پرسش و پاسخ 19
پرسش و پاسخ 19
تعداد ديگري از پرسش و پاسخ هاي قابل توجه پست هاي مختلف وبلاگ و يا ارسالي با ايميل، پرسشها خلاصه شده، درود و سپاس، خوب و بد، و اين قبيل را حذف كردم، و تا آنجا كه شده اشتباه هاي املايي و انشايي آنها را اصلاح نموده ام. توجه: مطابق معمول این پست به مرور در چند روز آینده، تا آخرین ظرفیت پر می شود.
پرسش: سلام اقای راوید، اگر حمله اعراب به ایران را دروغ است، چرا مردم خوزستان عربی صحبت می کنند؟ اگر حمله مغول به ایران دروغ است چرا در خراسان و اذربایجان تعدادی از مردم چهره مغولی دارند. و کلمات چنگیز و تیمور و اتیلا چگونه وارد فرهنگ سرزمین ما شدند؟
پاسخ: به تاریخ ورود اعراب به خوزستان مراجعه کنید، چند روز حوصله کنید آن تاریخ را در وبلاگ بازنویسی می کنم، اگر گوشه ای از خاک یک مملکت، طایفه های مختلف زندگی بکنند، چه ربطی به اشغال کل کشور دارد، در گوشه های همه کشورها، اقوام متفاوتی زندگی می کنند. همچنین برای چهره مغولی، به تاریخ هزاره جات و تاریخ یوئه چی ها مراجعه کنید، که بسیار، بسیار قبل تر از دروغ حمله مغول به ایران است. البته اینگونه که پیداست باید این تاریخ ها را هم در وبلاگ بازنویسی کنم، فعلاً تاریخ اقوام آریایی ایرانی، و تاریخ ورود نام های عربی به ایران، را مطالعه فرمایید تا بزودی...
نظر و پرسش: سرور گرامی انوش عزیز، متاسفانه در برخی نظرها دیدم که برخی با لحن بدی با شما صحبت کرده اند که باعث ناراحتی است. و شما با بزرگواری با آنها برخورد می کنید یک پرسش داشتم، شهر استخر و تخت جمشید را چه کسانی ویران کردند؟
پاسخ: یکی از بحث های من برای ایجاد محیط دمکرات است، که مرتب در وبلاگ نوشته ام، هنوز ملت ایران و حتی تعدادی از جوانان با آن فاصله زیادی دارند.
لطفاً برای پاسخ خود مراجعه نمایید به: http://cae.blogfa.com
پرسش: چرا به راه ری می گویند جاده ابریشم؟
پاسخ پرنیان حامد: در زمان قدیم به راه ریگا (که ری در تهران نیست ریگا به ناحیت حران یعنی شمال بین النهرین بوده است) که راه تجاری بوده و از این راه ابریشم را از چین استان ( که کشور چین امروزی نیست . و انان که به سرزمین سین هستند که چین استان است از کتاب بندهش) در جنوب بین النهرین به ریگا می بردند راه ابریشم می گفتند که بعد ها این نام به راهی گذاشته شد که بین النهرین را به کشورهند امروزی و چین امروزی وصل می کرد چون این راه نیز راه تجاری بوده است که از ان ابریشم را به کشور چین امروزی بردند .
نظر انوش راوید: ری به معنی طولانی، همانگونه که می گویند برنج ری کرده، در میانه راه فوق یک ری تاریخی دیگر ایجاد شد، و راه طولانی از هر دو ری می گذشت. اولی به نام راه شاهی معروف شد که سارد را شوش وصل می کرد، و بسیار طولانی بود، و دیگری تیسفون را به کاشغر می پیمود، که به راه ابریشم معروف شد، که بسیار طولانی بود. هر دو ری محل تلاقی راه های دیگری هم بودند، معمولاً چهار پایان کاروانها بخشی از هر راه را می روند، چون به آن بخش هم چاروادار و هم چهار پا آشناست. و در هر دو ری همیشه کاروانسرا های بزرگ و تجارتخانه های زیادی وجود داشت. یکی دیگر از خاصیت های مهم چنین راهی در میانه دو تمدن قرار داشتن بود، که خود محل برخورد اندیشه ها می شد، و همیشه دانشمندان و ناراضیان از هر طرف راه، در آنجا جمع می شدند، و تبادل علم و سیاست می کردند.
