال‌های پایانی دوره صفوی، به سبب هرج و مرج پس از شورش قندهاری های افغان‌، انگلیسی‌ها از فرصت به وجود آمده بهره گرفتند،  نمایندگان كمپانی هند شرقی بیش از پیش در منطقه‌ خلیج فارس نفوذ پیدا كردند.  در این ایام شاه سلطان حسین برای دفع شر آنها از دولت های انگلیس، هلند و فرانسه یاری خواست ولی درخواست او مورد قبول واقع نگردید،  به ناچار، وی از نایب السلطنه پرتغال که در گوآ اقامت داشت درخواست کمک کرد.  پرتغالی ها هم به کمک برخاستند،  و در 1719 م در بندر کنگ خوارج را در هم شکستند.  بعد از این رویداد، در عمان یک رشته جنگ های داخلی به وجود آمد و در این گیرودار اعراب تابع ایران به نام هوله بحرین را بعد از گذشت ده سال که در تصرف قبیله ای از خوارج بود، از آنها پس گرفتند.  آن‌ها آرام ‌آرام برخی از شیخ‌ های عرب را در جزیره‌ها و سرزمین‌ های ایران در منطقه‌ خلیج فارس به قدرت رساندند و از آن‌ها در برابر ایران پشتیبانی كردند.  مهم ‌ترین آن‌ها گروهی به نام خوارج عمان بود كه بحرین را گرفتند و هرمز، كیش و قشم را بخشی از عمان كردند.   پس از آن، عمان به درگیری ‌های درونی دچار شد و قبیله ‌ای از عرب های ایران به نام آل‌هوله، بحرین را كه نزدیك 10 سال زیر فرمان خوارج بود، گرفتند.  با روی كار آمدن نادرشاه افشار و فروكش كردن هرج و مرج‌های سال‌های پایانی حكومت صفویان، فرصتی دیگر فراهم آمد كه ایرانیان نفوذ خود را بر خلیج فارس بازیابند.  ‌سردار محمد تقی‌ خان توانست بحرین و مسقط را تصرف كند،  یک بار دیگر یاد آوری نمایم در این زمان ها جمعیت جنوب خلیج فارس بسیار کم بود،  ولی جمعیت شمال آن زیاد بود.

      بعد از انقراض سلسله صفوی، با روی کار آمدن نادر شاه افشار، موقعیت ایران در خلیج فارس تا حدی تثبیت شد،  نادر در 1736 م بعد از پایان مراسم مجلس تاریخی دشت مغان،  محمد تقی خان، بیگلربیگی فارس را مامور کرد تا بحرین را فتح کند.  محمدتقی خان نظر به اینکه کشتی در اختیار نداشت، با توسل به زور، هلندی ها را به نقل و انتقال سپاهیان خود واداشت و به این ترتیب عمان و مسقط را تصرف کرد.  احمدبن سعید بوسعیدی حاکم قلعه صحار که بر امام سیف شوریده بود، سر به اطاعت نهاد و به حکومت صحار منصوب شد. بعد از کشته شدن نادر حاکم مذکور از اوضاع و احوال آشفته آن روز ایران سوء استفاده کرد،  و بر مسقط و بیشتر نواحی عمان تسلط یافت و همچنان جانشینان او عمان را تاکنون در تصرف خود دارند.  انگلیس ها در زمان سلطنت نادر در جهت مخالفت بودند،  از جمله در این لشکر کشی ها به دولت ایران کمکی نکردند و برعکس،  در دفاع از بصره نیز حامی دولت عثمانی شدند.  به همین سبب نادر نسبت به آنها متغیر شد و برای مقابله، ابتدا در صدد بر آمد خود را در خلیج فارس به کشتی های جنگی تجهیز کند.  از این رو دستور داد تا در بندر بوشهر کشتی بسازند و چوب مورد نیاز را از جنگل های مازندران تامین و به ساحل خلیج فارس حمل کنند، ولیکن این اقدام نتیجه مطلوبی در بر نداشت،  آثار مناطق و مسیر هایی که چوب ها از شمال حمل شده در جنگل های شمال پیداست رجوع شود به چلاسر و جل.

      نادر با به آب انداختن 30 فروند كشتی در خلیج‌ فارس تا اندازه‌ای در ایجاد نیروی دریایی در آب‌های جنوب ایران كوشید،  اما آن نیرو نتوانست در برابر نیروی دریایی انگلیس چندان پیروز باشد.  در زمان نادر امتیازات شرکت هند شرقی بریتانیا تجدید شد،  ولی از یک طرف به علت هرج و مرجی که بعد از قتل نادر در ایران به وجود آمد،  و از طرف دیگر بروز جنگ هفت ساله بین فرانسه و انگلیس،  بر سر تسلط بر هندوستان (1756-1763میلادی)،  باعث شد فعالیت شرکت هند شرقی انگلستان با مشکلاتی مواجه گردد.  پس از كشته شدن نادر و هرج و مرج دوباره در ایران،  استعمار گران توانستند فعالیت ‌های ضد ایرانی خود را از سر گیرند،  از جمله، در 1755 م نیپ‌هوزن ( Kniphavsen ) نماینده‌ی كمپانی هلندی، جزیره خارك را اشغال كرد.  فرمان ‌روایی كریم ‌خان زند با اوج كشمكش‌های فرانسه و انگلیس بر سر هندوستان همراه بود،  فرانسوی‌ها در سال 1759 میلادی به بندر عباس یورش آوردند،  و مركز بازرگانی انگلیسی‌ها را در آن شهر نابود كردند.  انگلیسی‌ها مركز بازرگانی خود را به بصره، كه در فرمان عثمانی‌ها بود، جا به ‌جا كردند،  و چون هلندی‌ها نیز مركز بازرگانی خود را در بوشهر بسته بودند،  زیان بسیاری به بازرگانی ایران وارد شد.  در همان زمان، شیخ بندر ریگ به نام میر مهدا،  كه دیر زمانی خود را رعیت و فرمان بر‌دار دولت ایران می ‌دانست، از هرج و مرج در ایران و رقابت هلند و انگلیس بهره ‌برداری كرد،  و علیه صادق‌ خان، والی فارس و برادر كریم ‌خان شورش كرد.  صادق ‌خان توانست آشوب میر مهدا را سركوب كند،  میر مهدا پیش از آن كه به بیرون فرار كند، همه‌ سپاهیان و بازرگانان هلندی را كشت و به این ترتیب به تسلط هلندی‌ها بر خلیج‌ فارس ‌ پایان داد.  كریم‌خان زند، میرمهدا را كه به دریا زنی روی آورده بود،  توسط زكی‌ خان تعقیب كرد و سرانجام میر مهدا در بصره كشته شد،  با تصرف بصره توسط صادق‌خان برادر كریم‌خان،  تسلط ایران بر دهانه‌ خلیج كامل شد.

      در زمان کریم خان زند  هم مطابق معمول تحولات زیادی در اوضاع خلیج فارس به وقوع پیوست،  در این دوران تجارت بحری خلیج فارس در دست هلندی ها و انگلیسی ها بود.  فرانسوی ها هم که در این زمان با انگلیس ها درگیری و رقابت داشتند،  در خلیج فارس نیز مزاحم دشمنان خود می شدند،  و حتی یک بار در 1758 م، با چهار فروند کشتی جنگی به بندرعباس آمدند،  و مراکز بازرگانی انگلیس ها را گلوله باران کردند. چهار سال بعد از این واقعه انگلیس ها مرکز بازرگانی خود را به بندر بصره که آن زمان به امپراتوری عثمانی تعلق داشت، منتقل کردند،  هلندی ها هم مراکز بازرگانی خود را از خلیج فارس به خاک عثمانی بردند.  در نتیجه بروز این حوادث لطمه شدیدی به تجارت ایران وارد شد،  کریم خان که علاقه زیادی به پیشرفت بازرگانی ایران داشت، در ا761 م، انگلیس ها را به بندر بوشهر برگرداند،  و به آنها امتیازی داد، به طوری که عملا صادرات و واردات از راه بوشهر را در انحصار خود گرفتند،  و تا 1769 م در همین بندر به توسعه تجارت اشتغال داشتند،  آثار تاریخی زیادی از اینها در بوشهر باقی مانده است.  در این تاریخ باز هم به علت برخورد دو تمدن قبیله ای و بورژوازی استعماری و نداشتن امنیت، ناچار بوشهر را رها کردند،  و رهسپار بصره شدند.  در 1753 میلادی کنیپ هاوزن رییس تجارتخانه هلندی جزیره خارک را تصرف کرد،  و در آنجا قلعه نظامی بنا نمود،  و آن جزیره را مرکز صید و تجارت مروارید قرار داد.  این جا یاد آوری نمایم، با انتقالات دفاتر انگلستان به بصره از آن تاریخ بصره و بغداد و در کل عراق امروزی،  پایگاه اصلی توطئه های بریتانیا در سراسر منطقه شد،  عوامل رنگارنگ و نیرنگ باز و کار گزاران و چهره های استعماری انگلیس از آن نقطه به تمام ایران بزرگ و مخصوصاً به ایران کنونی می فرستادند که تاکنون ادامه دارد.

      چندی نگذشت شیخ بندر ریگ میر مهنا بر صادق خان والی فارس شورش کرد،  و چون نتوانست در مقابل سپاهیان صادق خان مقاومت کند،  به جزیره خارک حمله برد و آنجا را از هلندی ها گرفت 1765 م،  و سپس به راهزنی در دریا پرداخت.  کریم خان برادر مادری خود زکی خان را مامور سرکوبی وی کرد  میر مهنا به بصره گریخت و در آنجا کشته شد،  و جزایر خارک و خارکو به تصرف کریم خان درآمد.  با انتقال مجدد مرکز تجارتی انگلیس ها به بصره،  کریم خان مصمم شد آنجا را تصرف کند،  تا هم بصره را از اعتبار تجاری آن بیندازد،  و هم انگلیس ها را مرعوب نماید.  صادق خان در اجرای این تصمیم و مداخله در خاک عراق،  سوء رفتار عثمانی ها را نسبت به زوار ایرانی بهانه قرار داد،  و حمله کرد و سرانجام بصره را در 1776 م به تصرف درآورد.  کریم خان زند چون از افراد سازمان قبیله ای دینی بود، از نیرنگ های بورژوازی استعماری چیزی نمی دانست و آن دشمنان تاریخی ایران با نیرنگ او را کشتند.  بعد از در گذشت کریم خان، اختلافات شدیدی بین جانشینان او بر سر تصرف تاج و تخت به وجود آمد،  و نفوذ دولت ایران را در خلیج فارس و سواحل آن بسیار کاهش داد.  مضافا به این که مقارن این ایام وهابیه هم از موقعیت استفاده کرد،  از جمله محمدبن خلیفه در 1779 م بحرین را به تصرف خود در آورد،  بحرین در این سالها کمتر از ده هزار نفر جمعیت داشت،  که بیشتر آنها از اهالی داخل ایران بودند،  و این شورش و تصرف فقط با کمک انگلیسه امکان داشت.   در اواخر سلسله زندیه اغلب بنادر و سواحل خلیج فارس تحت نفوذ قواسم بود،  در 1795 م سلطان احمدبن احمد هم پس از تثبیت موقعیت خود در عمان،  بنادر چاه بهار، جاسک، گواتر، بندرعباس و جزایر قشم و هرمز را تصرف کرد،  و برای تحکیم موقعیت خود در نقاط مذکور فرمانی از آغا محمد خان قاجار گرفت،  حاکی از این که بندرعباس و جزایر قشم و هرمز به مدت 75 سال در اجاره او و فرزندانش باشد.
       با مرگ كریم خان زند و فرارسیدن سومین هرج و مرج در ایران كه با درگیری ‌های آقا‌ محمد خان قاجار با روسیه در گرجستان همراه شد، انگلستان وضعیت خود را در خلیج پایدارتر كرد.  انگلستان به بهانه‌ مبارزه با برده ‌فروشی و دریا زنی امیران شارجه و رأس‌الخیمه را، كه به قواسم یا جواسم مشهور بودند،  طی جنگ ‌هایی (1819-1808) به تسلیم شدن واداشت.  سرانجام جواسم در 22 دسامبر 1819، پرچم سفید تسلیم را بر افراشتند و خود را تحت‌الحمایه (در پشتیبانی) بریتانیا قرار دادند.  در آن زمان فتحعلیشاه پادشاه ایران بود،  و بی ‌لیاقتی او سبب شد كه استعمار بریتانیا بتواند به همه هدف‌ های استعماری خود برسد.  با آن‌كه حاكمان بحرین و دیگر شیوخ خود را خراجگزار ایران می‌دانستند و حاكمان فارس علاوه بر فرمان ‌روایی بر ایالت فارس خود را حاكم همه‌ جزیره ‌های خلیج‌ فارس می ‌دانستند،  دولت انگلیس با بستن قرارداد با حاكمان ساحل جنوبی، آن‌ها را متعهد كرد كه بدون اجازه‌ انگلستان با هیچ دولتی ارتباط سیاسی بر قرار نكنند.  با بستن قرارداد سری 1903 بین ‌روس و انگلیس و كشف نفت در مسجد سلیمان و دیگر جاهای خلیج ‌فارس انگلستان یك نیروی دریایی نیرومند در آب‌های خلیج‌ فارس و دریای عمان مستقر كرد.

