ايراني ها نام و نشان دارند

   چرا بی نام نشان

      امروزه در وب ها و نظرات،  بی نام و نشان یا با اسامی تقلبی زیاد دیده می شود،  معلوم نیست اینها از چه می ترسند،  حتی برای ساده ترین گفته ها مانند نظر هم می ترسند نامی از خود ببرند.

      جوانان عزیز ایران،  شما فرزندان،  آریو برزن و بابک، فردوسی و مختوم قلی،  و هزاران دلاور و اندیشمند ایرانی هستید،  که در تاریخ درخشیده اند.  آنها با قدرت سینه سپر کرده و در راه خدمت به ملت های ایرانی و قاره کهن،  در مقام خود با شجاعت به گیتی نور تابانده اند.  بیائید نترسید،  از چیزی و دشمنان قاره مان نترسید،  بسوی دنیای نو با دیده نو و دانایی نوین بروید،  بدین منظور مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید می تواند بشما کمک نمایید.

     با دقت توجه نمایید،  برای رسیدن به اهداف نوین،  طرح نقشه های پیچیده سیاسی و اقتصادی و اجتماعی نیاز است،  که پیش در آمد آن می بایست ریشه در تاریخ داشته باشد،  که با سالها کار و تحقیق و بررسی گرد آوری شده باشند.  همچنین باید در این پلان ها محیط دمکراسی و فدرالیسم علمی تاریخی این سرزمین،  در نظر گرفته و کاملاً پاسداری شود.  بدین منظور ابتدا باید از تاریخ و تاریخ اجتماعی به درستی دانست،  وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران در اين راه می تواند کمک بزرگی باشد.  همچنین باید از جغرافی ـ تاریخ ایران درست دانست،  و  قابلیت ها و توانایی ها، هوش و سابقه، ارزش تاریخی مردم را در نظر گرفت.  در واقع و مهم باید فکر را جلو كشيد،  و اندیشه ای وسیع تر از گذشته داشت،  و با نگرش های نو  جهان را دید.  در گذشته ها،  دید و برد فکر و اندیشه کم بود،  اما امروزه با انقلاب کامپیوتر و ماهواره وسعت و گسترش دید بی نهایت است.

      یکی از ترفند های استعمار و امپریالیسم همین بوده است،  تا نگذارد وسعت و گسترش دید پیدا شود،  و امروزه امپریالیسم نو که جایگزین آنهاست،  ماهیتاً و ساختاری با دو ماقبل خود تفاوت دارد.  این روش جدید از تمدن بشری با بدست گرفتن بیشترین ابزار ارتباطی و اطلاعاتی،  می خواهد گمراهی نیز ایجاد کند،   باید این موضوع و شگرد دشمن مردم را شناخت و در هم کوبید.  افرادی که دید خود را به اندازه یک شهر و یک استان یا یک چیز بی اهمیت پایین می آورند،  ندانسته خواسته هاي امپریالیسم نو را پیگیری می کنند،  ولی انوش راوید سعی می کند،  بینش و اهداف نوین مانند قاره کهن را نمودار کند.  اما ظاهراً در شرایط فعلی امیدی به پلان های آینده نگر مفید و کلان،  از سوی فرقه های آکادمیک دولتی و شبه دولتی و کلاسیک کل قاره کهن نمی باشد،  در واقع دشمنان تاریخی این قاره نمی خواهند مردم بزرگ و رنگارنگ هم فرهنگ آن در اتحاد باشند. 

      هر کشوری مانند یک مثلث می باشد،  یک ضلع آن مردم که کارگران و کشاورزان و میکرو بورژوازی است،  ضلع دیگر را روحانیون و یا سران فرقه ها و امثال آن،  ضلع دیگر حکام و شاهان و فراعنه هستند.  و خط مستقیمی چون طناب این مثلث ها را می کشد،  که در راس آن نیروی پیش رو جهان قرار دارد،  ولی در هر صورت این نیروی پیشرو در دل ساختار تاریخی اجتماع است،   که امروزه امپریالیسم نو می باشد.  ولی با آینده نوینی که پیش روی تمدن بشر است،  این وضع در حال دگرگون شدن می باشد.  بايد هر چه زود تر پهلو های مثلث،  همچنين پا و اندیشه خود را جلو کشيده،  و دید را وسعت دهيد،  تا آینده نوین زود تر و کم حادثه تر اتفاق افتد.  البته یاد آور شوم،  بخش مردم در مثلث یک کشور،  بیشترين توانایی و کمترین سازمان دهی را دارد،  ولی می تواند با اندکی افزایش دانایی،  بیشتر تأثیر برای ورود به تمدن جدید را ایجاد کند.