مهمترین موضوع کم کاری ایرانی های حرفه ای برای معرفی دو راه فوق بوده است، که با پیشدستی غریبه ها به جاده ابریشم معرف شده است، درصورتیکه این راه ها داری کابردی وسیع بوده اند. جهت بهتر دانستن، به: تاریخ راه و راه سازی ایران، و تاریخ ری باستانی، و داستان های تاریخی ایران، مراجعه نمایید.
نظر: آقای انوش، بنده حق داشتم و دلیل اش هم عدم نصب کامنت ارسالی ام از جانب شما است!؟ در ضمن احتیاج به خواندن دوباره مطالب تکراری و کسل کننده شما نیست، و خلاصه و در یک کلام میتوان گفت که داستان سرایی های شما هیچگونه سندیت و بار علمی ندارد، و همانطور که جنابعالی به خوبی هم می دانید تحقیقات علمی آقای پورپیرار همه حقایق و جعلیات تاریخی را آشکار نموده است، که همیشه از ذکر نام و تحقیقات ایشان بخاطر رودرویی با حقیقت واهمه و پرهیز می کنید!!! و با طرز خاص خودتان در نوشته هایتان آن را کتمان می نمایید. به هر حال امیدوارم که روزی از این خواب خوش بیدار شوید زیرا که بنابر این سخن معروف: آدم خوابیده را می توام بیدار کرد ولی انسانی که خودش را به خواب زده است هرگز. به امید قبول حقیقت و درستی.
پاسخ: عزیزم بارها نوشته ام، هیچ کامنتی را حذف نمی کنم، زیرا برکت اینترنت را که امکان اولین تجربه کار در یک محیط دمکرات را در اختیار ما ایرانی ها قرار داده، پاس می دارم. تعدادی از نظرها و پرسشها را در پست جدا و در پرسش و پاسخ ها می نویسم. باز هم هر نظر و یا پرسش دارید بنویسید، بزودی آنها را یک صفحه پست می کنم، فقط خواهشاً بعنوان یک ایرانی، شجاعت آنرا داشته باشید، که اگر ایرانی باشید می دانم دارید، اگر نام نمی نویسید، حداقل یک آدرس ایمیل بدهید. یکبار دیگر از نظر و کامنت های شما سپاسگزارم، تندرست و پیروز باشید. در ضمن جهت آقای ناصر پورپیرار به وبلاگ زیر بروید:
عزیز یک خواهش دیگر دارم، وبلاگی راه اندازید، و مطالب و نظرات خود را در آن منعکس کنید، منجمله امثال نظر فوق، تا این تجربه دمکراسی نو مجازی گسترش بیش از پیش پیدا کند، که این مهمترین است، مهمتر از هر بحث و تاریخی است.
قابل توجه: الان که دارم این را می نویسم، تلویزیون دارد درباره چین می گوید، از پیشرفت فوق العاده آنجا همه تعجب می کنند، چینی که همین سی سال پیش غرق در بدبختی و گشنگی بود، آنوقت ما نمی توانیم حداقل یک گفتگو سالم در محیط مجازی اینترنت داشته باشیم. مثل نظر بی نام و نشان فوق که فقط عده ای دوست دارند بهانه و ایراد بگیرند، و به پرو پای همدیگر بپیچند. تقریباً درگیر این هستیم، که آیا دو هزار سال پیش نام کسی داریوش بوده یا نبوده، به چه سادگی ما ملتها را سر کار گذاشته اند. شاید بهتر باشد از مدت دیگر فقط هر شخص مشخص، که تخصص و گرایش و تحصیل او تاریخ و تاریخ اجتماعی است، را اهمیت دهم، و نظر و پرسش او را بنویسم و بررسی کنم. هم میهنان بیائید بخود آیید، و گرنه بزودی در فشار شرق و غرب خورد خواهیم شد، در قاره کهن مشروح نوشته ام، هم اینک هم کلی صدمه دیده ایم.