      تا قرن نوزدهم میلادی فعالیت های شرکت هند شرقی بریتانیا تنها جنبه تجاری داشت ولیکن از این پس با حمایت دولت انگلستان این فعالیت ها جنبه نظامی و سیاسی نیز پیدا کرد.  دریا زنی و برده فروشی در این قرن بهانه ای شد تا انگلستان در خلیج فارس دخالت کند با روسیه و فرانسه به رقابت های سیاسی پردازد،  دریا زنی در خلیج فارس سابقه تاریخی داشت و مراکز مهم آن در شیخ نشین های سواحل جنوبی مستقر بودند،  امروزه به سومالی کشیده شده است.  در نتیجه اقدمات نظامی دشمنان تاریخی ایران صدمات زیادی به ایران وارد شد،  و بسیاری از حقوق حقه ایران پایمال گردید.  بعد از کشته شدن نادر، قواسم بر فعالیت دریا زنی خود افزودند و ناحیه ای را که به سواحل متصالح یا دریا زنان معروف بود، تصرف کردند،  و بندر بوشهر در معرض تهدید آنها قرار گرفت.
       فتحعلی شاه قاجار  برای جلوگیری از تجاوز های قواسم و اعراب عتوبی در دوازدهم ذی حجه سال 1229 هجری قمری مطابق بیست و پنجم نوامبر سال 1814 میلادی پیمانی شامل یازده فصل، با دولت انگلستان منعقد کرد که متاسفانه باید آن را از بدترین معاهدات در تاریخ ایران دانست.  زیرا به موجب مفاد آن ایران در حقیقت از لحاظ ارتباط سیاسی، به طور دربست تحت نظر دولت انگلستان قرار می گرفت.  خلاصه تعهدات انگلستان به شرح زیر بود:
1 - سالی یک صد و پنجاه هزار لیره به فتحعلی شاه بپردازد،  به شرط این که این مبلغ با نظارت نماینده آن دولت فقط برای نگهداری سپاه در سرحدات شمالی ایران صرف شود.
2 - در امور داخلی افغانستان به هیچ وجه مداخله نکند.
3 - از کمک و معاونت به سر کشان و شاهزاده گانی که علیه تاج و تخت پادشاه قاجار قیام کنند، خودداری نماید.
4 - اگر ایران به کمک نیروی دریایی انگلیس در خلیج فارس احتیاج داشته باشد به او (ایران) کمک کند مشروط بر این که این امداد عملا برای آن دولت (انگلستان) میسر باشد.
5 - اگر دولت دیگری به خاک ایران تعرض کند، حتی المقدور از کمک مساعدت با ایران خود داری نکند.
    سرانجام قواسم مقهور شدند و شیوخ سواحل دریا زنان در 1820 م با انگلستان پیمانی مبنی بر ترک دریا زنی یا دزدی دریایی امضا کردند،  در این قرار داد نام خلیج فارس ذکر شده است،  مهم: اشخاصی که متن قرار داد را دارند،  خواهشاً آنرا اینترنت منتشر نمایند.
      در اواخر قرن نوزدهم میلادی خرید و فروش سلاح در خلیج فارس جانشین برده فروشی شد،  بوشهر و مسقط از مراکز مهم فروش آن بودند،  در آن زمان ایران در آستانه ورود به تمدن نو فئودالی ایرانی بود ولی بسیاری از ایرانیان در دوران سازمان قبیله ای بسر می برند.  دولت ایران که خطر مسلح شدن ایلات و عشایر را احساس کرده بود با کمک انگلستان به اقدامات شدیدی مبادرت کرد،  با این همه قاچاق سلاح ریشه کن نشد،  و تنها مراکز فروش از مسقط به بندرگاه های کوچک مکران منتقل گردید.  انگلستان بعد از این که از توجه دولت روسیه به خلیج فارس و از توجه دولت آلمان به کویت مطلع گردید،  برای تثبیت موقعیت خود عهد نامه ای در 1899 م با شیخ مبارک، شیخ کویت منعقد کرد،  اگر چه کویت تا اکتبر سال 1914 میلادی تابع دولت عثمانی بود،  لیکن طبق مفاد پیمان مذکور کویت تحت الحمایه انگلستان قرار گرفت.  در اوایل قرن بیستم به موجب مفاد قرارداد 1907 میلادی که بین دولت های روسیه و انگلستان منعقد شد،  انگلستان نقشه روسیه برای نفوذ در خلیج فارس را نقش بر آب کرد.
      با پیدایش نفت در مسجد سلیمان، خلیج فارس، سواحل، بنادر و جزایر این منطقه بیش از پیش مورد توجه انگلستان قرار گرفت.  دولت آلمان هم برای راه یافتن به خلیج فارس در 1903 م امتیاز تاسیس راه آهن از آناتولی تا بغداد و بصره را از دولت عثمانی به خود اختصاص داد.  از طرف دیگر طبق پیمانی که در سال 1913 میلادی بین دولت های عثمانی و انگلستان بسته شد،  به موجب مفاد آن، انگلستان حق نظارت بر تاسیس راه آهن در جنوب بصره را به دست آورد.  گذشته از این دولت عثمانی خود مختاری کویت و پیمان های منعقد شده بین انگلستان و شیوخ خلیج فارس را به رسمیت شناخت و همچنین از دعاوی خود نسبت به قطر و بحرین و مسقط صرف نظر کرد،  در نتیجه تسلط عثمانی تنها به نواحی جنوب نجد شبه جزیره عربستان محدود شد.  در سال 1913 میلادی عبدالعزیزبن سعود ترک ها را از احسا بیرون کرد و در حقیقت بار دیگر نفوذ و قدرت وهابیان در خلیج فارس گسترش یافت،  در تمام مکاتبات عثمانی نام خلیج فرس ذکر شده است.

      در طول جنگ جهانی اول اقدامات انگلستان دفاع از شیوخ دست نشانده عرب در جنوب خلیج فارس بود،  که جمعیت آنها کمتر از یکصد هزار نفر می شد،  زیرا انگلستان می دانست آنها در قوانین علم جغرافی ـ تاریخ نقاط خوبی هستند.  همچنین دخالت های استعماری انگلستان در امور داخلی و نقض بی طرفی ایران،  و انعقاد قرارداد 1919 میلادی با وثوق الدوله نخست وزیر وقت،  تماما برای حفظ منافع آن دولت در ایران و به ویژه  سواحل خلیج فارس بود.  در جنگ جهانی دوم نقش خلیج فارس برای رسانیدن مهمات از طریق راه آهن سراسری به دولت روسیه بسیار تعیین کننده بود،  و به سود متفقین تمام می شد،  و در ایران کسی نبود تا از آن  برای اهداف ملی استفاده ببرد.  با این همه دولت های انگلیس و روسیه شوروی به بی طرفی ایران توجه نکردند و از طریق خلیج فارس و جلفا یکی بعد از دیگری سرتاسر ایران را به اشغال خود درآوردند،  آمریکا نیز در این جنگ برای اینکه از رقیبان و هم رزمان خود عقب نماند،  وارد میدان شد و موقعیت خود را در خلیج فارس و سرزمین های اطراف تثبیت کرد،  دوران دو جنگ جهانی  در میلیون ها سند نام خلیج فارس ذکر شده است.

      با آغاز جنگ اول جهانی كشتی‌ های نفت ‌كش انگلیسی همواره حامل نفت به اروپا و آمریكا بودند،  پس از پایان جنگ اول و دوم جهانی به علت آن كه ملت ‌های آسیایی و آفریقایی از خواب بیدار شده و نهضت‌های ضد استعماری خود را آغاز كرده بودند،  انگلستان بر آن شد كه خط‌ مشی استعماری به شیوه‌ی‌ گذشته و اشغال خلیج ‌فارس را رها سازد،  و پس از انعقاد قرار داد های دو جانبه با هر یك از شیخ‌ های منطقه، آن‌جا را ترك كند. انگلستان در سال 1930 كوشید حكومت یك ‌پارچه ‌ای از كویت، عدن و دیگر شیخ ‌نشین‌ها تشكیل دهد،  ولی وجود اختلاف بین رهبران این سرزمین‌ها از یك سو و مخالفت جدی رهبران سعودی با تشكیل این فدراسیون، برنامه ‌ریزی انگلستان را به دشواری انداخت.  پس از قیام مردم ایران و ملی شدن صنعت نفت، انگلستان برای جلوگیری از تكرار چنین نهضتی در سواحل نفت‌خیز جنوبی، تصمیم گرفت كه در 1925 میلادی، فدراسیونی از امارات عربی تشكیل داده وحتی در نظر داشت كه امیرعبدال، ولیعهد عراق را به ریاست این فدراسیون منصوب كند،   ولی دشمنی خاندان صعودی با خاندان هاشمی عراق سبب شد كه بار دیگر بریتانیا از این كار منصرف شود.

      در 16 ژانویه 1968 میلادی،‌ هارولد ویلسن، نخست‌وزیر آن زمان انگلیس، اعلام كرد كه انگلستان تصمیم دارد كه تا سال 1971 همه‌ نیروهای خود را از شرق سوئز بیرون ببرد.  در پی این تصمیم بود كه انگلستان ضمن تماس با شیوخ ابوظبی، دبی، شارجه، عمان، ام‌القوین، فجیره و رأس‌الخیمه، زمینه را برای زمان پس از بیرون رفتن خود از این منطقه فراهم ساخت و آن‌ها را ترغیب به اتحاد با یكدیگر  كرد.  سرانجام، در 19 ژانویه 1968 میلادی امارات دبی و ابوظبی اعلام كردند كه برای مشاركت در بنیان سیاست خارجی و دفاع و امنیت و آموزش و بهداشت و تابعیت واحد با یكدیگر متحد خواهند شد.  به دنبال این اعلامیه شیوخ دیگر نیز علاقه خود را به شركت در این اتحادیه اعلام كردند.  در دوم دسامبر 1971 حكمرانان شش امیرنشین کوچک جنوب خلیج فارس در امارت دبی گرد آمدند و با امضای پیمان ‌نامه‌ای امارات متحده عربی را تشكیل دادند،  پس از اندك زمانی با پیوستن حاكم رأس ‌الخیمه به آن پیمان شمار امیرنشین‌های این اتحادیه به هفت امیرنشین افزایش یافت. اما امیر قطر كه در نظر داشت پس از بیرون رفتن نیروهای انگلیس از آن سرزمین به اتحادیه‌ امارات متحده‌ عربی به پیوندد، از نظر خود برگشت و این سرزمین از سال 1971 به صورت كشوری مستقل درآمد.  در همین سال، بحرین، كه از دوران باستان بخشی از خاك ایران به شمار می‌آمد، با پشتیبانی دولت انگلستان از ایران جدا شد و به صوت كشوری مستقل در آمد.

     مهم:  پیش از لشکر کشی بریتانیا در سال 1819 م،  سواحل جنوب خلیج فارس فاقد جمعیت شهر نشین بود،  و در چندین قبیله مختلف متخاصم و کمتر از ده هزار نفر بودند،  جمعیت در شمال خلیج فارس که پیوسته طبیعی به فلات ایران است،  قرار داشت.  سپس با ترفند های انگلیسی جمعیت به جنوب اضافه شد،  و در نیرنگ و زرنگی دیگر استعماری تولید دزدی دریایی و ساختن و پرداختن سابقه تاریخی دروغی برای آن کردند.  مردمی که در دوران سازمان قبیله ای دینی بسر می بردند دزدی دریایی برایشان مفهوم نداشت،  این کلکها و حقه ها ثمره بورژوازی استعماری است،  همانطور که بارها در وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ نوشته ام اغفال این دروغ های استعماری و امپریالیستی نشوید و آنها را با دید ایرانی بررسی کنید.

    جزایر خلیج فارس اینجاست کلیک کنید ببینید

    عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

    کلیک کنید:  قلعه های ایران

   کلیک کنید:  هلنیسم دروغ دیگر

  کلیک کنید:  تاریخ کشتی های بادبانی ایران

    انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

  جوانان با هوش ایران، برای نگارش تاریخ نوین با علم جغرافی ـ تاریخ به انوش راوید به پیوندید.  

خلیج فارس

   دریای پارس

   بخش اول،  بخش دوم در پست بعدی،

     پیش گفتار

      دریاها و خلیج های کوچک و بزرگی در سراسر عالم وجود دارد،  ولی نام هیچ یک از آنها بلند آوازه تر و تاریخی تر از نام خلیج فارس نیست.  دور تا دور خلیج فارس و تمام سواحل آن از عهد باستان تا قرن های اخیر و قبل از آمدن استعمار همیشه در اختیار ایران بود و حاکمیت آن بستگی به غیر نداشت.  آثار تاریخی فراوانی در سواحل خلیج فارس قرار دارد که باستان شناسی این آثار دلالت بر همبستگی و وابستگی آنها به داخل ایران می کند،  در این مقاله بررسی می شوند.  اهمیت خلیج فارس از لحاظ بین المللی و تاریخی بحدی است که از دیر باز تا به امروز،  هر کشوری که علاقمند به توسعه روابط اقتصادی خود با خاور میانه بود،  تحقیقات دامنه داری در باره خلیج فارس و نقشی که در بازرگانی جهان دارد،  انجام می دهد.

      یکی از مهمترین انرژی های دنیا در دهانه خلیج فارس قرار دارد،  این همان انرژی می باشد که در گذشته به خوبی می شناختند و با کمک آن دریانوردی می کردند و باعث رونق هرمز و کیش و جزایر می شد.  آن انرژی جزر و مد است،  کشتیها با آن انرژی که برایشان خیلی مهم بود،  در خلیج فارس رفت و آمد می کردند،  مراجعه شود به اینجا.  امروزه می توان با قرار دادن ده ها و صدها توربین آبی،  از این نعمت و برکت طبیعت بی نهایت برق ارزان قیمت تولید نمود،  توربین هایی که سد آبی نمی خواهد،  و یا چون توربین های بادی در بلندا و نگاه به باد قرار نگرفته،  این جریانی است که در تمام شبانه روز در رفت و آمد است.

     خلیج فارس

     زمین شناسان معتقدند که در حدود پانصدهزار سال پیش، صورت نخستین خلیج فارس در کنار دشت‌های جنوبی ایران تشکیل شد و به مرور زمان، بر اثر تغییر و تحول در ساختار درونی و بیرونی زمین، شکل ثابت کنونی خود را یافت.  کمتر منطقه ای در جهان مانند خلیج فارس جولان گاه حوادث شگرف و پر سر و صدای تاریخ شده است.  یک نظر به سرگذشت ملل باستانی ایران بزرگ چون،  ایلامی، آشوری، بابلی، کلدانی، فینیقیه، و شاهنشاهی های تاریخ ایران،  این حقیقت جلوه گر می شود که تا چه اندازه خلیج فارس برای آنها اهمیت داشته است.  یونانی‌ها این خلیج را پرسیكوس می‌نامیدند و عرب‌ها از گذشته‌های دور آن را با نام بحرالفارس می‌شناختند. امروزه خلیج فارس به خاطر سرچشمه‌های نفت جهان، كه در پیرامون آن یا در بستر آن جای دارند، اهمیت پیدا كرده است.

   جغرافیای خلیج فارس

      خلیج فارس یا خلیج پارس در امتداد دریای عمان و مابین فلات ایران و شبه جزیره‌ عربستان قرار دارد،  این خلیج 990 كیلومتر درازا و در پهن‌ترین جای خود، نزدیك 340 كیلومتر پهنا دارد كه در تنگه‌ی هرمز به كم‌تر از 55 كیلومتر كاهش می‌یابد.  میانگین ژرفای آن 35 متر است و  ژرفای 90 تا 100 متر در جاهایی از آن وجود دارد.  مساحت آن ۲۳۳٬۰۰۰ کیلومتر مربع است،  و پس از خلیج مکزیک و خلیج هودسن سومین خلیج بزرگ جهان بشمار می‌آید.  خلیج فارس از شرق توسط تنگه هرمز و دریای عمان به اقیانوس هند و دریای عرب راه دارد، و از غرب به دلتای‌ رودخانه‌ اروند رود ختم می شود.  کشورهای ایران، عمان، عراق، عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، قطر و بحرین در کناره خلیج فارس هستند.  جزایر مهم آن:  قشم، بحرین، کیش، خارک، پور موسی، تنب بزرگ، تنب کوچک و لاوان که تمامی آنها به جز بحرین به ایران تعلق دارد.  خلیج فارس و سواحل آن معادن سرشار نفت و گاز دارد و مسیر انتقال نفت کشور های ایران، عراق، کویت، عربستان و امارات متحده عربی است،  بندرهای مهمی در حاشیه خلیج فارس وجود دارد که از آنها می ‌توان بندرعباس، بوشهر، بندرلنگه و بندر ماهشهر در ایران، و شارجه، دوبی و ابوظبی را در امارات متحده عربی نام برد.

     خلیج فارس جزیره‌ های بزرك و كوچك بی ‌شماری دارد كه برخی از آن‌ها مانند كیش، خارك و قشم از نظر اقتصادی بسیار مهم هستند،  و شمار زیادی از ایرانیان و مردمان دیگر در آن‌ها زندگی می‌كنند.  برخی از این جزیره‌ها به دلیل نداشتن آب هم‌چنان بی سكنه هستند.  در این چند ساله، سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب كوچك به دلیل ادعای بی ‌پایه‌ دولت امارات متحده‌ی عربی درباره‌ مالكیت بر آن جزیره‌ها، مورد توجه سیاست‌بازان و رسانه‌های غربی قرار گرفته‌ است. 