      موضوع دیگری را یاد آوری نمایم،  از قرون 15 و 16 میلادی،  اروپا به مسیر سرمایه داری یا در واقع بورژوازی اولیه پیش می رفت،  و سفیران و بازرگانان آن دوره اروپا در کل قاره کهن به تکاپو افتاده بودند.  مردم قاره کهن شدیداً به گذشته چسبیده بودند و حاضر نمی شدند،  از سازمان قبیله ای تاریخی گذر کنند و تمدن نویی را بیارایند.  سازمانی که در زمان خودش بسیار مفید بود،  و تشکیلات پارتها  با سرنگون کردن دوران شاه خدایی آنرا آغاز کرده بودند.  این تفکر سکون خواهی تمدن یا چسبیدن به گذشته و حال اجتماعی در قاره کهن،  در نهایت باعث شد قاره اروپا که مانع و رقیب تاریخی خود را عقب یافته دید،  به نا گه به جلو و تمدن جدید پرتاب شود،  و در نتیجه یک جهش استعماری بوجود آید،  و صدمه مضاعف به قاره کهن وارد شد.

      در قرن 21 می بایست با دانایی قرن 21 به مسائل و موضوعات جهانی نگاه کرد،  نه با بینش قرون گذشته،  تا بلکه جبرانی برای مراحل تاریخی از دست رفته شود،  و همچنین میان اروپا و آسیای شرقی پرس و نابود نشد.  کوتاهی از این مهم صدمات غیر قابل جبرانی در پی خواهد داشت که در ادامه این قرن غیر قابل جبران است.

  چند پرسش و نظر

   پرسش:  آيا شما تاكنون به آموزش و پرورش نوشته ايد،  كه دروغ هاي تاريخي را از كتاب هاي درسي حذف نمايد؟

   پاسخ:  بله،  بارها نوشته ام،  آنها يا پاسخ ندادند،  يا سربالا دادند،  نمونه آن در پاسخ به نامه من است،  عكس آنرا بشماره 4048 مشاهده مي كنيد.  سر تا پاي آن نامه شلختگي و عدم سواد است،  از ابتدا نه شماره دارد،  نه خط درست و حسابي،  نه امضاي واقعي،  با اشتباه هاي نوشتاري فارسي،  در واقع نشانده اين است،  كساني كه در آن جايگاه قرار گرفته بودند،  شايستگي نوشتن كتاب هاي درسي را نداشتند،  چه برسد تأليف تاريخ درسي.

   عكس نامه گروه تاريخ وزارت آموزش و پرورش،  عكس شماره 4048 .

   پرسش:  تفاوت يك فرد در زندگي قبيله اي،  با يك فرد در تمدن بورژوازي يا امروزي چيست؟

   پاسخ:  يك فرد قبيله اي،  ديدگاه و انديشه محدود در فلسفه قبيله خود را دارد،  و بنا به تاريخ و فرهنگ ياد گيري نمي تواند خيلي سريع و زود،  و يا فقط طي چند سال از آن فكر و زندگي عبور كند،  ولي يك فرد در تمدن امروز ديدگاه هاي نوين دارد،  و مي تواند سريع تغييرات ناپيوسته را درك كند.

      براي درك بهتر اين موضوع مي توانيد يك آزمايش ترتيب دهيد،  به روستايي دور دست برويد،  و از افراد بالاي 50 سال كه مدرسه نرفته و سواد ندارند،  بخواهيد شطرنج يا ورق بازي ياد بگيرند،  از اين هم ساده تر يك بازي مار و نردبان ببريد،  و سعي كنيد به آنها ياد دهيد،  متوجه مي شويد كه ياد نمي گيرند.  يا از آنها درباره انديشه و فكر ديني آنها بپرسيد،  و سعي نماييد آن انديشه را با كمك خود آنها به تحليل بگيريد،  خواهيد ديد كه غير ممكن است.  البته در ايران كنوني كمتر اين نوع افراد يافت مي شوند،  ولي هنوز هم هستند،  بطور مثال يك نمونه واقعي بگويم،  من يك دوست دبير و استاد  دارم،  كه حدود 50 سال دارد،  و بزودي دكتراي تاريخ مي گيرد،  ولي او هيچ چيز از كامپيوتر نمي داند و نمي تواند ياد بگيرد،  حتي با شوخي به او مي گويم چه دانشگاه خرابي است،  كه به مانند شما مدرك تحصيلي مي دهند.  ولي فرزند 12 ساله اين شخص بخوبي كامپيوتر مي داند،  او هنوز با انديشه سابق بويژه قرن 20 بسر مي برد،  دكتراي خود را هم دارد با آن انديشه مي گيرد،  ولي نتوانسته خود را وارد دنياي جديد نمايد،  حتي در گپ هاي تحليل نمي تواند،  تغييرات ناپيوسته را درك نمايد.  او فردي باسواد از قرن گذشته است،  چه برسد به انسان قرن هاي تاريخي،  كه هيچ چيز از فلسفه آموزشي نمي دانستند.