نظر و پرسش: آيا شما یك نفر پیر مرد هفتاد هشتاد ساله به نام كامبیز، اردشیر؛ كوروش و داریوش تا الان سراغ داريد؟ كمي عميقا در بنيان تاريخمان فكر كنيم. تا جايي ميرسيم كه از 50-60 سال پيش شروع به تاريخ سازي هخامنشي نموده اند. چه كساني؟ به چه علتي؟ و چرا؟ اين شماييد كه بايد بيابيد. در صورت تمايل پس از تفكر و تعقل نظرات خود را اعلام فرماييد. شاد باشيد.
پاسخ: نام پدر من متولد 1304 خورشیدی منوچهر است، چهار برادر او نام های امامان اسلامی شیعه را داشته و دارند، و دو خواهر از چهار خواهر او نام های ایران باستان را داشته و دارند، این در صوتی بود که پدر آنها آیت الله حاج میرزا حسین بود، بخاطر سن بالا تعدادی از این 9 خواهر و برادر فوت نموده اند. تا قبل از قرن 20 و ورود بورژوازی به ایران، ایران و تمامی کشور های همسایه در دوران فئودالی و قبایلی از ساختار های تاریخی اجتماع بسر می بردند. برای حکومتها و توده مردمی، که در چنین جایگاه تاریخ تمدن بودند، تاریخ ارزش داستان داشت و بس، و در بهترین حالت برای اثبات حقانیت دین بود. در اروپا نیز قبل از پیدایش بورژوازی قرن 15 میلادی، تاریخ نیز چنین ارزش کمی داشت. بهمین جهت می بینیم تاریخ سازیها از ابتدای قرن 20 در ایران کنونی شروع شد. خود بخود با وجود برتری های علمی و تخصصی غرب و نفوذ استعمار و امپریالیسم، تاریخ های قاره کهن را آنگونه که آنها می خواستند، نوشته شد. اینک در این قرن وظیفه جوانان با هوش قاره و کشورمان است، که با حفظ محیط دمکرات، نسبت به تاریخ نویسی نوین اقدام کنند، و دروغها را از تاریخ بردارند. البته برداشت دروغها با وجود انبوه دروغ و کار شکنی بازمانده عوامل و چهره های استعمار، کار مشکلی است. در نهایت باید با ایجاد فرهنگستان مستقل تاریخ، موضوعات جمع بندی و تأیید موقت شوند، به سخن وبلاگ مراجعه شود.
برای اینکه بدانید نام های شاهنامه ای و تاریخی ایرانی، در کجا و چه مواقع تاریخی استفاده می شد، باید سری به جمهوری ازبکستان و شهر های تاشکند و سمرقند و بخارا بزنید. نام بیشتر پیرمردان و پدران و مادران آنها شاهنامه ای است، آنها شاهنامه را کتاب اول خود می دانند. چرا در دوران اسلامی در ایران از نام های باستانی کمتر یا خیلی کمتر استفاده می شد، علت نفوذ تاریخی دین مانوی بود، به تاریخ ورود نام های عربی به ایران مراجعه شود. البته بهتر است این موضوع را مبنای تحقیق و تحلیل های جدید قرار داد، و متخصص های گرایش مربوطه در آن کاوش و پژوهش نمایند. در اینجا یاد آوری نمایم، نام هایی که شما نوشته اید، اینها نام هایی با تلفظ یا لهجه یهودی گفته درباره شاهان سلسله هخامنشیان است. در شاهنامه فردوسی از ایلامیان و هخامنشیان بنام پیشدادیان و کیانیان نام برده شده، که از کیومرث آغاز می شوند، و تمام این نامها بفراوانی وجود داشته و دارد.