     جزایر استان بوشهر:  جزیره ام‌الكرم، جزیره جبرین، جزیره خارك، جزیره خاركو، جزیره خان، جزیره شیخ كرامه، جزیره عباسك، جزیره شیف، جزیره فارس جزیره گرم، جزیره مناف، جزیره نخیلو و چند جزیره كوچك.  استان هرمزگان: جزیره ابوموسی، جزیره تنب بزرگ، جزیره تنب كوچك، جزیره سیری، جزیره قشم، جزیره كیش، جزیره لارك، جزیره لاوان، جزیره هرمز، جزیره هندورابی، جزیره هنگام، جزیره شتورا، جزیره شیخ اندرابی، جزیره فارورگان، جزیره مارو و چند جزیره كوچك.  استان خوزستان: جزیره بونه، جزیره دارا، جزیره قبر ناخدا، جزیره مینو و چند جزیره كوچك كه گاهی زیر آب می‌روند.

    نام خلیج فارس در زبان هاي گوناگون:

   به زبان پارسي:   درياي پارس

   به زبان آلماني:   Persischer Golf

   به زبان فرانسوي:   Golf Persique

   به زبان انگليسي:   Persian Golf

   به زبان ايتاليايي:   Golfo Persico

   به زبان روسي:   Persilkii Galic

   به زبان اسپانيايي:   Golfio Parsico

   به زبان ژاپني:   Porcha Wan

   به زبان تازي:   الخليج الفارسي

    نقشه هاي تاریخی از خلیج فارس یا دریای پارس:

 * عکس شماره 2101 نقشه جهان نماي 425   پيش از ميلاد،

 * عکس شماره 2102  نقشه جهان نماي بطلميوس درياي پارس به زبان فرانسه،

 * 2103 نقشه ايران جي دولسيل، به زبان فرانسه جغرافي دان و منجم فرانسوي ـ 1724 ميلادي،

 * عکس 2104 نقشه ايران جان اسپيد،  به زبان انگلیسی زمان شاه عباس كبير ـ 1676 ميلادي،

 * عکس شماره 2105 نقشه ايران ج وارن، قرن 19 ميلادي ـ چاپ لندن،

 * عکس شماره 2106 اطلس عربي مجمع العلمي العراقي  ـ 1960 ميلادي،

 * شماره 2107 نسخه خطي از كتاب تاريخي مسالك الممالك،  درياي پارس در نوشته هاي عربی،

 * عکس شماره 2108 نقشه ايران سينوس پرسيكوس ـ سال 1507 ميلادي،

 * عکس شماره 2109  نقشه ايران به زبان اسپانيولي ـ سال 1595 ميلادي،

 * عکس شماره 2110 نقشه جديد ايران – چاپ لندن – سال 1744 ميلادي،

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

    تاریخ خلیج فارس یا دریای پارس

      تقریباً هفت هزار سال پیش اقوامی که ظاهراً در آسیای مرکزی سکونت داشتند،  و دارای سر های طویل بودند،  به فلات ایران و اراضی بین النهرین و سواحل خلیج فارس مهاجرت کردند.  از آثار باقی مانده مانند،  ظروف گلی و اسلحه و طریقه زندگی آنها پیداست،  که تمدن خیلی قدیمی تری از آثار و بقایای دیگری که در این نقاط پیدا شده است داشته اند.  گرچه دلیلی در دست نیست که این طایفه آشنایی درستی به کاشتن نخل داشتند،  ولی نقوشی از نخل در ظروف آنها پیداست.  نکته مهم در باره این اقوام و جانشینان ایشان به نظر می رسد،  که از همان اوان علاقه به دریا نوردی و استفاده از ثروت های حیوانی دریاها داشتند.  با کشتی هایی که از بستن سه تنه درخت به یک دیگر بود،  و یا توده ای از چوب های خرما که با الیاف نخل و نارگیل بهم می بستند،  به صید ماهی می پرداختند.  این نوع کرجی ها را به اصطلاح خودشان راماس و شاسه می خواندند،  یک نوع کشتی دیگر که از تنه درختان میان تهی و مجوف تشکیل می یافت داشتند،  که بیشتر از سایر کرجی ها بکار می رفته.

        کتیبه حجر الرشید که به خط میخی هخامنشی است و در حفریات باستانی مصر بدست آمده،  مدرک مهم تاریخی است:

        ** داریوش شاه می گوید:

        * من به مصر لشکر کشیده آن جا را مسخر کردم،  و فرمان دادم که ترعه ای از نیل بکنند،  و آب را به بحر احمر که به دریای عرب و خلیج پارس وصل می شود برسانند،  و به فرمان من کشتیها از مصر به دریا ها بروند و به ایران زمین برسند، و این کار چنان که فرمان داده بودم انجام پذیرفت* من پارسی ام. از پارس مصر را تسخیر کردم. امر کردم این کانال را بکنند از پی رود (یعنی نیل) که در مصر جاری است، تا دریایی که در پارس بدان روند این کانال کنده شده، چنان که امر کردم و کشتی ها روانه شدند چنان که اراده من بود*

    داستان نویس های تاریخی یونانی که از اسکندر مقدونی دروغی نوشته اند،  نام خلیج فارس را خیلی بکار برده اند،  این دلیل محکمی است که در گذشته نام این خلیج مهم فقط خلیج فارس یا خلیج همیشه فارس بوده است.

      كهن‌ترین نام خلیج فارس، در كتیبه ‌های آشوری آمده است، نارمرتو (Nar-Merratu) به معنای دریای تلخ است،  كه به شوری بسیار زیاد آب این دریا اشاره دارد.  در تنگه‌ی هرمز كتیبه ‌ای از داریوش اول (داریوش بزرگ) به دست آمده است كه در آن به زبان پارسی باستان چنین مفهومی نوشته شده است: "دریایی كه از پارس می‌رود".  این خلیج را از زمان ساسانیان دریای پارس می‌گفتند.  فلاویوس آریانوس، تاریخ ‌نگار یونانی كه در سده‌ی دوم پس از میلاد زندگی می‌كرده است، در آثار خود از این خلیج با نام پرسیكوس (persikon Karitas) یاد كرده كه به معنای خلیج پارس است. استرابن، جغرافی‌دان یونانی، كه در سده‌ی اول پس از میلاد می‌زیست، همین نام را به كار برده است.  در كتاب‌های لاتین سده‌های میانه (قرون وسطی)، نام پرسیكوس سینوس (persicus sinus) یا پرسیكوم ماره (persicus mare) به كار رفته است  بطلیموس منجم، ریاضی دان و جغرافی دان معروف حوزه اسکندریه قرن دوم میلادی، نیز در اثر معروف خود به نام مجسطی از خلیج فارس به نام پرسیکوس سینوس یاد کرده است.  در کتاب هایی که به زبان لاتینی تالیف شده اند اصطلاح مذکور را غالبا سینوس پرسیکوس یا ماره پرسیکوم:  یعنی دریای پارس نوشته اند،  در دیگر زبان ‌های زنده‌ دنیا نیز واژه‌ پرسیكوس با دگرگونی اندك به كار رفته است.  در دوران استعمار همه نام خلیج فارس را نوشته اند و اسناد زیادی از آنها باقی مانده،  دلیل گفتن این نام در سابقه تاریخی و ذهنی اشان از خلیج فارس بوده است.

      دانشمندان مسلمان، چه عرب و چه ایرانی و ترک، در همه‌ كتاب ‌های جغرافیایی و تاریخی، از خلیج  فارس با نام بحر فارس، البحر الفارسی یا خلیج‌ فارس یاد كرده‌اند از جمله ابن فقیه همدانی، ابن خردادبه، استخری، مسعودی، ابن حوقل، ابن بلخی، شریف ادریسی، یاقوت حموی، زکریای قزوینی، حمدا... مستوفی، ابن بطوطه، حاج خلیفه، مقدسی و ابوریحان بیرونی.  مسعودی، تاریخ ‌نگار و جغرافی ‌دان عرب كه در سده‌ی چهارم هجری می ‌زیسته و طی سفری از بغداد به خلیج ‌فارس و سپس كرمان، ورارود (ماوراءالنهر) و چین رفته است، می‌گوید كه:  دریای عمان دنباله‌ بحر فارس است. اصطخری، جغرافی‌دان ایرانی سده‌ی چهارم هجری و ابن‌حوقل بغدادی نیز چنین نظری داشته‌اند،  و در آثار خود همواره از  بحرفارس یاد كرده‌‌اند.   ابن‌فقیه در كتاب البلدان (تالیف 279 قمری )، با نام بحر فارس،  ابن‌رسته در كتاب الاعلام النفیسه (تالیف 290 قمری)، خلیج الفارسی،  ابن‌خردادبه در كتاب المسالك و الممالك (سده‌ی سوم هجری)، بحر فارس،  سهراب در كتاب عجایب‌ الاقالیم‌ السبعه (سده‌ی سوم هجری)، بحر فارس،  بزرگ‌ بن ‌شهریار در كتاب عجایب الهند (تالیف 342 قمری)، بحر فارس،  اصطخری در كتاب المسالك الممالك و در كتاب الاقالیم (سده‌ی چهارم هجری)، بحر فارس،  ابن‌مطهر در كتاب البدء و التاریخ (تالیف 355 قمری)، خلیج الفارس،  ابن‌حوقل در كتاب صوره ‌الارض (تالیف 367 قمری)، بحر فارس،  مسعودی در كتاب مروج‌ الذهب و در كتاب التنبیه و الاشراف (سده‌ی چهارم هجری)، بحر فارس،  ابوریحان بیرونی (درگذشته به 440 قمری) در كتاب التفهیم، خلیج پارس و دریای پارس، در كتاب قانون مسعودی، دریای فارس و در كتاب تحدید نهایات الامانی، بحر فارس،  نویسنده‌ی ناشناخته‌ در حدود العالم من المشرق الی المغرب (تالیف 372 قمری)، خلیج فارس و دریای پارس،  مقدسی در كتاب احسن ‌التقاسیم فی معرفه ‌ال ا قالیم (تالیف 375 قمری)، بحر فارس،  محمد‌ بن ‌نجیب در كتاب جهان‌ نامه (سده‌ی چهارم هجری)، بحر پارس،  ابن ‌بلخی در كتاب فارسنامه (تالیف 500 قمری)، بحر فارس،  طاهر مروزی در كتاب طبایع ‌الحیوان (تالیف 514 قمری)، الخلیج‌الفارس،  شریف ادریسی در كتاب نزهه ‌المشتاق (سده‌ی ششم هجری)، بحر فارس،  یاقوت حموی در كتاب معجم البلدان (سده‌ی ششم هجری)، بحر فارس،  زكریای قزوینی در كتاب آثار البلاد (سده‌ی ششم هجری)، بحر فارس،  انصاری‌ الدمشقی در كتاب نخبه ‌الدهر (سده‌ی هشتم هجری)، بحر فارس،  ابوالفداء در كتاب تقویم البلدان (سده‌ی هشتم هجری)، بحر فارس،  شهاب‌ الدین احمد نویری در كتاب نهایه ‌الادب (سده‌ی هشتم هجری)، خلیج فارس،  حمدالله مستوفی قزوینی در كتاب نزهه ‌القلوب (سده‌ی هشتم هجری)، بحر فارس، ابوحفض ‌ابن ‌الوردی در كتاب، خریده العجایب (سده‌ی هشتم هجری)، بحر فارس،  ابن ‌بطوطه در كتاب رحله (سده‌ی هشتم هجری)، بحر فارس،  قلقشندی در كتاب صبح‌الاعشی(سده‌ی نهم هجری)، بحر فارس، حاجی ‌خلیفه در كتاب جهان ‌نما(سده‌ی یازدهم هجری) شمس‌الدین محمد سامی در كتاب قاموس الاعلام(سده‌ی سیزدهم هجری)، خلیج بصره البستانی در دایره ‌المعارف البستانی (سده‌ی نوزدهم میلادی)، الخلیج العجمی.

   ماجرا های تاریخی و دریایی خلیج فارس

     دریا نوردی در خلیج فارس به دو هزار سال پیش از میلاد می‌ رسد،  مردمان بخش جنوبی ایران بزرگ یعنی تمدن های سومر، آكاد، ایلام، همواره بین میان ‌رودان (بین‌النهرین) و موهنجودارو در دره‌ سند،  از این راه دریایی در رفت و آمد بودند. كاوش‌ها و پژوهش ‌های چند دهه‌ كنونی نشان داده است،  فینیقی‌ها که مردمانی آریایی ‌نژاد بودند در سرزمین های ساحلی دریای مدیترانه (لبنان، بخش‌هایی از سوریه و فلسطین) زندگی می ‌كردند،  ابتدا در جزیره‌ها و سرزمین ‌های پیرامون خلیج فارس زندگی و دریانوردی می ‌كردند.  بابلی ها در قرن هفتم قبل از میلاد در خلیج فارس دریانوردی می کرده اند،  و با توجه به داستان اردوکشی سنا خریب ثابت می شود که بحر پیمایی در خلیج فارس از قرن هشتم قبل از میلاد به این طرف سابقه داشته است.  پس از روی كار آمدن هخامنشیان در ایران، داریوش اول برای كشف سرزمین ‌های تازه از دریانوردانی برجسته‌ ایرانی، فینیقی و ساتراب‌ های یونانی ‌نشین امپراتوری پارس خواست كه برای شناخت بیش‌تر آسیا و دیگر سرزمین‌ها به دریانوردی بپردازند.  به نظر می‌رسد در زمان همین پادشاه بود كه شناخت ایرانیان از خلیج فارس بیش‌تر شد.  با این همه، كهن ‌ترین سند پیرامون دریانوردی در خلیج فارس به سده‌ چهارم پیش از میلاد باز می‌گردد.

      در دوران ساسانیان ، شاپور دوم (ذوالاكتاف) پس از تصرف همه‌ جزیره‌ های خلیج‌ فارس برای جلوگیری از خسارت عرب ‌های بادیه ‌نشین،  که در دوران اجتماعی پائین تر قبایل بدوی زندگی می کردند، جزیره ‌های بحرین را به صورت ساخلو‌ ( پادگان نظامی) درآورد.  سلطنت انوشیروان (531-579م) علاوه بر سواحل و جزایر خلیج فارس، دریای عمان، سواحل جنوبی عربستان، عدن و یمن نیز در تصرف ایران بود و نفوذ این کشور تا سواحل بحر احمر و آفریقا گسترش یافت.  بنابر قول بلاذری مقارن ظهور اسلام بحرین به ایران تعلق داشته است،  ضمن تحقیق ساده ای این با ساختار های تاریخی اجتماعی بحرین هماهنگ می باشد.  این زمانی بود که جزیره سراندیب در جنوب هندوستان و کوچ نشین زنگبار در کرانه های آفریقای شرقی بدست نیرو های ایران تسخیر شده بود،  و مراکز عمده تجارت ایران در دو نقطه مهم دنیا گردیده بودند.  که متعاقب آن گروه هایی از بازرگانان و پیشه وران ایرانی به آن صفحات کوچ نمودند،  و همان جا مسکن کردند،  تا اینکه در اوایل قرن 20 به تحریک کارگزاران و چهره های استعمار مردم زنگی علیه ایرانیان که بیشتر خوانواده های شیرازی و بوشهری بودند، شورش کردند و بسیار از ایرانی ها کشته شدند، و تعدادی به آفریقای جنوبی مهاجرت کردند.  سر اندیب یا سراندیو نام فارسی جزیره سیلان است،  وهمچنین کلمه زنگبار که به معنی سرزمین زنگیان است وسعت قلمرو بازرگانی و دامنه نفوذ ایران را در آن روزگار نشان می دهد.  در تاریخ و فرهنگ آن سرزمین ها نام خلیج فارس بسیار شنیده می شود،  زیرا مسیر اقتصاد و تاریخ اجتماعی آنها از خلیج فارس بود.  پس از انقلاب انسانی ایرانی و رشد طبیعی جامعه در دوران اولیه اسلامی،  سراسر خلیج‌ فارس رونق گاه بازرگانان مسلمان شد،  که از همه ایران بزرگ با کاروان هایی مملو از کالا،  مسیر های جاده ابریشم و جاده ادویه را برای رسیدن به خلیج فارس پیموده بودند.