      دوره هاي مختلف تاريخي و تاريخ اجتماعي،  و نيز زماني لازم است،  تا انسان هر دوره ساختار هاي تاريخي اجتماع به دوره جلوتر برود،  در گذشته هاي خيلي دور اين زمان ده ها هزار سال طول مي كشيد،  و به مرور كاهش يافته،  و امروزه به يكي چند دهه رسيده است،  در تاريخ يادگيري توضيح نوشته ام.  نمونه روشن ديگري بگويم،  در وبلاگ انوش راويد،  از ابتدا تاكنون حدود ده هزار نظر نوشته شده،  بسياري از آنها را افراد علاقمند به تاريخ نوشته اند.  ولي هيچ يك از آنها داراي تخصص شناخته شده در زمينه وبلاگ نمي باشئد،  گويا هنوز از قرن گذشته و دروغ هاي حافظه محوري آموزشي عبوري صورت نگرفته است.  مرحله گذر تاريخي ايران در جريان است،  اين مرحله زمان لازم دارد،  زمان آن را مي توان از همين نظراتي كه گفتم متوجه شد،  فقط كمي حوصله و دقت،  تخصص و تحقيق، مي خواهد.

      در اينجا بگويم،  آن عده كه نوشته اند مغول و عرب بياباني،  كه در قبايل بدوي بسر مي بردند،  به ايران حمله كردند و ايران را گرفتن،  احمق يا بي سواد، دشمن يا مغرض، بودند.  زيرا با دانش و تحليل هاي انسان شناسي،  و يا نوشته هاي وبلاگ انوش راويد،  جور در نمي آيد و هماهنگ نيست.  مردمي كه در دوران قبيله اي و بصورت پراكنده،  و در بيابان هاي دور دست زندگي دايره اي خودشان را داشتند،  هرگز نمي توانستند به يكباره متمدن شده،  حكومت داري و نظام جمع ياد بگيرند،  سلاح هاي مختلف بسازند،  استرات‍ژي و تاكتيك بفهمند،  و غيره.  البته توجه كنيد،  به يكباره قرن 20 را مي گويم،  يعني فقط طي چند دهه،  گذر تاريخي آنها صورت پذيرد.

   نظر:  برو بابا توهم ديگه شورشو درآوردي چي شد ديگه كل تاريخ دروغ شد تو هم حالت خوب نيستا يه كم ديگه مونده بگي اين دروغه كه ماها انسانيم واحتمالا ميخواي بگي از يه كره ديگه اومديم برو بابا خدا بهت عقل بده متاسفم برات البته من مطمئنم تو نظرمو نمايش نميدي چون تو نظر هركي كه ازت تشكر كرده وتعريف كرده رو قبول ميكني يه كم لااقل انتقاد پذير باشو اين نظرو نمايش بده.

   پاسخ:  وبلاگ انوش راويد براي اين نيست،  كه كسي را خوش آيد يا بد آيد،  و به هوچي گران و شارلاتان بازان هم اهميت نمي دهد،  نوشتن هر گونه اهانت و ناسزا در نظرات،  بي سوادي و...  هر كس را مي رساند.  وبلاگ انوش راويد بيش از چهار سال است ادامه دارد،  تعدادي از وبلاگ هاي انوش راويد فيل + تر و يا نا پديد شده اند،  ولي كار اصلي همچنان ادامه دارد.  پيرو سخن وبلاگ،  اين وب براي تعدادي از اشخاص فهميده و باسواد است،  كه مي توانند درك درستي از تاريخ،  و تاريخ اجتماعي واقعي داشته باشند.  به همين جهت بارها از افرادي كه نمي توانند از اين وب سر در آورند،  خواسته ام از مطالعه و پيگيري،  نظر و پرسش نوشتن خوداري كنند،  و از آن خارج شوند.  جهت بدست آوردن بهترين تحليلها در تاريخ و تاريخ اجتماعي،  تمامي نظرات تأييد مي گردند،  حتي نظر اين فرد بي نام و نشان مشكوك،  بارها نوشته ام  همه نظرات تأييد مي شوند،  نمونه زياد است.

   نظر:  سلام،  شما که ادعا می کنید از همه چیز به صورت علمی خبر دارید علم خود را به روز کنید و بر اساس مستندات قدیمی مطمئن صحبت نکنید هیچکس نگفته یافته های جدید 100 درصد صحت دارد ولی بدان که جدیدترین پژوهش نشان داده که 98.5 درصد DNA گونه های میمون با انسان برابری می کند و پژوهشگران با مطالعه بر روی 1.5 درصد باقیمانده به این نتیجه رسیده اند (نه به صورت قطعی) که 1.5 درصد باقیمانده بر اثر جهش ژنتیکی باعث تغییر و تکامل انسان شده است که هیچ منافاتی با دین و اصل موضوع پیدایش انسان ندارد و شما به دلیل تعصب بی اساس و بدون آگاهی و بدون اینکه به این مسئله فکر و سعی بر پیدا کردن رابطه ای منطقی برای این موضوع پیدا کنی با توپی پر با مساله به گونه ای برخورد می کنی که همجنسان لس آنجلسی شما با آن برخورد می کنند. امیدوارم روزی برسد که همه ما مغرضانه به علم توهین نکنیم و یافته های علمی را بی اساس ندانیم.