پرسش: چگونه می توانیم زبان پارسی باستان، و یا زبان پهلوی، را باز آوری نماییم و بدان تکلم کنیم؟
پاسخ: زبان پارسی باستان یا زبان پهلوی، هم اکنون توسط افراد مسن در روستا های ایران گفتگو می شود، اگر به روستا های اراک، کاشان، یزد، لرستان و یا هر جای دیگر ایران بزرگ بروید، و با افراد مسن حرف بزنید متوجه می شوید که آنها به زبان های طول تاریخ ایران گفتگو می کنند. برای همین در نگرش های نو به جهان و چند جای وبلاگ نوشته ام، برای حفظ و نگهداری زبان های باستانی و تاریخی ایران باید مدارس هر شهر و دیار به این زبانها باشد. به این ترتیبی که پیش می رویم، در آینده نه چندان دور یعنی همین چند سال آینده اگر کتیبه ای و کتابی یافته شود، آنوقت به اشتباه یا مغرضانه گفته می شود، که به زبان های باستانی ایران است، یعنی به زبان مردم فعلی ایران نیست. آنوقت مانند خیلی چیز های دیگر باید متخصص های خارجی زبان های باستانی ایران بیایند، و برای ما باز گشایی کنند. فعلاً با شاهنامه خوانی می توانیم براحتی بزبان پارسی گپ بزنیم.
پرسش: در مورد چنگیز به خواجه رشیدالدین فضل الله و جوینی اشاره کردید که از چنگیز نام برده اند. آنها سال ها قبل از دوره استعمار بوده و به ماخذی برای استعمارگران در نام بردن از چنگیز تبدیل شده اند. سوال این است رشیدالدین فضل الله و جوینی چه انگیزه ای برای این دروغ پردازی خود داشته اند؟ سوال بعدی در مورد چنگیز این است که اگر چنگیز دروغ باشد پس هلاکو خان کیست؟؟ متعلق به چه تیره و طایفه ای است؟؟ همان هلاکو که بغداد را فتح و خلافت عباسی را نابود و اسماعیلیان را شکست داد.
پاسخ: آیا می دانید، اصل کتاب های فوق کجا هستند، در کدام موزه؟ نمی دانید و هیچ کس نمی داند، باز نویسی بسیاری از کتاب های تاریخی در مومبای هندوستان زیر نظر استعمار انگلستان بوده است. برای همین مطابق گفته خودتان ماخذی برای استعمارگران گردیده اند، آنها در باز نویسیها دست کاری کرده و با سیستم اکادمی قرن های 19 و 20 به آن دروغ های چاپ شده، شاخ و برگ افزوده، و بخورد ملتها داده اند، تا بتوانند مقاصد استعمار و امپریالیسم را پیش ببرند. هلاکو مغول منگول دروغ است، در هیچ جا و هیچ کتاب دیگر تاریخی و هیچ آثار باستانی و تاریخی از او نامی نیست، فرد قدرتمندی که بغداد را گرفته و ویران کرده نباید بدون هیچ اثری باشد، نباید اغفال دروغ پردازی های استعماری شد، خود شما با توانایی ایرانی و بطور مستقل، و با دید نو به تاریخ نگاه کنید و تحقیق و تحلیل نمایید.
پرسش: در مورد جنگ چالدران، شاید چنین جنگی بوده و شاید ایرانی ها در این جنگ شکست خورده باشند، ولی بعدها برای شکستشان مسائلی همچون تعداد بیشتر عثمانی ها، نداشتن توپ و تفنگ و استفاده عثمانی ها از سلاح آتشین را به عنوان بهانه شکست در تاریخ آورده باشند. دلیل این شک من در مطالب کتابی است که با عنوان تاریخ سلطنت شاه طهماسب اول خوانده ام. ظاهرا شاه طهماسب اول طبق مطالب آن کتاب در سال های اول حکومتش 12 جنگ بزرگ را از سر گذرانید.6 جنگ با عبیدخان ازبک و 6 جنگ با عثمانی ها به رهبری سلطان سلیمان قانونی (اگر اشتباه نکم) در مورد آن جنگ ها هم خصوصا با عثمانی ها صحبت از ده ها هزار نیروی مهاجم عثمانی بود. و شاه طهماسب طبق نوشته های آن کتاب از تاکتیک زمین سوخته علیه عثمانی ها استفاده می کرد و منابع آب و زمین های زراعی را در راه نیروی مهاجم تخریب می نمود و با حملات پارتیزانی آنها را متحمل تلفات سنگین می نمود در نتیجه نیروهای عثمانی با نبود آب و غذا مجبور به عقب نشینی می شدند. به عبارتی شاه طهماسب از رودر رویی مثل جنگ چالدران پرهیز می کرد.