    پس از مدتی فرمان ‌روایان آل‌بویه (سده‌ی چهارم هجری/ دهم میلادی)،  بار دیگر عمان و بحرین را بخشی از ایران كردند،  در آن زمان جنوب خلیج فارس جمعیت کمی داشت،  حدود چند هزار نفر بیشتر نبودند و به تازگی یک مرحله اجتماعی پیشرفت کرده و به دوران سازمان قبیله ای اسلامی رفته بودند، ولی شمال خلیج فارس پر جمعیت بود و شهر های بزرگ داشت،  و بخشی از آن در دوران پیشرفته تر فئودالی نو پدید ایرانی بسر می برد.  از آن پس، عمان و بحرین و جزیره‌ های پیرامون آن،  تا نزدیك یك سده بخشی از ولایت فارس به شمار می‌آمد و دولت آل‌بویه فرمان ‌روایانی را برای اداره‌ این منطقه‌ دریایی به سیراف و كیش می ‌فرستاد.  این دو بندر از نظر بازرگانی به چنان اهمیتی رسیدند كه كشتی ‌های چینی برای خرید و فروش كالا در آن‌ جا پهلو می ‌گرفتند. بعد از آنکه امرای آل بویه قدرت را در دست گرفتند برای سرکوبی خوارج و قرامطه به خلیج فارس روی آوردند.  یکی از مهم ترین فتوحات معزالدوله دیلمی فتح ناحیه عمان و بحرین در سال 355 هجری است که آنها را به کمک برادرزاده خود عضدالدوله به تصرف درآورد و به قلمرو آل بویه ضمیمه کرد و از آن به بعد تا مدت قریب به یک قرن تحت تسلط امرای آل بویه بود.  در این زمان یکی از مهم ترین بنادر خلیج فارس سیراف بود و کشتی های تجارتی چین به این بندر رفت و آمد می کرد.

      خلیج فارس در زمان سلجوقیان نیز اهمیت زیادی داشت،  البته، توران ‌شاه سلجوقی، از سلجوقیان كرمان، مركز بازرگانی دریایی را از سیراف به كیش جا به ‌جا كرد و آرام آرام از اهمیت سیراف كاسته و بر اهمیت كیش افزوده شد.   عمان و جزایر خلیج فارس بین سال های 456 تا 536هجری قمری به قلمرو سلاجقه کرمان پیوست. توران شاه بن قاورد از امرای این سلسله جزیره کیش را به جای سیراف مرکز تجارت خلیج فارس قرار داد و در نتیجه به تدریج امرای کیش صاحب نفوذ و قدرت شدند و غالبا بر سر تصرف جزایر خلیج با ملوک هرمز نزاع برادرانه داشتند،  که به توده های مردم کاری نداشت.  در بندر چارک هم آثاری ازآن دوران پیداست که در داستان مسجدی با فرش های ایرانی  نوشته ام، امید است مسئولین نسبت به جمع آوری و حفظ آنها بکوشند و یا در همان مکان موزه ایجاد نماییند.

      اتابكان فارس (قرن هفتم هجری/ سیزدهم میلادی) به فرمان‌ روایی امیران كیش پایان دادند،  و جزیره‌ هرمز را مركز بازرگانی دریایی كردند،  آثار تاریخی زیادی در جزیره هرمز باقی مانده است.  اتابک ابوبکر سعد زنگی   در پنجمین سال زمامداری خود، به خلیج فارس لشکر کشید و عمان و بحرین و کیش و سواحل خلیج فارس را از حدود بصره تا سواحل هند تصرف کرد،  و در عصر حکومتش بندر هرمز مهم ترین بندر تجارتی خلیج فارس شد.  پیش از كشف دماغه‌ امید نیك،  خلیج فارس برای بازرگانان که در خرید و فروش ادویه و ابریشم و دیگر كالاها جهت ارسال به اروپا بودند،  اهمیت بسیاری داشت.  تجارت از راه خلیج‌ فارس به دجله و سپس از میان‌ رودان و بادیه شام به بندر های سوریه در ساحل شرقی مدیترانه انجام می‌ گرفت،  و بازرگانان ونیزی و یونانی و رومی كالاها را از این بندرها به اروپا می ‌بردند،  در این زمان اروپا وارد دنیای پیشرفته تر بورژوازی نو پدید می شد.

   خلیج فارس در ورود استعمار

     سالی که پای اروپائیان به خلیج فارس باز شد،  مدت یک قرن بود که آنها از فئودالی خارج گردیده،  و به دوران نو بورژوازی رسیده بودند،  آنها پول را خوب می شناختند و می دانستند که برای پول باید تولید نو آور  و تبلیغات و نیرنگ را هم زمان داشت.  ابزار هایی هم برای بدست آوردن پول لازم داشتند،  منجمله سازماندهی و سلسه مراتب،  طبقه بندی اسناد و سپس اسحله،  و از وقتی که اسلحه های آتشین به میدان آمده بود،   فئودال ها از قلعه هایشان بیرون کشیده شدند،  که این کمک به ایجاد بورژوازی شده بود،  برای دانستن بیشتر ساختارهای تاریخی اجتماع بروید.  این موارد امتیاز اروپائیان گردید تا در حوزه خلیج فارس که هنوز مردم در دو شیوه زندگی قبیله ای و فئودالی با هم ناسازگار بسر می بردند، پیروز شوند.  بدین ترتیب برخورد دو تمدن موج اولی با بورژوازی نو پدید که ابتدای موج دومی است،  استعمار بوجود آمد،  این قبیل برخورد ها در تاریخ پدید آورنده شیوه های نو هم می شوند،  برای دانستن بیشتر و توجه افزون تر،  به لینکهای مطالب و تمامی وبلاگ انوش راوید مراجعه شود.

      بازرگانان فرنگی بویژه ونیزی که سود فراوانی از خرید و فروش کالاهای مشرق زمین در فرنگستان می بردند،  برای بر قراری روابط بازرگانی بین خود و ایرانیان کوشیدند.  در دورانی که تمام وسعت ایران و ترکیه کنونی کاملاً در دست سازمان قبایل دینی بود مشکلی نبود و گردشگران و بازرگانان زیادی از راه زمینی جاده ابریشم به اروپا رفت و آمد می کردند.  با تغییرات تمدنی قرن 15 میلادی در اروپا و تأثیر آن در شرق،  مرز های طولانی زمینی از ترکیه کنونی به ایران بسیار خطرناک گردید.  زیرا شرق آسیای کوچک در دست قبایل سلجوقی و آرانی قرار داشت،  و غرب آن بسوی فئودالی نو پدید می رفت،  برخورد این دو تمدن آشوب در آسیای کوچک ایجاد کرده بود.  در هر صورت اروپائیان بدنبال راهی بودند که به ایران برسند،  یک ملاح پرتقالی به نام بارتل میدیاز موفق گردید خود را به دماغه امید در جنوب افریقا برساند،  ولی نتوانست از آنجا بگذرد و به سواحل آسیا برسد.  سال بعد 1497 شخص معروف دیگر به نام واسکادوگاما،  به رهبری یک ناخدای نجد عرب بنام شهاب الدین ابن ماجد توانست از دماغه امید بگذرد،  و اقیانوس هند را طی کند،  و به ساحل هند برسد،  و با تصرف بخشی از ساحل هند نخستین پایه استعماری طرح ریزی شد.  ناخدا شهاب الدین ابن ماجد،  دست پرورده ملاحان ایرانی بود، و کتابی بنام رحمانی یا در واقع همان رهنمایی در فن بحر نوردی نوشته است،  که بیشتر اصطلاحات آن فارسی می باشد.  چند سال بعد ناخدای پرتقالی دیگری موسوم به آلبوکرک به اهمیت خلیج فارس و کوتاه ساختن راه پرتقال به شرق پی برده بود،  به فرمان آمانوئل پادشاه آن کشور با شانزده کشتی حرکت کرد و به هند رفت،  و سه سال بعد به خلیج فارس روی آورد.

     پرتغالی ها بعد از کشف راه دریای هندوستان برای اینکه ارتباط خود را با این نواحی زرخیز حفظ نمایند مصمم شدند تجارت بین بنادر و سواحل اقیانوس هند را که تا این تاریخ در دست ایرانیان و اهالی سواحل خلیج فارس بود،  تحت نظر خود قرار دهند.   برای رسیدن به این هدف برخورد آنها با امرا و متنفذین محلی اجتناب ناپذیر بود،  و آنها به طرح ریزی های مختلف دست زدند،  که بسیاری از این برنامه ها را در دفاتر دولتی خود ثبت کرده اند،  و در تمام آنها نام خلیج فارس بارها و بارها تکرار شده است.  در شمال غربی ایران شكل ‌گیری دولت عثمانی و كشور گشایی های عثمانی ‌ها به كاهش ارتباط اروپایی ‌ها با شرق انجامید،  چرا كه آن ‌ها با سیطره بر ساحل دریای سیاه، مدیترانه و تسلط بر مصر و حجاز، نفوذ زیادی بر این راه استراتژیک و بازرگانی پیدا كردند.  بدین ترتیب اروپائیان از دسترسی آسان به كالا های چینی و ایرانی محروم شدند و باید هزینه‌ زیادی می ‌پرداختند،  كشمكش ‌های بین ایرانیان و عثمانی‌ها نیز بر نا امنی راه‌ها افزوده بود.  پرتغالی‌ها با این فکر كه با دور زدن آفریقا و آمدن به خلیج فارس،  كالاهای ایرانی و مروارید خلیج‌ فارس را بخرند و آن‌ها را برای فروش به هند ببرند،  سپس، ادویه و كالاهای هندی را از راه بندر گوا در ساحل هند، خریداری كنند و با دور زدن دوباره‌ آفریقا به اروپا ببرند.   بنابراین، دریانورد پرتغالی آلفونسو دو آلبوكرك (Albuquerque)  در صدد بر آمد دولتی قوی تحت سرپرستی دولت پرتغال در سواحل اقیانوس هند تشکیل دهد،  و برای عملی شدن این نقشه، جزیره سقوط راه را در سال  1506 م تصرف کرد،  و از طریق دریای عمان به نزدیک مسقط رسید.        در سال 1507 میلادی برای رسیدن به این هدف به جزیره هرمز وارد شد و آن جزیره از سال 1515 تا 1622 به اشغال پرتغالی‌ها درآمد،  پرتغالی‌ها طی سده ‌های 16 میلادی توانسته بودند سراسر خلیج ‌فارس را زیر نفوذ خود درآورند و رفت و آمد كشتی‌ها با اجازه‌ آن‌ها و پرداخت حق گذر انجام می‌شد.

     آلبوکرک بعد از ویران کردن مسقط خود را به ساحل هرمز رسانید،  در این ایام پادشاه هرمز نوجوانی دوازده ساله به نام سیف الدین بود که به کمک امرای خود به دفاع از هرمز پرداخت،  ولی سرانجام مغلوب آلبوکرک گردید و چاره ای نداشت جز آن که تحت الحمایگی پرتغال را بپذیرد.  آلبوکرک بعد از غلبه بر سلطان هرمز در ساحل جزیره قلعه مستحکمی جهت اقامت پرتغالی ها بنا کرد،  اگرچه، قبل از آمدن پرتغالی ها به جزیره هرمز، سلطان آن محل در اداره متصرفات خود مستقل بود،  لیکن بعد از تاسیس سلسله صفویه،  زمامدار هرمز به شاه اسماعیل،  موسس سلسله صفویه،  خراج می داد و در حقیقت متصرفات وی قلمرو ایران محسوب می شد.  همین که شاه اسماعیل اول در 1507 میلادی خراج سالانه هرمز را مطالبه کرد،  سیف الدوله به آلبوکرک مراجعه کرد و از او چنین پاسخ شنید،  که هرمز به پادشاه پرتغال تعلق دارد و حاکم جزیره مکلف است خراج سالانه خود را برای کشور پرتغال ارسال دارد.  در 1513 میلادی آلبو کرک به پرتغال احضار شد،  وی در مراجعت خود به هند مطلع گردید،  که در غیبت او شیخ عدن سر به شورش برداشته،  و سلطان هرمز تحت الحمایگی شاه اسماعیل را پذیرفته است.  آلبوکرک برادر زاده خود را مامور سرکوبی آنها کرد و چون وی از این ماموریت نتیجه ای نگرفت به بندر گوآ پایتخت هند پرتغال بازگشت،  و آلبوکرک را از جریان امرا آگاه کرد.    آلبوکرک در اوایل 1516 م به طرف هرمز حرکت و آنجا را تصرف کرد،  در همین زمان از جانب شاه اسماعیل سفیری نزد وی آمد و سرانجام برای قطع دعاوی بین فرستاده شاه اسماعیل و آلبوکرک معاهده ای بسته شد،  به موجب آن جزیره هرمز خراج گذار پرتغال شد و در مقابل پرتغالی ها متعهد شدند که با ایرانی ها علیه عثمانی ها متحد باشند.  با وجود این معاهده، پرتغالی ها در 1521 م بحرین یعنی ساحل الحسا و جزایر مجاور آن را از تصرف شاه اسماعیل خارج کردند.  شاه اسماعیل از طرفی به سبب گرفتاری های داخلی و از طرف دیگر به علت نداشتن کشتی نتوانست از تجاوز های پرتغالی ها جلوگیری کند.   وی حتی در شورش های بزرگ سالهای 1521 تا 1523 میلادی که در سراسر سواحل و جزایر خلیج فارس توسط ایرانی ها علیه پرتغالی ها به وجود آمده بود،  هیچ گونه فعالیتی برای قطع ریشه پرتقالیها از خود نشان نداد.

    عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

  بخش اول،  بخش دوم در پست بعدی،

  کلیک کنید:  جزایر ایرانی خلیج فارس

  کلیک کنید:  تاریخ ورود نام های عربی به ایران

  کلیک کنید:  داستان های تاریخی ایرانی

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

کتیبه ها سخن می گویند

   نمایش کوتاه مسخره

      دوشنبه 11 مرداد 89 تلویزیون بی بی سی مقداری اشیا تاریخی افغانستان را نشان داد و با یک نمایش مسخره کوتاه گفت:  آثار جدید و رد پایی از اسکندر مقدونی در افغانستان کشف شده است.  اما تمام اشیای هنری مربوط  به زمان سلسله هخامنشیان و حکومت اشکانیان و دوران کوشانی بود،  و هیچکدام اثری از اسکندر مقدونی نداشت.  این بی بی سی می خواهد چند هزار سال تاریخ شکوهمند ایران بزرگ را با چند سال دروغ اسکندر مقدونی عوض کند.  حال اگر من می گویم احمقانه دروغ می گویند،  اندکی افراد ناراحت شده و می گویند نگو احمق دروغ می گوید و احمق تر ها باور می کنند.  البته این نوع فیلم بازی کردن و دروغ گفتن BBC که کم نیست،  تأیید گفته من است،  که احمقانه دروغ می گویند و ساده ها باور می کنند.

   در این باره و دروغ گفتن ها بارها نوشته و توضیح داده ام،  ولی اینجا نظری را بررسی می نمایم،  فرد بی نام نشانی در نظرات نوشته:

 * در تاریخ کم و بیش دروغ هست اما با گفتن اینکه احمق ها دروغ می گویند و احمق تر ها باور می کنند تاریخ درست نمی شود.

     همانگونه که این فرد بی نام نشان نوشته قبول دارد،  که در تاریخ دروغ هست ولی آنها را باور می کند،  حال یک پرسش دارم،  کسی که می داند در تاریخ دروغ هست ولی باور می کند،  بنظر شما چگونه آدمی است؟.  یکبار دیگر دانایی قرن 21 را یاد آوری نمایم،  و دوباره و صد باره بگویم قرار نیست تمام مردم و تمام تخصص ها تاریخ را حرفه ای بدانند.  همانطور که بارها نوشته ام منظور و هدف وبلاگ انوش راوید،  فقط افرادی می باشند،  که تخصص و حرفه اشان یکی از گرایشات علم جغرافی ـ تاریخ است،  نه عموم مردم.

   اثرات ضریب هوشی در اینترنت

      در جوامع مختلف نسبت هوشی و IQ افراد مختلف است،  جوامعی که نسل در نسل مردم آن مشروبات الکلی می خوردند،  یا به نوعی مواد مخدر استفاده می کنند،  IQ افراد آن جامعه در جمع بندی پائین است.  جوامعی که مردم آن غرق در اوهام و خرافات هستند،  و فسیل شده یک دین و مذهب عجیب می باشند،  آنها نیز IQ پائینی دارند.  وضع آب و هوا و یکنواختی فصلها،  و نداشتن خورد و خوراک متنوع و خوب هم در بعضی کشورها باعث می شود،  در کل مردم آن سرزمین IQ پائینی داشته باشند.  ضریب هوشی و IQ در خانواده ها مختلف است،  که در هر صورت تابع شرایط فوق و تربیتی و آموزشی می باشد،  البته بعضی اثرات وراثتی و ژنتیکی هم دلایلی هستند.  توضیحات بیشتر برای این موضوع در کارگاه فکر سازی.

     ولی ایران یکی از بهترین شرایط را برای داشتن ضریب هوشی و IQ دارد،  بنا بر این افراد سالم و با هوش و با استعداد در ایران زیاد است.  به همین جهت ایرانی های مقیم خارج از کشور،  در ممالک و سرزمین های دیگر بخوبی می درخشند.  اما مسائل تاریخ اجتماعی و ساختار تاریخی اجتماع تا قبل از قرن 21 و آغاز دهکده جهانی یعنی از قرن 16 میلادی تا اواخر قرن 20 به دلیل نفوذ استعمار و امپریالیسم ایرانی ها یک دوره تاریخ اجتماعی عقب افتادند.  ایران در چند دهه گذشته با داشتن مردم زرنگ با IQ توانست سریع خود را به سطح جهانی رسانیده،  و در حال جلو رفتن می باشد،  تا جایی که ممکن است،  ایران اولین کشوری باشد که وارد تمدن جدید کنترل انرژی می شود.

      در هر صورت در میان جوانان پر شور و شاد و پویای ایرانی،  عده خیلی کمی هم با IQ پائین هستند.  از نظرات وبلاگ خودم متوجه شده ام که اینها کمتر از یک درصد را شامل می شوند،  و نشان دهنده این است،  که جوان ایرانی در سطح IQ جهانی فوق العاده خوبی قرار دارد.  آنها که IQ خیلی خوب دارند،  در هر صورت و هر نوع با نظرات خود به وبلاگ من و دانش اینترنتی کمک و آنرا پر بار می کنند.  ولی اندکی که IQ پائینی دارند گفته های آنها را به تحلیل می گیرم تا حداقل از این دیدگاه مفید واقع شوند.  در چند پست مثالها نوشته ام و این بار یکی دیگر را بررسی می کنم،  اگر شخصی تحقیقات روانشناسی اجتماعی داشته باشد،  نام و ایمیل این فرد را در اختیارشان می گذارم.

     شنبه 13 مرداد 1389 ساعت:  13:45  توسط: . . . .

     دوست عزیز  یه لطفی به من بکن و بگو که تاریخ ایران از نظر شما توی 3000 سال پیش چگونه رقم خورده.   بالاخره هخامنشیان یه جوری از بین رفته اند اسلام یه جوری به ایران اومده.  اگه اینا همش دروغه، پس شما واسه ما راستشو بگو.  تو وبلاگم بنویس. از جواب دادن هم طفره نرو.  یه جواب قانع کننده.

      گویا این فرد توانایی خواندن ندارد،  وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران بیش از سه سال است ادامه دارد،  و هزاران صفحه مطلب نوشته شده دارد.  با ساده ترین دید هر شخص IQ دار می داند،  تاریخ یک علم واقعی برای اشخاص متخصص وابسته است،  با تحلیل و تحقیق های طولانی و زمان بر.  در تمام موارد تاریخ و تاریخ اجتماعی در وبلاگ کاملاً توضیح داده شده،  و حتی برای کمک به کم هوش ها هم مطالب دارد.  ولی IQ این قبیل اندک آنقدر پائین است،  که این یکی نیامده زود می خواهد برود،  انگار علم جغرافی ـ تاریخ را می توان با یک آمپول تزریق کرد،  و آقا واقعیت های تاریخی را سریع بفهمد.  آنقدر IQ پائین است که نمی داند که استعمار و امپریالیسم 500 سال به اندازه 3000 سال در تاریخ دروغ گفته اند،  و برای دانستن و جمع کردن و باز نویس تاریخ زمان و تخصص و حرفه ای های جدید می خواهد.

      در هر صورت یک اشاره بکنم،  هرگز در فکر IQ پائین نمی گنجد،  که در همیشه تاریخ مردم نقش اصلی را داشتند،  IQ پائین نمی تواند چیزی غیر از آنچه که در ذهنش فرو کرده اند بداند.  او نمی تواند تصور کند خیلی از نویسندگان کتاب های تاریخی قرن های 19 و 20 فراماسون و از کارگزاران و چهره های استعمار بودند،  و یا عده ای با سادگی و بدون تحقیق و تحلیل مطالب آنها را تکرار می کردند.  IQ پائین نمی تواند تصور کند که مردم ایران همین اجداد کهن ما اولین انقلاب انسانی ایرانی را در جهان بر پا داشتند،  و پا و ذهن را جلو کشیدند و وارد تمدن دیگر در ساختار تاریخی اجتماع شدند.  بدین منظور و دانستن از تمام موضوعات تاریخی،  مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید پیشنهاد می شود.

   آخرین تیر های دشمنان تاریخ ایران

    اینروزها از هر دری با هر شگردی وارد می شوند،  که بگویند داریوش و کوروش و هخامنشیان یا دروغ بوده یا دروغ گفته اند.  قرن 21 زمان تخصص و تخصصی تر شدن است،  وقت این نیست که هر شخصی وارد هر دانشی شود و اظهار نظر کند،  اگر اینگونه باشد آینده پیش رو خراب خواهد بود.  مطلب زیر یکی از این ترفند هاست عیناً در زیر بررسی و پاسخ می گویم،  شگرد چی ها! * تا وقتی انوش راوید هست شما بیچاره اید.

     عین مطلب:

    قبل از هر چیز به تصویر زیر نگاهی بیندازید:

    *عکس ها در اینجا    شماره 602 کتیبه داریوش بزرگ در بیستون،

 فکر می‌کنم کاملا واضح باشد که ۱۳ نفر در این تصویر نقش شده‌اند:  داریوش با دو نفر پشت‌ سرش در مقابل ۹ نفر دیگر و ۱ نفر هم که در زیر پای داریوش قرار گرفته.

  حالا بگذارید به کتیبه داریوش نگاهی بیندازیم:

  و داریوش شاه اعلام می‌ کند:  من آن ‌چه با اراده‌ اورمزد کردم،  من آن را در یک ‌سال انجام دادم،  پس از آن‌ که شاه شدم.  من نوزده نبرد کردم:  با اراده‌ اورمزد، من آن ‌ها را در هم شکستم و من نه شاه را گرفتم… سنگ ‌نبشته‌ داریوش بزرگ در بیستون، ترجمه و تفسیر:  فرانسواز سورینی، کلاریس هرن اشمیت، فلورنس ملبرن لابا، برگردان از فرانسه به فارسی: دکتر داریوش اکبرزاده.

اولین سوال این است،  که چرا تعداد اسیران نقش شده در تصویر (۱۰ نفر) با عددی که داریوش در کتیبه ذکر می‌کند ۹ نفر هماهنگی ندارد؟  نفر دهم کیست که نامش در کتیبه نیست؟

آیا نفر دهم بعدا به نقش اضافه شده؟  اگر جواب مثبت است، چرا؟ باز هم اگر جواب مثبت است کدام یک از نقوش بعدا اضاقه شده اولین اسیر ایستاده یا آخرین اسیر ایستاده و نامش چیست؟

سوال دیگر این ‌که چرا قد و قواره‌ همه‌ اسیران یک ‌اندازه است (۱۲۶ سانتی‌ متر) و آخرین نفر قدش بلندتر از بقیه است،  با کلاهش ۱۷۸ سانتی‌متر؟  چرا اصلا این یکی کلاه به سر دارد؟  چرا یکی از اسیران در زیر پا نقش شده و مابقی ایستاده‌اند؟  آن که در زیر پای داریوش افتاده کدام شورشگر است؟

در جلوی داریوش ۹ اسیر هستند که به گردن ۹ نفرشان طناب بسته شده و تنها نزدیکترین اسیر ایستاده به داریوش طناب بر گردن ندارد، چرا؟

سوال دیگر این ‌که، آیا شما تا به حال شنیده‌اید که دو نفر با نام «بردیا» در زمان داریوش سر به شورش بردارند؟ اگر شنیده‌اید که هیچ، اما اگر نشنیده‌اید به ادامه‌ کتیبه داریوش توجه کنید:

یکی در نام، گئومات مغ - او به دروغ اعلام کرد من بردیا، پسر کوروش (هستم)، او پارسیان را شورشی کرد… یکی در نام  Misdatta، پارسی - او به دروغ اعلام کرد من بردیا پسر کوروش (هستم) و پارسیان را شورشی کرد…  همان سنگ ‌نبشته‌.

به بخش‌های دیگری از کتیبه داریوش دقت کنید:

 و پس بود مردی، گئومات مغ نام… او به مردم به دروغ اعلام کرد من بردیا، برادر کمبوجیه هستم… آن ‌گاه من با اراده‌ اورمزد به گاه دهمین روز از ماه Bagiyadis با مردانی کم، گئومات مغ با او، مردان وفاداری که پیروانش بودند، کشتم… همان سنگ ‌نبشته.

و در جای دیگر آمده است:

 و اعلام می ‌کند داریوش شاه:  یک مردی در نام  Misdatta، ساکن شهری در نام  Turrauma، در ناحیه ‌ای در نام Iautias در پارس، او برای دومین بار در پارس شورید. او مردم را چنین گفت، با این گفتار: من بردیا پسر کوروش هستم…  همان سنگ ‌نبشته‌.

مطمئنا این فرد همان فرد قبلی نیست چرا که گئومات مغ قبلا توسط داریوش کشته شده بود و از طرفی این فرد دوم برای دومین مرتبه شورش کرده است و گفته است که من بردیا هستم. آیا این فرد در مرتبه‌ اول هم ادعا کرده بود که بردیا است؟  آیا در ظرف یک ‌سال حداقل دو نفر ادعا کرده‌اند که بردیا هستند؟  اصولا در کتیبه‌ داریوش با این موضوع مواجه هستیم که کسانی (شورشیان) خود را به جای دیگری جا زده‌اند (دو شورشی دیگر نیز خود را «نبوکدرچر» پسر «نبونید» جا زده‌اند.  سوال این است که چطور چنین اتفاقی می‌افتاده و امکان ‌پذیر بوده است؟  آیا به این خاطر است که مردم عادی صورت شاهان و شاهزادگان را نمی‌دیدند؟

   پاسخ مطلب فوق در اینجا کتیبه داریوش بزرگ در بیستون دقیقاً ذکر شده است،  آنرا مطالعه نمایید،  آن کتیبه یک تاریخ واقعی است،  مستند و بی چون چرا می باشد،  وظیفه تمام ایرانی های عزیز می باشد،  که آنرا با دقت مطالعه نمایند و در حفظ آن بکوشند.  اما به بهانه این پرسش مطلبی نوشته ام که توجه شما را به آن جلب می کنم:

   تاریخ را واقعی درک کنید

      بعد از پایان سلسله هخامنشیان سرزمین وسیع ایران،  قوانین هخامنشی و مکتب اهورایی شاه خدایی خود را از دست داد،  البته گذر تاریخ اجتماعی ایران به مرحله تکاملی جدید،  از زمان داریوش بزرگ آغاز شده بود.  با دقت در کتیبه بیستون کاملاً پیدا می شود،  مانند ذکر شورش هایی که علیه شاه انجام می شد،  و نیز مسئله مهم شورش یک مغ،  که در سنگ نبشه بی ستون اولین اسیر نوشته شده (B در متن بخش کتیبه های کوتاه) و در آخر اسرا (K در متن کوتاه) را با کلاه عروجی (شیپوری) معروف دراویش قونیه حکاکی کرده اند،  و با کمی اختلاف نسبت به بقیه قرار دارد،  که گویا کمی ترس پنهان حکاک از مغ بوده است.  این فرقه دینی اساس تشکیل مجلس مغستان در حکومت اشکانیان بوده است،  در ادامه تکامل دینها که از زمان پیدایش بشر وجود داشته و ادامه دارد،  و زمان شاهنشاهی ساسانیان با نفوذ مانوی در تمام ایران اشکال مختلف مسلکی هم پدید آمد.  با کاغذ و نویسایی از قرن 8 م، این مسلکها گسترش یافت،  و با دروغ نویسی و رجز خوانی ها و انواع دعاها و جادوها و غیب گویی و خالی بندی های الکی در کتابها،  سران آنها توانستند،  خواسته خود را به تمام ایران گسترش دهند.  در ادامه تکامل دینها و آمدن اسلام این وضع همچنان باقی بود فقط در اواخر ساسانیان چون شاهنشاهی در خطر بود،  در بخش ایران غربی با آنها مبارزه شد،  توجه نمایید جنگ پنهان با دین یکی از دلایل اصلی سرنگونی ساسانیان بود.  اینجا بگویم کسانی که در این زمان ها تاریخ می نوشتند،  از بنگاه های فکری این فرقه ها بودند.