   پاسخ:  تا آنجا كه مي دانم من هرگز نگفته ام از همه چيز مي دانم،  چون غير ممكن است،  هميشه و بويژه در قرن سنت گريزي و در اينجا در باره علم و دانايي توضيح نوشته ام.  كلاً اين نظر بي تعريف و نا مفهوم است،  مي توانيد آنرا بصورت مشروح در وبلاگ خودتان بنويسيد.  هميشه از اين قبيل افراد خواسته ام،  بمنظور تمرين و بدست آوردن هرچه بهتر دمكراسي و آزادي قلم و انديشه،  نظرات خود را مشروح در وبلاگشان بنويسند،  و جهت آگهي آن وب و مقاله،  در نظرات وبلاگ هاي مختلف پيام بگذارند.  جهت اطلاع از رشد و تكامل به طبيعت و تاريخ برويد.

    تذکر انوش:  اشخاص دانشور علم جغرافی ـ تاریخ،  نباید به موضوعات سطحی نگاه کنند،  باید تمام مسائل را همه جانبه و با مدارک واقعی بررسی کنند،  و اساس جامعه شناسی تاریخی  و روان شناسی تاریخی را در نظر داشته باشند.  در ضمن یاد آوری نمایم تمام مطالب وبلاگ و لینک های مقالاتم به یکدیگر مربوط می باشد،  و زمان و فصل برای آنها مطرح نمی باشد،  و همگی در چهار چوب جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران می باشد.

   عكس تاريخي اولين گروه نوازندگان رسمي ايران در اروپا،  حدود 1300 خورشيدي،  عكس شماره 815 .

   كليك كنيد:  بخشش طبيعت به ايران

   كليك كنيد:  استراتژي ملي مردمي ايران

   كليك كنيد:  كارگزاران و چهره هاي استعمار

    توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   انوش راوید //  Anoush Raavid ///     

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

   جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،    http://ravid.ir

دين و آئين هاي كهن ايران

   دين در زمان هخامنشيان

      در سنگ ‌نوشته‌ها و حجاري‌هاي تخت‌ جمشيد شكوهمند، مي‌ توان خيلي خوب به باورها و اعتقادات سران هخامنشي پي برد.  چرا كه صاحبان و دستور دهندگان ساختمان اين بنا،  بر تمام جزييات ساختمان نظارت داشته‌ اند،  تا همه ‌چيز به حد عالي خوب شود.  بدين خاطر است،  كه مشاهده مي‌ كنيم،  چه از نظر ساختماني،  چه از نظر ترسيم تصوير هاي برجسته،  و چه از نظر نوشته ‌شدن كتيبه‌ ها دقت بسيار زيادي به‌ كار رفته است.  ده‌ ها طرح و نقشه ارائه‌ شدند،  تا يكي از ميان آنها انتخاب گردد،  و ده‌ ها متن نوشته‌ شد،  تا يكي را براي نوشتن سنگ‌ نوشته‌ انتخاب نمايند.  بدين خاطر است،  كه در ساختمان تخت‌ جمشيد، تفكر و انديشه، دقت و ظرافت، فن‌ و هنر،  فوق‌العاده زيادي را مشاهده مي‌ كنيم.

      همه باستان‌ شناسان متفق ‌القولند،  كه تخت‌ جمشيد خط فكري و فرهنگي كاملاً ايراني دارد،  كه بر هنر  سلسله هخامنشيان حاكم است.  از اعتقادات و سنن، خواست‌ها و باورها،  و به تمام معنا از ايده‌ آل‌ هاي هخامنشيان سرچشمه مي ‌گيرد،  و بيان ‌كننده آرزوها و اعتقادات آنان است.  بسياري از اساتيد در علوم جغرافيا ـ تاريخ اعتقاد دارند،  كه در دوران هخامنشيان كيش زردشتي در اكثر مناطق ايران پراكنده شده بود،  و اكثر مردم ايران كيش زرتشتي داشتند،  ولي به نظر مي رسد،  شاهان هخامنشي زرتشتي نبوده‌ اند.  در حالي‌ كه همه باستان ‌شناسان باور دارند،  كه كوروش بنيان گذار سلسله هخامنشيان،  با ايجاد اتفاق و اتحاد مابين قوم خود،  و ديگر ملل ساكن در ايران توانسته است،  كه در مدتي كم نيروي بسيار بزرگي جمع نموده،  و به كشور هاي مجاور حمله كند، و آنها را ‌راحت به‌ تصرف خود در آورده،  و با هم متحد كند،  و اين ممكن نبوده مگر اينكه وي داراي ايدئولوژي بوده،  كه به‌ نظر مردم و سربازان،  او مورد احترام و مقدس باشد، ‌ به ‌طوري ‌كه اين همه سرباز،  جان خود را در كف نهاده در خدمت او درآيند،  و در راه آرمان او بجنگند.