      مانی گری، باطنی گری، صوفی گری، خراباتی گری، و غیره،  قرن های 7 تا 12 م، در ایران بزرگ در اوج خود قرار داشت،  اما مغستان همچنان با دیدگاه جدید دینی قدرت بیشتر داشت.  به پیروان مغستان،  مغول یا مغولی می گفتند،  مانند افغانستان، که فرد را،  افغان و افغانی می گویند.  داشتن قدرت بیشتر مغستان یا مغول در ایران از میان کتاب های همان فرقه های دینی ذکر شده دیده می شود،  که کلی از مغول تعریف و تمجید کرده،  و حتی چنگیز را اولوالامر شناخته اند.  ولی هیچ کدام اشاره ای نکردند،  که مغول از بیابان های شمال چین آمده است.  حرکت مغول ها که از جمیع طوایف ایرانی بویژه ایران شرقی بودند،  آغاز پایان سازمان قبیله ای ایران بود،  و تحول جدید اجتماعی نو فئودالی را بدنبال داشت،  که با حکومت صفویه شکل گرفت.  در طول تاریخ وسعت جغرافیایی ایران بزرگ امکان هماهنگی در اداره کشور را توسط یک شاه مشکل می کرد،  چون مردم او را نمی توانستند از نزدیک بشناسند،  ولی مسلک و دین بود که به راحتی حاکم می شد.  برای اینکه مطالب فوق را بهتر متوجه شوید مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید پیشنهاد می شود.

   کلیک کنید:  تاریخ ورود نام های عربی به ایران

    عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

    عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ

   کلیک کنید:  زبان پارسی

   کلیک کنید:  فهرست وبلاگ انوش راوید

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

تمرکز برای مطالعه و مذاکره

   قضاوت خود را تقویت کنید

      برای اجتناب از بعضی عادات مسخره که بشر بدان متمایل است،  مجاهدت و نبوغ فوق بشری احتیاج نیست،  چند قاعده ساده از ارتکاب اشتباهات پیش پا افتاده جلو گیری می کند.  فکر اینکه مطلبی را می دانیم،  در صورتیکه حقیقتاً ندانیم،  یکی از خطرناک ترین اشتباه هایی است که متأسفانه عموم مردم دچار آنند.  ولی همیشه مشکل به این سادگی حل نمی شود،  مطالب بسیاری وجود دارد که آزمایش تجربی آنها مقدور نیست،  مباحثات شدید همیشه راجع به مسائلی است،  که برای صحت آن مدارک قابل قبول نمی توان ارائه کرد،  مانند مباحث دروغ های تاریخی.  در چنین حالتی باید به خود توجه کنید،  اگر عقیده مخالف خشمگین تان می سازد،  دلیل آن است که بطور نیمه هوشیار آگاهید که دلیل پسندیده ای برای رد اظهارات طرف ندارید.  اگر کسی روی این نکته پا فشاری کند،  که دو،  دو تا پنچ تا می شود،  و یا اینکه جزیره ایسلند در منطقه حاره قرار دارد،  شما بیش از اینکه خشمگین شوید احساس ترحم می کنید.  مگر اینکه اطلاعات شما از ریاضی و جغرافی بحدی ناقص باشد،  که بیان او را مخالف عقیده خود تصور کرده و خشمگین شوید.  پس هر گاه خود را در مقابل عقیده مخالفی غضبناک می بینید،   فوراً تعمیق کنید،  زیرا محتملاً به این نتیجه خواهید رسید،  که تصویر شما با حقیقت وفق نمی داده است.

      یک راه خوب برای خلاصی از بعضی انواع جمود فکری،  تعمق در عقاید و افکار مخالفین است.  اگر نمی توانید مسافرت کنید،  به جستجوی اشخاصی که عقیده اشان با شما مخالف است بر آیید،  و روزنامه های احزاب دیگر را بخوانید.  اگر عقاید مخالفان و نظرات روزنامه ها بنظر شما بر خلاف حقیقت،  پوچ و غیر منطقی می رسد،  فوراً بخاطر بیاورید،  که قضاوت آنان نیز درباره شما به همین نحو است.  این نوع اندیشه ممکن است به نوعی هوشیاری منجر شود.  راه مناسب دیگر تصور یک مباحثه با شخص مخالف است،  مهاتما گاندی از راه آهن، کشتی بخار و ماشین نفرت داشت.  شما ممکن است هیچگاه نتوانید،  با شخصی که پیرو چنین عقیده ای است بر خورد کنید،  زیرا امروزه تقریباً تمام مردم از مزایای صنعت و ماشین استفاده می کنند،  ولی اگر بخواهید مطمئن گردید،  که عقیده شما و اشخاصی که از مزایای صنعت سود می برند درست است،  باید چنین مباحثه ای را در نظر خود مجسم کنید،  و در عقاید مخالف گاندی تعمق نمایید.  من گاهی با ترتیب چنین مباحثات خیالی عقیده قبلی ام را تغییر داده ام،  از عقایدی که خود پرستی شما را ارضاء می کند،  احتیاط کنید.  بسیاری از مردان و زنان خود را نسبت به جنس مخالف برتر می دانند،  و دلایل بسیاری برای اثبات نظریه خود اقامه می کنند.  اگر مرد هستید می توانید بگویید،  بیشترین شعرا و دانشمندان از این جنس می باشند،  و اگر زن هستید می توانید جواب دهید،  به همین نحو بیشترین جنایتکاران نیز مرد هستند.  این مسئله از لحاظ توارث حل نشدنی است ولی خود پرستی این حقیقت را از نظر بیشتر مردم پنهان می دارد.

      همه ما عقیده داریم که کشور ما نسبت به سایر ممالک برتری دارد،  اما با توجه به اینکه هر کشوری دارای شایستگی و نا شایستگی های مربوط به خود است،  اشخاص منطقی تصدیق می کنند،  که برای این مطلب پاسخ مدلل و صحیحی وجود ندارد.  علاوه بر خود پرستی،  سایر احساسات هیجان آمیز هم منبع اشتباه هستند،  و شاید مهمتر از همه ترس است.  ترس شکل های متنوعی دارد،  ترس از مرگ،  ترس از مجهول و غیره،  ترس منبع اصلی خرافات و یکی از منابع مهم بی رحمی است.  در جنگ های پانیک وقتی رومیها فاتح شدند،  کارتاژ ها علت بدبختی و شکست خود را مسامحه در پرستش مولک MoloCh دانستند.  آنها در مراسم دینی خود، کودکان را برای این خدا قربانی می کردند،  مخصوصاً رهبران دینی،  کودکان اشراف را ترجیح می دادند.  اما نجبا پنهانی بچه هایی از توده مردم را به عنوان فرزند خود اختیار می کردند،  و در موقع معین به قربانگاه می فرستادند.  علت شکست را قربانی نکردن فرزندان اصلی نجبا تصور کردند،  و فرزندان اشرافی ترین طبقات کارتاژ در آتش جهالت دینی سوزانده شدند.

      یک ملت، یک جمعیت و انسانها،  نمی توانند آنطور که شایسته انسان است،  در تحت نفوذ ترس رفتار نمایند،  و بطور صحیح عاقلانه باشند.  تا پیش خود به ترس اعتراف نکرده باشید،  و با تمرین های دشوار اراده خود را در مقابل قدرت افسانه ای ترس تجهیز ننمائید،  مطمئناً نمی توانید امیدوار باشید،  که بطور شایسته ای در مورد موضوع های مهم فکر خواهید کرد.  غلبه بر ترس مقدمه عقل است،  با اندیشه و گفتار و کردار نیک بدون ترس،  اندیشه و گفتار و کردار مخالف را در محیطی کاملاً دمکرات سازنده و با دانایی نوین به تحلیل و تعلیل بگیرید.

   آیا می توانید نمونه ای از داوری غیر حرفه ای خود را مرور کنید؟

    روش مذاکره

      مهمترین موضوع برای مذاکره این است،  که شنوده خوبی باشیم نه صرفاً گوینده،  زیرا هر چه بیشتر حرف بزنیم فرد مقابل فکر می کند،  که قصد فریب و گمراه کردن وی را داریم.  هیچ مذاکره ای بالاتر از انتقال ایمان به فرد نتیجه نمی دهد،  ابتدا با پرسش هایی باید ببینیم نقطه ابهام Objection فرد چیست.  نقاط ابهام وی را بدون جواب دادن فوری،  باید تک تک روی کاغذ یاداشت کرده،  از برای آنها تأمل و فکر نمایید.  پس از یافتن Objection از آخرین ابهام جهت شفاف سازی شروع به جواب دادن نمایید.  دقت نمایید،  هدف مذاکره است نه مجادله،  بنابر این از هر گونه حاشیه روی بحث و جبهه گیری با فرد خود داری کنید. 

    حس اعتماد سازی،  در تمام مدت مذاکره خلاصه گو بوده و فقط نقاط ابهام را جوابگو باشید،  البته پس از یافتن Objection به دو روش زیر موضوع ابهام را برای فرد بر طرف و شفاف سازید.  ابتدا، خود را در جهت یاری و کنار وی قرار داده و سپس جواب های صحیح با دید روشنی از آینده به فرد مقابل دهید.  مانند،  این پرسشی که در ذهن شماست،  در روز اول هم من به آن فکر کردم و مسئله خودم بوده،  و پس از تحقیق جواب آنرا یافتم.  بگویید،  کار ما حل مسئله ضمن مذاکره با شما است،  و سلسله مراتب زیر را رعایت نمایید:

  داستان ــ  دیگران نیز ابهام شما را داشتند،  اما پس از راه حل A به نتیجه مطلوبB  رسیدند.

  امید ــ  شما هم می توانید مثل دیگران عمل کرده و موفق شوید،  ایمان را انتقال می دهیم و اعتماد سازی می کنیم.

  ترس ــ  که باید به ندرت استفاده شود،  اگر کار را مثل دیگران انجام ندهید،  بترسید که اتفاق غیر قابل پیش بینی X برای شما انجام شود.

      روش حل مسئله به صورت زیر است:

  * 1 ــ  لحظه را دریاب،  * 2 ــ  مسئله را پیدا کن (پیدا کردن صورت مسئله خود یک هنر است)،  * 3 ـ  مسئله یک راه حل ندارد،  همه راه حلها را پیدا کن، * 4 ـ  با مشورت بهترین راه حل را پیدا کن، * 5 ــ  سریعاً اقدام کن، * 6 ــ  زمان بندی تعیین کن، * 7 ــ  نتیجه گیری کن.

      همچنین از راه حل ها ی اشتباه درس بگیرید،  و دیگر تکرار نکنید،  و قانون 80 / 20 را در نظر داشته باشید. * 20 درصد کارها به اندازه 80 درصد اهمیت دارند (کار ای کلیدی و مهم).  * 80 درصد کارها به اندازه 20 درصد اهمیت دارند.  پس همیشه اول به سراغ 20 درصد کارهای مهم می رویم،  و 80 درصد دیگر را بعداً انجام می دهیم.

    آیا می توانید سه درک زیر را تعریف نمایید؟:

   * حس میکنی:  Feel * حس کردم:  Felt * یافتم:  Found  

   تمرکز برای مطالعه

      میخواهید یک جلسه مطالعه را شروع کنید، اما دست و دلتان به کار نمیرود و شرایط  جور نمیشود،  مطالعه را شروع کرده اید، اما بعد از گذشت زمانی، متوجه میشوید،  که اصلا در باغ نیستید،  و افکار تان در عالم دیگری سیر میکند.  سوژه های عجیبی از وبلاگ دروغ های تاریخ و فوتبال گرفته تا خاطرات گذشته و نقشه های آینده، از گوشه و کنار ذهن بیرون آمده و شما را با خود همراه میکنند.  در این شرایط، چه باید بکنید؟  چه موانعی برای تمرکز حواس وجود دارند؟  چگونه باید با افکار مزاحم مواجه شوید؟

      عوامل متعددی میتوانند مانع تمرکز حواس باشند،  اگر شرایط مکان مطالعه مناسب نباشد،  اگر زمان مناسبی را برای مطالعه انتخاب نکرده باشید،  و اگر مطالعه را با هدفمندی و هوشیاری شروع نکنید،  به طور حتم تمرکز لازم ایجاد نخواهد شد.  اهداف و انگیزه های شما هم نقش بسزایی در تمرکز حواس دارند،  داشتن انگیزه قوی و محکم میتواند به شما کمک کند،  تا بر تمام مسائل حاشیه ای غلبه نمایید،  و با حوصله و دقت مطالعه کنید.  اضطراب ناشی از حجم کار و یا ترس از قبول نشدن در امتحانات، کنکور و غیره،  میتواند عاملی برای کاهش تمرکز باشد.  عدم علاقه واقعی به مطالعه و ندانستن فرهنگ یادگیری هم عاملی بسیار مهم در این زمینه است.  شاید مهمتر از همه این عوامل،  نقش و تاثیر افکار مزاحم و حاشیه ای است،  در هر حال نکته مهم این است که بتوانید موانع تمرکز حواس را تشخیص دهید.  مهم،  برای یافتن راه های ایجاد و افزایش تمرکز حواس،  ابتدا باید بتوانید مانع تمرکز را تشخیص دهید.

      اهداف و انگیزه ها را بارور کنید،  برای کسب نتیجه بهتر در مطالعه و یا درس خواندن،  می بایست انگیزه های درونی قوی و شفاف داشته باشید.  لازم است اهداف و انگیزه های خود را بشناسید،  و بروی کاغذ بنویسید،  و آنها را با دانایی قرن 21 هماهنگ نمایید،  و هر از چند گاهی این انگیزه ها را مرور و باز بینی کنید.  شما ممکن است آنقدر خود را درگیر افکار مربوط به شرح مطالعه یا درس و کلاس و تست و غیره سازید که انگیزه هایتان مورد غفلت و فراموشی قرار گیرند.  با خود تصمیم بگیرید،  هفته ای یک بار عهد و پیمان خود را با خود تان تازه کنید،  و به خود تان قول بدهید که از هیچ کوششی برای موفقیت دریغ نخواهید کرد.  مهم،  مرور مستمر اهداف و انگیزه ها،  شما را در افزایش تمرکز حواس یاری خواهد داد.

      اضطراب خود را شناسایی و کنترل نمایید،  اگر چه اضطراب موضوعی نیست که در این مختصر بتوان درباره آن بحث کرد،  اما حداقل باید به این نکته اشاره کنیم،  که اضطراب به خودی خود بد نیست و از نظر روان شناسان،  وجود میزانی از اضطراب برای داشتن انگیزه لازم است.  مشکل زمانی شروع می شود که شدت اضطراب افزایش یابد،  اضطراب زیاد،  نه تنها کمکی به موفقیت نمیکند،  بلکه مانعی برای آن محسوب میشود. در فضا و شرایط اضطرابزا،  امکان تمرکز حواس نیز از بین میرود،  اما واقع گرایی بهترین راه مواجهه با اضطراب است.  یعنی از خود انتظاری متناسب با توانایی تان داشته باشید،  اگر توقع شما از خودتان منطقی نباشد،  آن گاه ناچار خواهید بود،  برای کسب موفقیت عجله کنید.  عجله و دستپاچگی، اضطراب شما را افزایش داده و موجب می شود بیشتر عجله کنید،  و این چرخه بارها و بارها تکرار خواهد شد.  به طور حتم قبول دارید،  که تمرکز حواس با اضطراب رابطه عکس دارند،  پس یرای افزایش تمرکز حواس،  باید بتوانید اضطراب خود را کنترل کرده و کاهش دهید.  اگر نمیتوانید اضطراب خود را کنترل کنید،  و آنرا بیش از حد می دانید،  به مشاور یا روانپزشک مراجعه نمایید.  مهم،  اگر میخواهید تمرکز حواس داشته باشید،  اضطراب خود را کنترل کنید.

      روحیه و روان خود را بشناسید و نقاط ضعف آنرا تقویت نمایید،  عواملی هستند که میتوانند موجب تضعیف روانی  شوند،  برای تقویت روانی خود راهها و روش هایی را بیابید.  روحیه تسلط و جسارت را در خود تقویت کنید،  امیدوار و با اراده باشید،  سعی کنید تا حد امکان ضعف های خود را در بخش های ضعیف جبران نمایید.  رفع مشکلات را به طور جدی و پیگیر دنبال کنید،  خودتان را برای موفقیت های هر چند کوچک،  مورد تشویق قرار دهید.  بر توانایی های خود تان تمرکز داشته باشید،  این نوع شارژ های روحیه ای،  برای همه ضرورت دارد.  به جای این که پدر و مادر و یا دیگران،  شما را با حرفها و یا جوایز و هدایا و تهیه امکانات تقویت کنند،  خودتان برای تقویت روانی اقدام کنید،  چرا که در این صورت انگیزه های درونی تان هم افزایش یافته و این خود،  منجر به افزایش تمرکز حواس خواهد شد.  مهم،  برای تقویت روانی خودتان،  همیشه راهها و روش هایی داشته باشید،  و منتظر تایید و تشویق دیگران نمانید.

      افکار مزاحم را شناسایی کنید،  دومین موانع تمرکز حواس،  افکار مزاحم است که نقش مهم تری دارند.  این افکار به دلیل تاثیر ناخود آگاهی موجود در ذاتشان،  مشکلات بیشتری ایجاد می کنند.  افراد بسیاری این مشکل را دارند،  که در زمان مطالعه،  کنترل مسیر ذهن را از دست داده و با گذشت دقایقی از مطالعه،  متوجه میشوند که ذهن آنها به صورت ناخود آگاه در مسیر و یا مسیر های دیگری وارد شده است.  با افکار مزاحم چه میتوان کرد؟  نه سرکوب کردن افکار مزاحم و نه تلاش برای فرار از آنها،  راه های خوبی برای مواجهه نیستند.  اگر این افکار را از درب بیرون کنید،  از پنجره باز خواهند گشت.  بهترین کار این است که افکار مزاحم را شناسایی کنید.  شناسایی افکار مزاحم،  شما را برای تسلط و غلبه بر آنها یاری میدهد.   چگونه این کارممکن است؟

      برای شناسایی افکار مزاحم باید ذهن خود را در مسیر این افکار قرار دهید،  اگر به هنگام یک فعالیت ذهنی اصلی،  مانند مطالعه وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،  جرقه سوژه های دیگری هم زده شد،  سعی کنید به صورت خود آگاه،  هر سوژه را دنبال نمایید.  یعنی به صورت عملی سعی کنید،  به جای راندن افکار مزاحم، آنها را بشناسید.  یک کار بسیار خوب آن است،  که این سوژه ها از هر نوع،  بد و خوب را بنویسید.  حتی اگر بتوانید هر سوژه را با جزئیاتش بنویسید،  استفاده بیشتر و بهتری خواهد داشت.  فقط کافی است یک هفته به طور جدی و مستمر به این توصیه عمل کنید.  بعد از یک هفته لیستی مختصر یا مفصل از افکار تان خواهید داشت،  این کار حتی اگر وقت گیر باشد،  لیستی مختصر یا مفصل از افکار تان خواهید داشت.  مطالع و تحقیق در باره آن لیست،  به تنهایی یا کمک متخصص،  به شما کمک خواهد کرد،  به اوضاع مطالعاتی خود مسلط تر شوید.  همچنین برای غلبه بر افکار مزاحم به تناسب موضوع افکار،  راه های مختلفی وجود دارد،  بعد از شناسایی افکار مزاحم،  باید ببینید که هر کدام از آنها برای شما چه اولویتی دارند.  بعضی از این افکار خیلی ساده و پیش پا افتاده هستند،  و به راحتی میتوان با آنها کنار آمد.  بعضی از افکار محرمانه و کاملا شخصی هستند،  ولی اکثر سوژه های مهم،  ولی  چندان محرمانه اند نمی باشند.

      به طور کلی،  برای غلبه بر افکار مزاحم،  این مسیر را توصیه میکنیم:

   الف:  در مورد بعضی از موضوعات میتوانید زمان های مشخصی را برای فکر کردن به آنها اختصاص دهید،  قسمت های کوچکی از وقت خود را برای کلنجار رفتن با افکار مزاحم کنار بگذارید.  اگر هنگام مطالع سر و کله سوژه های مزاحم در ذهن تان پیدا شد،  فکر کردن به این سوژه را به زمان در نظر گرفته شده حواله دهید.

   ب:  اگر باز نتوانستید با افکار مزاحم کنار بیایید،  برخورد آمرانه و تحکم آمیز با خود بکنید،  یعنی به خود دستور بدهید،  که الان و این لحظه زمان مناسبی نیست،  و باید در زمان خود به سوژه های مورد نظر بیاندیشید.  این روش را باید تمرین کنید تا دستور های تحکم آمیزی که به خودتان میدهید اثر داشته باشند.

   ج:  در مورد بعضی از سوژه هایی که خیلی محرمانه نیستند،  میتوانید با پدر و مادر یا افراد قابل اعتماد دیگر صحبت کنید،  این میتواند به آرامش شما کمک کند.

   د:  بعضی از سوژه ها ممکن است،  خیلی جدی تر باشند،  در این جا نیز استفاده از خدمات مشاوره ای را توصیه میکنیم.

   مهم،  سعی کنید با روش های ممکن تکلیف هر یک از سوژه هایی که افکار مزاحم تلقی میشوند،  را روشن کنید.

      باید با تمرین خود را عادت دهید که به هنگام مطالعه،  همه چیز را کنار بگذارید،  مثلا خود را درگیر مسائل حاشیه ای نکنید،  و اگر مساله ای هم بوده با شروع مطالعه،  ضمن تحکم به خود،  مورد را فیصله یافته بدانید.  در روز هایی که مطالعه برای  امتحانات و کنکور و امثال آن و مهم می باشد،  خود را با مسائل حاشیه ای درگیر نکنید،  به خصوص روز های آخر کارتان اهمیت بیشتری می یابد.   اگر قبل از مطالعه با کسی صحبت میکردید،  تلویزیون می دیدید یا به کاری مشغول بودید،  اکنون در زمان مطالعه کنار بگذارید.  وقتی زمان مطالعه فرا رسید،  به خودتان وعده ندهید که حالا اگر مطالعه به موقع هم شروع نکردید،  اشکالی ندارد و بعدا زمان از دست رفته را جبران خواهید کرد.  فرصت های موجود را به امید استفاده بهتر از زمان باقیمانده آینده از دست ندهید،  این موضوع مطالعه برای زندگی هم محسوب میشود.  باید یاد بگیرید،  هر کاری را در زمان خود و با حوصله و تمرکز انجام دهید،  و موقع انجام یک فعالیت خود را با سوژه های دیگر درگیر نسازید.  مهم،  عادت کنید،  موقع درس خواندن ، فقط درس بخوانید،  موقع غذا خوردن،  فقط غذا بخورید،  و موقع عبادت،  فقط عبادت کنید،  و همه سوژه های دیگر را از خود دور کنید.

      یکی از سفارش های انوش راوید این است که،  همیشه باید شوق یادگیری داشته باشید،  به مطالعه و تحقیق و درس خواندن،  با عنوان یک اجبار نگاه نکنید.  روحیه منفی نداشته باشید،  که در تقویت محرکه ای مزاحم و حاشیه ای نقش زیادی دارد.  یادگیری یک لذت است،  لذتی که بیشتر ما آن را فراموش کرده ایم،  اگر کسی لذت یادگیری را چشیده باشد،  هم بهتر یاد میگیرد و هم شوقش برای یادگیری فزونی می یابد.  باید مطالعه و تحقیق و درس خواند برایتان لذت بخش باشد چون در ذات بشر چنین است،  با احساس لذت کارها بهتر پیش خواهد رفت،  و این خود در ایجاد روحیه مثبت و کاهش محرک های مزاحم،  بسیار تاثیر خواهد بود.  مهم،  شوق یادگیری را در خود تحریک و تقویت کنید،  تا عشق به مطالعه بیابید،  و همچنین بتوانید از زمان و فرصتها استفاده بهتری نمایید.

   نتیجه گیری

 * 1 ـ  برای یافتن راه های ایجاد و افزایش تمرکز حواس،  ابتدا باید بتوانید مانع تمرکز را تشخیص دهید.

 * 2 ـ  مرور مستمر اهداف و انگیزه ها،  شما را در افزایش تمرکز حواس یاری خواهد داد.

 * 3 ـ  اگر میخواهید تمرکز حواس داشته باشید،  اضطراب خود را شناسایی و کنترل کنید.

 * 4 ـ  برای تقویت روانی،  همیشه راهها و روش هایی داشته باشید،  و منتظر تایید و تشویق دیگران نمانید.

 * 5 ـ  با روش های ممکن تکلیف هر یک از سوژه هایی که افکار مزاحم تلقی میشوند،  را روشن کنید.

 * 6 ـ  زمان مطالعه و درس خواندن، فقط مطالعه کنید و درس بخوانید،  سوژه های دیگر را از خود دور کنید.

 * 7 ـ  شوق یادگیری را در خود تحریک و تقویت کنید،  تا عطش تان برای مطالعه و یادگیری بیشتر شود.

   چند واژه پارسی

     پیمان،  این واژه در فارسی میانه پَتمان و در اوستایی پتی‌مان به معنی پیمودن و سنجیدن است،  در زبان ‏فارسی پیمودن پیش از هر چیز یعنی اندازه گرفتن،  و به معنی طی مسیر کردن و در نوردیدن نیز می باشد.  سنجش و پیمایش در فارسی از هم قابل تفکیک نیستند،  گویی پیمان بستن چیزی نیست جز پیمودن راهی،  ‏که از پیش سنجیده شده،  و سنجش نیز نزد آدمی جز با خرد باطنی و عقلانی وی حاصل نمی‌ گردد.  چنان که نزد ‏صوفیه پیمانه یعنی دل عارف.  در تعبیری گسترده ‌تر انسان آگاه با پیمانه خرد خود به ادارک معانی می‌ پردازد.‏  از سوی دیگر، میتْه یا میث mith‏ در سانسکریت،  به معنی به‌ هم‌ پیوستن است،  در اوستا میثرَهmithra‏ و در ‏فارسی میانه میترmitr‏ یا ‏mithr‏ گفته می ‌شده،  که از ریشه‌ هند و اروپایی میmei‏ به معنی متعهد و ملزم ‏‏ساختن و مقید کردن آمده است.  در زبان اوستایی،  ‏میثرَه یعنی عهد و پیمان و چون مهر از همین ریشه آمده و در تعریف مهر گفته شده،‏‏  می ‌توان پیمان را به معنی پیوند انسان با مقوله ‌ای توصیف کرد،  که از مهر نیز قابل تفکیک ‏نیست،  گویی آن پیمانه از پیش با مهر سرشته شده است. ‏

    ترادیسیtransformation‏،  هر نوع تغییر صورت که در آن جریان و روایی معنا وجود دارد،  تبدیل و ‏دگرگونی که در بستر ثابتی رخ نمی‌ دهد،  و فحوا و مفهومی در آن نهفته است.  مثل تغییر چهره‌ یک درخت در ‏فصل‌ های مختلف،  یا تبدیل کرم ‏به پروانه.  چنین تغییراتی در حوزه‌ شناخت علوم طبیعی و انسانی عموماً قابل توضیح هستند.  این واژه ‏از سلسله واژه‌ های هم‌ خانواده‌ دیس و صورت و نگار در فارسی و ‏form‏ در انگلیسی می ‌باشد.  به دیس مراجعه ‏شود.‏‏

    مهر،  از ریشه میتْه یا میث ‏mith‏ در سانسکریت،  به معنی به ‌هم‌ پیوستن آمده که در اوستا ‏‏میثرَهmithra‏،  و در زبان پهلوی میترmitr‏ یا ‏mithr‏ گفته می‌ شده است.  ریشه هند و اروپایی آن می  mei‏ به معنی متعهد و ملزم ساختن و مقید کردن می‌ باشد.  در فارسی باستان مهر یا همان میتر به معنی دوستی ‏و محبت بوده است،  در اوستا مهر به مفهوم واسطه ‌ای میان پروردگار و جمیع آفریدگان می باشد،  خود آفریده‌ اهورا ‏محسوب می‌ شده است.  در گاتها،  میثرَه یعنی عهد و پیمان و ایزد محافظ آن پیمان است.  پس از ورود اسلام به ‏ایران،  واژه‌ی مهر در نقطه مشترک تفکر ادیان معنای اصیل خود را حفظ کرد،  به ‌طوری که گاه مشاهده می ‌کنیم ‏قداستِ واژه‌ مهر در جمیع معانی دوستی و تعهد باطنی به نحو عجیبی مورد توجه و تاکید بوده است.  برای مثال،  خواجه عبدالله انصاری نام و محتوای معناییِ مهر را بی ‌بدیل می ‌داند و مهر را سر منشاء شادی، ‏آزادی و عهدِ نکو توصیف می ‌نماید.

   ره‌ دیسformalism‏،  راه و روشی معین برای دیسه ‌پردازی و صورت ‌بندی کردن،  صورت ‌گرایی است.  از سلسله ‏واژه‌ های هم ‌خانواده‌ دیس و صورت و نگار در فارسی و ‏form‏ در انگلیسی.

    دانلود مشروح واژه ها در اینجا

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  دانایی نوین در ایران

   کلیک کنید:  تاریخ علم و دانایی در ایران

   کلیک کنید:  تاریخ ورود نام های عربی به ایران

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

آینده پژوهی نوین

   تکنیک های نوین آینده پژوهی

      وبلاگ سازمان آینده بینی به عنوان وبلاگ آینده پژوهی و آینده نگری است،  و از علوم و فن آوری های نوین می گوید،  که در نهایت پدافند ملی و مردمی ایران را شکل می دهند.  مطالعه و پردازش آینده با شناخت دروغ های تاریخی،  و بدست آوردن ریتم و آهنگ از واقعیت ها امکان پذیر است.  تحلیل های گسترده در خصوص به دست آوردن تصویر های مطلوب تر و کامل تری از آینده،  و باز کردن ابعاد و تحولات نوین پیش رو موضوع اصلی می باشد.  در این راستا انوش راوید به تحقیق و بررسی روند های متنوع شکل دهنده آینده می پردازد،  و نیز رویداد های شگفتی آفرین و سناریوها را،  بنا به نیاز فکری متقاضیان و خوانندگان می نویسد.  شکل های گوناگون از روندها و رویداد های آینده را بررسی می نماید،  و به سیاست ها و برنامه و اقدامات امروز با دانایی نوین پیرو سخن وبلاگ نگاهی می اندازد.