      اگر ملت ايران زرتشتي نبوده‌ اند،  چگونه حاضر شدند،  كه در خدمت اين شاهان كافر قرار گيرند،  و براي پيروزي او، از خود جان‌ گذشتگي نشان دهند.  كاملا مسلم است،  همه سران كشورها در طول تاريخ،  كه از ميان مردم برخواسته و به حكومت رسيده‌ اند،  ناگزير پيرو مذهب اكثريت همان اجتماع بوده‌ اند.  فلسفه ناسيوناليستي براي دفاع از كشور هميشه توانسته است،  مورد استفاده قرار گيرد.  ولي نمي ‌تواند براي تصرف كشور هاي ديگر به‌ كار برده شود،  و فلسفه ‌اي جهان ‌شمول لازم است،  تا ملتي را براي فداكاري و جانفشاني براي تصرف كشور هاي ديگر آماده سازد.  با مشاهده تخت ‌جمشيد و بررسي آثار و كتيبه‌ هاي باقي ‌مانده،  و آنچه به عنوان عملكرد آنان در تاريخ ثبت شده است،  به اين نتيجه مي‌رسيم،  اين شاهان به اصولي كه جزييات آن در اين بخش خواهد آمد،  اعتقاد داشتند.  به دلايل مشروحه زير،  به‌ نظر مي رسد شاهان هخامنشي زرتشتي بودند، هر چند كه نمي‌ توان تمام اعمال و رفتار آنان را مطابق با دستورات اين دين دانست.

      هخامنشيان هميشه سنگ‌ نوشته‌ خود را با نام خدا شروع كرده‌ و مي ‌نويسند:  مي‌ ستايم اهورامزدا را كه اين زمين را آفريد، كه آن آسمان را آفريد، كه اين مردم را آفريد، كه (مرا) پادشاه كرد، كه شادي را آفريد و غيره.  اهورامزدا را آفريننده همه چيز مي ‌دانسته ‌اند،  و به‌ دنبال نام او،  كارها و پيروزي‌هاي خود را مي‌ آوردند،  و در پايان نيز ذكر مي‌ كردند،  كه آنچه به ‌دست آورده‌ اند،  به خواست و ياري او بوده،  و از اهورامزدا مي‌ خواهند كه به‌ آنها عمر طولاني و عزت دهد.  مثلا در كتيبه بيستون (بهستان)،  نزديك به پنجاه بار نام اهورامزدا همراه دو كلمه (خواست) و (ياري) آمده است،  به‌ ياري اهورامزدا،  به خواست اهورامزدا اين كار يا آن عمل انجام گرفت. ‌ به ‌وضوح نشان مي‌ دهند،  كه آنان يكتا پرست بوده،  و موفقيت هاي خود را نتيجه كمك خداوند دانسته،  و تنها او را شكر مي‌ كردند.  اينكه بعضي از باستان ‌شناسان مي ‌نويسند:  در سنگ ‌نوشته‌ هايي كه در بابل، يا فلسطين يا مصر يافت شده،  آنان از بت‌ها و خدايان مقدس ملل ديگر نيز به ‌خوبي و با احترام ياد كرده‌ اند.  اين كار از آزاد انديشي و آزادمنشي ايشان بود،  و احترامي كه براي ملل ديگر،  و براي مقدسات آنها قايل بودند مي ‌باشد،  و به‌ هيچ‌ وجه از اعتقاد ايشان به خداي يكتا (اهورامزدا) نمي‌ كاهد.

   عكس بيستون،  عكس شماره 602 .

      مي ‌دانيم كه اشوزرتشت يكي از نخستين پيامبراني است،  كه در تاريخ از او نام برده شده،  و ايرانيان يكي از نخستين خداشناسان عالم هستند.  خداي زرتشت اهورامزدا نام دارد،  كه آفريننده كل هستي شناخته شده است.  در گاتاها زرتشتيان در عين حال نيز مانند ساير اديان اعتقاد دارند،  كه در درگاه خداوند فرشتگاني هستند،  كه اهورامزدا آنها را براي اداره و پاسداري بخشي از آفريده‌ هاي خود آفريده است.  اين فرشتگان ايزدان ناميده مي‌ شوند،  و آناهيتا و مهر و سروش از بزرگترين ايزدان مي ‌باشند.  نام خداي هخامنشيان نيز همانند زرتشتيان اهورامزدا بوده،  و در تمام سنگ‌ نوشته‌ها خداي خود را بدين نام مي ‌نامند،  و او را آفريننده همه‌ چيز در جهان مي ‌دانند،  از ايزداني مانند ارت و آناهيتا نيز به كرات ياد شده است.

در كيش زرتشتي راستي بسيار ستوده شده است،‌  و بدين حقيقت بزرگ اشاره شده،  كه راستي پايه و اساس رستگاري بشر،  و دروغ سرچشمه همه بدي‌ها و پليدي‌هاست (بند هاي متعدد گاتاها).  كتيبه‌ اي در تخت‌ جمشيد نيز داريوش از اهورامزدا مي‌ خواهد،  كه كشور او را از جنگ و خشكسالي و دروغ دور نگه دارد،  وي نيز اعتقاد دارد،  كه دروغ و انتشار آن در جامعه مي‌ تواند،  به اندازه جنگ و خشك سالي به كشور آسيب برساند.  يا در سنگ‌ نوشته بي‌ستون مي ‌نويسد:  تو كه پس از من شاه خواهي شد،‌  خود را سخت از دروغ دور نگه ‌دار، هر كس بخواهد بناي استقلال مملكت و سعادت ملتش را بر اساس نيكي استوار نمايد،‌  بايد دروغ را از آن مرز و بوم از ريشه براندازد،  و راستي را به جاي آن استوار نمايد.  درست همانند انوش راويد،  كه دشمن دروغگويي است،  بويژه در تاريخ و تاريخ اجتماعي،  كه بيشتر توسط استعمار و امپرياليسم انجام گرديده و مي شود.

      هخامنشيان مانند زرتشتيان به بقاي روح اعتقاد داشتند،  با اينكه موميايي‌ كردن را از مصريان آموخته بودند،  و مي‌ توانستند اجساد خود را موميايي نمايند تا باقي بماند،  ولي خواستار آن نبودند،  و جسد شان را در قبر گذاشته و به خاك سپرده‌ اند.  در حالي ‌كه مصريان آن زمان،‌  بقاي روح را باور نداشته و معتقد بودند،  به‌ شرطي انسان ابدي مي‌ شود،  كه جسم او موميايي شده،  و در محل بسيار امني مثل اهرام يا مصطبه گذاشته شود.  در آن زمان  يونانيان با دروغ هلنيسم خود را خيلي متمدن ‌تر از ما مي‌ دانستند،  بت ‌هاي متعددي مي ‌پرستيدند،  كه هر كدام از آنها را مظهر آفرينش بخشي از جهان طبيعت تصور مي‌ كردند.  در 2500 سال قبل هنوز دولت روم وجود نداشته،  و ملت آلمان و فرانسه و انگليس،  و به ‌طور كلي اكثر مردم اروپا هنوز در مرحله قبايل اوليه از ساختار هاي تاريخي اجتماع بودند،  و يا در مرحله شروع دوره كشاورزي سير مي‌ كردند،  و تنها ايرانيان و قوم يهود به خداي واحد ايمان داشته و يكتا پرست بودند.

      در مذهب اشوزرتشت،  شاد بودن و شادي ‌كردن،  نوعي شكر گذاري به درگاه خداوند محسوب مي ‌شود،  و غم و غصه‌ خوردن و اصراف و هدر دادن آفريده‌ ها،  نوعي ناشكري و ناسپاسي به ‌حساب مي ‌آيد.  مردم ايران ‌باستان،  هر ساله حدود شصت روز را جشن داشتند،  كه ضمن ستايش اهورامزدا به بذل و بخشش و جشن و شادي مي ‌پرداختند.  هر روز اسمي داشت كه وقتي آن روزها با نام ماه برابر مي‌ شد،  جشن مي‌ گرفتند،  در جشن هاي ايراني نوشته ام.  شش چهره گهنبار داشتند،  كه هر كدام پنج روز بود،  و عقيده داشتند، كه خداوند به هر چهره گهنبار يكي از بخش‌ هاي مهم عالم را آفريده است،  و جشن مي‌ گرفتند و خيرات مي ‌كردند.  جشن نوروز و مهرگان و سده،  از بزرگترين جشن هاي ملي و مذهبي بود،  خلاصه ايرانيان سعي مي ‌كردند،  به هر بهانه ‌اي كه شده،  روزگار را به شادي و شكر گذاري سپري نمايند. هخامنشيان نيز براي شادي و شادي‌ كردن،  ارزش زيادي قائل بوده،  و تقريبا در تمام كتيبه‌ هاي خود،  اهورامزدا را به خاطر آفرينش شادي ستايش كرده،  و خدا را شكر مي‌ گويند.