      کار وبلاگ برای چند منظور است:  * کسب و گسترش آگاهی، * روش شناسی، * دلایل آینده پژوهی، * توسعه دانش آینده نگاری، * طراحی و تدوین فرایندها، * بسط تکنیک های نوین آینده پژوهی و * انتقال این دانش به عنوان یک فعالیت توانمند ساز در سطح جوانان با هوش ایرانی.  و نیز یاد آوری پروژه های آینده نویسی بومی و محلی جهت دادن مشاوره به سازمان های نوین به عنوان تعمیم کننده،  برای اجرای مفید و سازنده تصمیم گیری های امروزی.

      فعلاً وبلاگ پنج حوزه را در میان مطلب خود پوشش می دهد،  * امور فناوری آینده، * موارد کلیدی و استراتژیک، * کار کرد های مورد نیاز، * پرسش و پاسخ ها،  در آینده ذهن پروری برای آینده نگری به مطالب افزوده می گردد.  برای دستیابی به این اهداف،  تمرکز جدی و جهش های اکتشافی کوچک و بزرگ،  با هم فکری و یاری جوانان با هوش ایرانی لازم است.  همچنین می بایست ترس از درک تغییرات ناپیوسته را که در قرن سنت گریزی نوشته ام کنار گذاشت،  و حواس خود را در گردش زمین و زمان جمع کرد،  و حرکت های رادیکال مشکوک و یا ضد تکاملی آل فسیل را کنار زد.  می بایست روحیه و عمل کرد را جهت موفقیت،  با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید بالا برد،  و با دانایی قرن 21 سبک کاری برتر از سطح جهانی داشت.

      آینده پژوه همیشه باید در مورد مسائل غیر منتظره فکر کند،  مانند فرو پاشی برج های دو قلو که زنگ پایان امپریالیسم قرن 20 و آغاز نو امپریالیسم بود،  یا عدم حضور قدرتمندانه سیاسی و نظامی و بالا سری استعمار و امپریالیسم در قرن 21 و تقاضا های فراوان جهت استقلال واقعی و ملی،  تصمیم گیری های پراکنده سیاسی و اقتصادی بدون فکر،  نداشتن دور اندیشی در جهان و برخورد ها و تزاد ها.  یا تغییرات آب و هوایی مانند،  سیل های مخرب پاکستان،  پایان کشاورزی سنتی در آسیا و آزاد و رها شدن ملیون ها انسان از روستا های تاریخی و تأثیر آن در آسیا و قاره کهن، کمبود غذا و ....  جهت بررسی تغییرات آب و هوایی جهانی و منطقه ای نمونه ای را در زیر از بخش دیگر وبلاگ  از اینجا آورده ام:

        تغییرات آب و هوایی

      در جایی این نظر شخصی  را شنیدم،  البته درستی آن را نمی دانم:  علت خشکسالی در روسیه و ایران،  و سیل در پاکستان و دامنه ها و اطراف هندوکش،  آب شدن، کم شدن و بالا رفتن و ارتفاع گرفتن یخچال های طبیعی رشته کوه البرز بویژه البرز مرکزی است.  برودتی که این یخچال ها در تابستان ایجاد می کردند،  باعث تجمع و تراکم ابر هایی که از غرب می آمدند،  در رشته کوه و سپس کل منطقه می شد،  و متعاقباً بارندگی های تابستانی را داشت.  این بارندگی ها نیمی از بار ابرها را تخلیه می کرد،  و در ادامه گذر و مرحله بعد،  ابرها که در کوه های هندوکش اسیر می شدند،  و کم بار تر بودند.

      آب شدن یخچال های رشته کوه البرز دو علت دارد،  اول گرمایش کلی زمین،  دوم و مهمتر تولید دوده و نشستن آنها روی یخچالها و دریافت مضاعف نور و گرمای خورشید.  این اتفاق براحتی قابل رویت است،  و از خود رشته کوه و در پایین یخچالها،  دوده ها و خط بالا رفتن آنها 300 تا 500 متر دیده می شود.  برای بر طرف کردن مشکل می بایست در منطقه دوده تولید نکنند،  بویژه از تبریز تا تهران و در جاده های تهران به شمال ایران.  البته با چند سال مراقبت،  زمین خود را باز سازی می کند،  و این مدت می تواند بهانه ای شود،  که ایران سریع تر و زودتر از بقیه کشور ها وارد تمدن کنترل انرژی گردد. <><>  

      ضمن مطالعه دقیق نمونه بالا و علائم وقوع،  می شود رویداد های آینده را مشاهده کرد،  ولی چرا نمی توان،  حوادث آینده را از قبل پیش بینی نمود؟  خیلی ساده است!  نمی خواهیم ببینیم و اگر بخواهیم می بینیم.  ما نمی خواهیم وقایع را طوری پیش بینی کنیم که امیدها و انتظارات ما تأیید نشود،  از این رو به استراتژی نا باوری پناه می بریم.  در هر صورت برای مشاهده آینده،  اندیشه باز و سناریو های پیش فرض و تدوین استراتژی های پایدار تاریخی ملی ایرانی لازم است.  ولی اغلب موارد ریسک ها و خطراتی پیش رو خواهد بود،  که گاه بیان آنها ممکن است صدماتی در پی داشته باشد،  ولی انوش راوید با تجربه ای خاص که در تولد در تاریخ نوشته ام آنرا پوشش می دهد.

   ترسیم سناریوی آینده

      می توان برای آینده دو نوع سناریو، * اکتشافی و * تصمیم سازی،  نوشت و ترسیم کرد،  اکتشافی آن چیز ها و اتفاقاتی است که در آینده می باشد،  و تصمیم سازی کارهایی و برنامه هایی که باید برای آینده انجام داد.  در اکتشافی مواردی که خارج از قدرت و حس و علایق عمومی و بر اساس داد های واقعی تاریخی است،  به تصویر کشیده می شود، و هیچ گاه در آن تصمیم سازی نقش ندارد.  در سناریوی تصمیمی سازی افراد و سازمان های مختلف،  بر مبنای آمیزه ای از واقعیتها و درکها جهت تعیین نمونه آینده نقش می بندند،  این تفاسیر بر داده های فهمی و خصوصیات و جهان بینی قرار دارند.  موضوع مهم در یک پروژه آینده بینی برای برنامه ریزی و تصمیم سازی بر پایه سناریو ها،  گنجانیدن سناریو های آینده پژوهی در ذهن است.  می بایست این سناریو ها با استفاده از سئولات به دست آمده از تحقیقات و شواهد واقعی موجود،  صریحاً به چالش کشیده شود.  افراد و گروه های تصمیم ساز ممکن است،  به گزینه ها و حوادث توجه نکنند،  اما برای چگونگی شناسایی و تشریح آینده باید درک تصمیم سازان و سازمان آنها را عمیقاً بررسی نمود.  بهترین راه انجام مصاحبه های طولانی و طرح پرسش و پاسخ می باشد.

 * 1 ـ  اگر شما قادر به صحبت با یک غیب گو بودید چه پرسش هایی از او می کردید؟

 * 2 ـ  بهترین سناریو برای تصمیمی که مد نظر دارید چیست؟

 * 3 ـ بد ترین سناریو چه پیامد هایی می تواند داشته باشد؟

 * 4 ـ  بگویید چه موانع مهم و بزرگی برای تغییر در سازمان شما وجود دارد؟

 * 5 ـ  اگر باز نشسته شوید دوست دارید،  چه چیزی را به عنوان میراث شما برای سازمان نام ببرند؟

    این پرسش ها برای تحریک تصمیم گیران اصلی جهت،  حذف دروغها، کسب واقعیتها، شناخت اعتقادات، ترسها، امیدها، ماهیتها، محدودیتها و توانایی های موجود پیش رو طراحی شده اند.  پاسخ های بدست آمده از مصاحبه را می توان بررسی و تحلیل کرد،  و هر آنچه را که به موضوعات مهم و دستور کار مدیران شکل می بخشد شناخت.  گام بعدی بر پایه سناریو ها جهت برنامه ریزی،  مشخص سازی تصمیم های اولیه ای می باشد،  که مدیران رده بالای سازمان با آن مواجه هستند،  معمولاً اینها در پرسش هایی مانند زیر می باشند:

 *  آیا برای تولید محصول جدید زیر ساخت های لازم را انجام داده اید؟

 * برای کسب و کاری نوین و از بین بردن کسب و کار قدیم،  اقدامی انجام داده اید؟

      تا اینجا گفتم که سناریوها برای اتخاذ تصمیم های استراتژیک مفید هستند،  و نیز برای تشویق تصمیم سازان به حساس بودن در برابر سیگنال ها و علایم جدی تغییرات بسیار راهگشا می باشند.  سناریو ابزاری برای درک به موقع اطلاعات جدید،  تشخیص سیگنال های مهم تغییرات و درک و مفهوم و مضمون این تغییرات برای سازمان هستند.  همچنین سناریوها ابزاری برای پیوند زمینه ادراک ذهنی با محیط بیرونی مهیا می کند،  ساختاری دوباره به درک خود از فعالیت سازمان داده،  و ذهن را هم پای محیط تغییر می دهد.  متعاقباً به سبک کار و دستور کار فرد یا سازمان می انجامد،  که همان تغییرات قرن سنت گریزی است.  بنا بر این سناریو از طریق بررسی آینده های بدیل و پیامد های ممکن،  بر تصمیم های فوری کنونی تأثیرات کوتاه مدت گذاشته،  و با تغییر و قالب بندی مجدد الگوی ذهنی،  تأثیراتی بلند مدت اعمال می کند.

    آینده و بحث های بنیادی

      دو نیروی بنیادی که هر دو نتیجه جنگ سرد بود،  به سرعت باعث تحول و پیشرفت دنیا گردیده و همچنان شکوفا تر ادامه دارد.  یکی اینترنت است که همگان با توانایی آن آشنا هستند،  و نیاز به تعریف ندارد،  جهت اطلاعات بیشتر می توانید به اینجا مراجعه نمایید.  عامل دیگر مدیریت است،  با بهینه سازی سیستم مدیریت تمدن با سرعت به سمت شکل جدید حرکت می کند،  نمونه مدیریت بهینه در چین و هند و تعدادی از کشورها و سازمان های نوین دیده می شود.  در مدیریت نوین قانون ها ثابت تر و قابل پیش بینی تر شده اند،  البته با آزمون و خطای کمتر،  و همه چیز به سمت یک فضای باز تر و موقعیت های قابل دسترسی حرکت می کنند.  مدیریت بهینه و گسترش علوم در سراسر جهان،  برنامه های نوینی هستند،  در جهت رشد اجتماعی که مورد حمایت دانایان و روشنفکران قرار دارد.  تا زمانی که علم بدون مرز رو به گسترش است،  مدیریت در جاهای مختلف دنیا بهینه می شود،  و رشد را در اکثر نقاط دنیا شاهد خواهیم بود.  ولی این شرایط در افریقا و ممالک مسلکی بسیار ضعیف خواهد بود،  دو ویژگی آنها از جهل و سوء مدیریت می باشد،  که نابود کننده است.

   بحث های آینده بینی شامل موارد زیر است:

  * 1 ــ  آینده ژئوپلتیک جهان،  و مناطق سیاسی مانند،  خاور میانه و قاره کهن و آمریکای جنوبی و آفریقا و غیره.  آیا جهان به مناطق نفوذ سیاسی تقسیم می شود،  و یا بخش هایی رو در روی یکدیگر قرار می گیرند؟

  * 2 ــ  آینده اقتصادی و سرمایه داری، پول و بورس،  بررسی دوره های رکود و شفاف نبودن فلسفه جهان بینی سرمایه داری.  آیا همچنان بیش از هشتاد درصد ثروت جهان در اختیار یک درصد بشر قرار می گیرد؟

  * 3 ــ  آینده دین ها و سیاست ها چه می شود،  ایدئولوژی های فراوان و متضاد به کجا ختم می شود،  و چه وقت علمی می شوند.  آیا در نیمه اول قرن 21 بشر می تواند به یک دمکراسی واقعی برسد؟

  * 4 ــ  آینده جنگها در قاره کهن و خلیج فارس چگونه است،  آیا همه قاره به جنگ بزرگ کشیده می شوند،  آیا کل قاره کهن به اولین قاره فدرال دنیا تبدیل می شود؟  و یا به کشورک های متخاصم،  کار و درآمد یا مرام مردم قاره چه خواهد بود؟  و آیا این مسائل باعث جنگها و کشتار می شود؟

  * 5 ــ  آینده انرژی و کنترل انرژی و نفت و گاز چه می شود،  ارزش آنها چقدر خواهد بود،  و سرمایه گذاریها و افزایش مصرف را چگونه باید کنترل کرد.  آیا می توان با تولید محصولات کم مصرف دارای تکنولوژی نانو  انرژی را کاملاً کنترل کرد؟

  * 6 ــ  آینده کار و باز نشستگی ها چگونه است،  افزایش افراد مسن و تقاضای بازنشستگی و کار مجدد آنها را چگونه باید تعریف و کنترل کرد.  آیا در این مورد تغییرات نا پیوسته ای که در قرن سنت گریزی نوشته ام اتفاق می افتد؟

  * 7 ــ  آینده مهاجرت های بشر چه می شود،  بشر از ابتدای پیدایش موج های مهاجرت داشته است،  که همچنان به شکل جدید کم و بیش ادامه دارد.  آیا جمعیت کثیری از کشورهای عقب افتاده به کشورهای پیشرفته خواهند رفت؟

  * 8 ــ  آینده بیماری های همه گیر که در جهان یک اتفاق غیر منتظره نیست،  را چگونه باید کنترل کرد،  واکنش موثر در مقابل این اتفاق چه می تواند باشد.  آیا شکل جدیدی از بیماریها پیدا خواهند شد؟

  * 9 ــ  آینده تغییرات آب و هوا که خیلی نگران کننده و بحث بر انگیز است،  چه به روز زمین و مردم می آورد.  آیا  انسان خواهد توانست به طبیعت احترام بگذارد و از تخریب و انقراض دست بردارد؟

  * 10 ــ  آینده مواد مخدر و مبارزه با آن به کجا ختم می شود،  مواد مخدر جدیدی که بسیار ارزان و فراوان هستند،  مبارزه با افراد مسلح و سازمان یافته قاچاق را چگونه باید کنترل کرد،  آیا می توان این خطر را از زندگی انسان برداشت؟

  * 11 ــ  آینده طول عمر انسان که در کشور های پیشرفته افزایش می یابد و در کشورهای عقب مانده کم می شود،  را چگونه باید تعریف کرد.  آیا می توان از طبیعت و تاریخ برای زندگی و عمر بهره گرفت؟

  * 12 ــ  آینده علوم و دانایی بشر با چه سرعتی پیشرفت می کند،  آیا می توان به دانایی نوین رسید؟

      عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  جزایر ایرانی خلیج فارس

   کلیک کنید:  هلنیسم دروغ دیگر تاریخ

   کلیک کنید:  ماجرا های خواندنی تاریخی

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com