      مسأله اخلاق و وظيفه انسان در رعايت اصول اخلاقي،  در دين زرتشت بسيار سفارش شده است،  به‌ طوري ‌كه او را معلم بزرگ اخلاق و اولين و بارزترين مبلغ آن مي‌ دانند،  و گاتاها، كتاب مقدس زرتشتيان پر است از متعالي ‌ترين اصول اخلاقي،  كه اشوزرتشت رعايت دقيق اين اصول را از انسان خواستار شده است.  دين، كلمه ‌اي اوستايي است،  و به‌ معني وجدان مي باشد،  و كار دين وجدان‌ سازي است،  و وجدان يعني پاي‌بندي انسان به اصول اخلاقي و بنابر اين، كار وجدان،  انسان‌ سازي است.  در دين زرتشت آزادي عقيده و انتخاب راه،  بسيار محترم شمرده شده است،  به ‌طوري‌كه در گاتاها مي‌ فرمايد،  هر مرد و زن حق دارد خود راه خويش را برگزيند،  و خداوند به انسان نيروي اراده بخشيده است،  تا هر كس برحسب اراده خويش رفتار نمايد.

      تاريخ نويسان دوران باستان و باستان شناسان امروزي،  كوروش بزرگ را از جهت داشتن نيرو هاي سياست و جوانمردي و درستي و مردانگي و بخصوص آزادمنشي،  ‌گونه‌ هاي مختلف ستوده اند.  آنها عقيده دارند،  كه كوروش همه مردم جهان را به يك چشم نگاه مي‌ كرد،  و در رفتار آزاد مرد بود،  و با داشتن القاب و عناوين شديدا مخالف بوده‌ است.  تاريخ نشان مي ‌دهد كه شاهان هخامنشي به رعايت اصول اخلاقي،  بسيار معتقد بوده،  و به تمام پيمان‌هايي كه در دوران حكومت خود بسته‌ اند،  پاي‌بند بوده‌ اند.  شاهان هخامنشي دنبال گسترش عدل و انصاف بوده،  و نه تنها با پيشروي خود در جهان تمدني را نابود نكرده‌ اند،  بلكه به پيشرفت و گسترش تمدن و فرهنگ در جهان بسيار كمك نموده ‌اند.  پروفسور ماري‌كخ در كتاب خود با نام از زبان داريوش نيز با تكيه بر كتيبه‌ هاي هخامنشيان،  پاي ‌بندي ايشان را به اصول اخلاق و انسانيت بسيار ستوده‌اند.

      تاريخ نيز گواهي مي‌دهد،  كه هخامنشيان داراي ايدئولوژي بسيار قوي بوده  و بدان عمل مي ‌نمودند،‌  از طرفي بسيار آزاد انديش بودند،  و با وصفي كه مدت دويست‌ و سي‌ سال بر بيش از نيمي از مردم جهان فرمان مي ‌راندند، هرگز باور هاي خود و حتي خط و زبان خود را بر آنان تحميل نكردند.  در زمان هخامنشيان آنان تمام ملل تابعه خود را در پيروي از باورهاي خويش آزاد مي‌ گذاشتند،  و فقط بعضي كار هايي را كه به ‌نظر آنها بسيار غير انساني جلوه مي‌ كرد،  و با اعتقادات آنان بسيار مغاير بوده،  در سراسر امپراتوري خود ممنوع كردند.  مثلا در كارتاژ رسم بر اين بود كه والدين براي خشنودي بت بزرگ به ‌نام مولوخ فرزندان خود را روي دست هاي بت گذاشته مي‌ سوزاندند،  يا در سوريه كودكان را در راه بت ملكارت قرباني مي‌كردند.  در مصر و بابل نيز مردم بنا به باور هايشان،  فرزندان خود را قرباني مي ‌نمودند،  مشروح در اينجا،‌  هخامنشيان اين نوع كارها را در سراسر امپراتوري خود ممنوع اعلام نمودند. 

      با حمله هخامنشيان به كشور هاي مختلف و تصرف آن كشورها،  نه تمدني از تمدن‌ هاي قديم از بين رفت و نه ملتي به نابودي كشيده شد.  در حالي‌ كه هخامنشيان زماني مي‌ زيستند،  كه شاهان هم‌ طراز آنها پس از حمله به كشور هاي ديگر،  افتخار مي‌ كردند كه شهرها را ويران مي كردند،  و هزاران نفر را از دم تيغ مي گذراندند،  و حتي به حيوانات نيز رحم نكرده‌ و از سرها تپه‌ ها مي ساختند،  و يا دست‌ها و گوش‌ها و بيني‌ها را قطع كرده‌ اند.  در حالي ‌كه هميشه هخامنشيان به اين نكته افتخار دارند،  كه پس از تصرف كشوري،  به مردم آن كشور آزادي داده‌ اند،  و به سربازان خود اجازه نداده‌ اند،  كه به كسي آزار برسانند و سعي كرده‌ اند،  كه عدل و داد را در آن كشورها برقرار نمايند،  و ميراث فرهنگي كشور هاي ديگر را ارج مي‌ نهادند،  و امنيت و توسعه بازرگاني با آنها را به ارمغان مي ‌بردند.  بي ‌سبب نيست كه به‌ علت اين خوش ‌رفتاري‌ها،  نام شاهان هخامنشي در كتاب‌ هاي مقدس عهد عتيق جزو مقدس ‌ترين افراد به ‌ثبت رسيده است،  و ملت يهود كوروش بزرگ را تا حد مسيح و كمربسته خدا بالا برده‌ اند.

      در تاريخ دين و آيين ايران نوشته شده،  قبله زرتشتيان نور بوده است،  و زرتشتيان هميشه رو به ‌سوي قوي‌ترين منبع نوري كه در فرا روي خود دارند،  ايستاده و به ستايش اهورامزدا مي ‌پردازند.  در طي روز،  رو به خورشيد و در شب رو به ‌سوي ماه و تنها در محل آتشكده مي ‌باشد،  كه همگي آنها به طرف آتش موجود در آتشكده،  كه به روش مخصوصي از قرنها پيش تهيه شده و همانند پرچم،  مظهر تماميت مذهبي و فرهنگي ايشان است،  ايستاده و به ستايش خدا مي‌ پردازند. هرگز ديده نشده حتي كسي كه در همسايگي آتشكده زندگي مي ‌كند،  موقع خواندن نماز،  رو به‌ سوي آتشكده نموده،  آن را قبله خود قرار دهد.  بنابر اين آتش موجود در آتشكده درست حكم پرچم را دارد،  و به همان اندازه براي زرتشتيان مورد احترام مي‌ باشد،  و از ديگر ملل نيز انتظار دارند،  كه موقع بازديد از آن، به آن احترام گذارند.

      در حجاريها و ديگر آثار باقي‌ مانده در تخت‌ جمشيد مشاهده مي ‌شود،  هر جا سران مملكت در حال نيايش مي ‌باشند،  در فرا روي آنها خورشيد،  و در بعضي طرح ‌هايي از آتش قرار دارد،  و ثابت شده‌ است كه قبله يا سوي پرستش هخامنشيان نيز نور بوده است،  و در تاريخ ذكر مي ‌شود كه هخامنشيان به هر جا لشكر كشي مي ‌كردند، ارابه‌ اي حاوي آتش آتشكده را نيز به‌ همراه لشكر خود حمل مي‌ نمودند،  كه در سربازان خود يك نوع احساس خاصي ايجاد نمايند،  كه با انرژي بيشتري به نبرد بپردازند.  اين اعتقاد كه هخامنشيان آتش‌ پرست يا خورشيد پرست بودند،  تهمتي بيش نيست،  هرگز در هيچ كتيبه‌ اي از دوره هخامنشيان از آتش يا خورشيد گفتگو يا ستايش نشده است،  و همه تاريخ‌ نويسان ذكر مي‌ نمايند كه تا كنون هيچ مجسمه بزرگ،  يا بتي در آثار هخامنشيان كشف نشده است،  و تاريخ نويسان باستان هم بارها ذكر كرده اند،  كه ايرانيان برخلاف مردم كشور هاي ديگر جهان براي خداي خود مجسمه نمي‌ سازند،  و در معبدي حبس نمي ‌نمايند.

      بنا به شواهدي كه ذكر شد،  و بسياري دلايل ديگر،  به‌ نظر مي رسد پادشاهان هخامنشي زرتشتي بوده اند،  و به خيلي از اصول اين مذهب پاي‌بند بوده و عمل مي ‌كردند.  ‌هرچند كه نمي‌ توان تمام اعمال و كردار آنها را كاملا مطابق با دين اشوزرتشت دانست،  كما اينكه نمي ‌توان اعمال و كردار مثلا يك فرمانده مسيحي را به حساب دين حضرت مسيح‌ و مسيحيان گذاشت.  در كل هر چه امروزه از تاريخ تمدن باستان در قاره كهن مي باشد،  ريشه در تاريخ سلسله هخامنشيان دارد،  بايد در باره اين دوران بيشتر و بيشتر تحقيق نمود.

*

    عكس انوش در پاسارگاد و آرامگاه كوروش بزرگ.  عكس شماره

   كليك كنيد:  تاريخ نيك ايران

   كليك كنيد:  انديشمندان و شاعران ايران

   كليك كنيد:  تاريخ پدافند ملي مردمي در ايران

    توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   انوش راوید //  Anoush Raavid ///    

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

   جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،    http://ravid.ir