پاسخ: اول از زمین سوخته می گویم، آیا شما می دانید در باره چه زمان تاریخ می گویید، انگار در همین چند دهه بوده که پل و جاده و کارخانه را از بین ببرند، و زمین سوخته اجرا کنند. اول بروید از زندگی و بود و باش در آن دوره تحقیق کنید، سپس از زمین سوخته بگویید و بپذیرید. در زمان دراویش صفویه جنگ های زیادی بین شیعه و سنی اتفاق می افتاد، در ابتدای حکومت صفویه این جنگها کوچک و زد و خوردها محلی بوده است، می توانید به یک نوشته تاریخی، که در روش سلاطین و مرشدان صفویه از تاریخ دراویش ایران باز نویس کرده ام رجوع کنید. در آن زمان گاه قبایل و قلعه ها بیکدیگر حمله می کردند، و اراضی و احشام مردم مذهب دیگری را می ربودند و نابود می کردند، اما فقط در اندازه یک روستا و تولیدات محدود یک روستا بود. این ماجرا حتی تا همین اواسط قرن گذشته هم ادامه داشته است، به ماجرای بازمانده نبرد خوانین رجوع کنید. پرسش های دروغ جنگ چالدران را با مطالعه همان صفحه ، و البته با تحقیقات بیشتر و بیشتر از آن بخش تاریخ بپرسید، فقط خواهشاً اگر رشته و تخصص شما تاریخ، و یا یکی از گرایش های جغرافیا ـ تاریخ است پیگیری نمایید. هر چه پرسش بیشتر باشد، به نتیجه های بهتری خواهیم رسید، ولی ایکاش پرسشها با تحقیقات و حرفه ای باشند.
پرسش: در مورد دروغ بودن حمله عرب های مسلمان منظور شما را نفهمیدم. اگر امپراطوری ساسانی از آنها شکست نظامی نخورده باشد، پس چگونه این امپراطوری به پایان رسیده است؟؟ شاید ارتش ساسانی انگیزه ای برای جنگ نداشت در نتیجه با وجود برتری نفرات و سلاح و سازماندهی، دست به جنگ تمام عیار ضد عرب های مسلمان نزد و شکست خورد. بعدا تاریخ نویسان عرب مسلمان برای آب و تاب دادن به پیروزی خود داستان سرایی در شجاعت خود و رزم خود کرده و اصطلاحا یک کلاغ چهل کلاغ نموده باشند. اما این داستان سرایی ها چیزی از واقعیت ماجرا که شکست ارتش ساسانی از عرب های مسلمان است را کم نمی کند. اصولا اغلب، طرف پیروز پیروزی هایش را بزرگ و شکست هایش را کوچک جلوه می دهد. ممکن است عرب های مسلمان هم همین کار را کرده اند.
پاسخ: آیا حتماً باید شاهنشاهی ساسانیان با جنگ و حمله دشمن از بین رفته باشد؟ آیا نمی تواند در ادامه رشد و تکامل تمدن، و بر اثر انقلاب برکنار شده باشند؟ مانند بسیاری از دولت های منجمله پادشاهی قاجار و پهلوی؟ بدین منظور برای بهتر دانستن به تاریخ ادیان در ایران، تاریخ ورود نام های عربی به ایران، تاریخ انقلاب های انسانی ایران، و بسیاری از مقالات دیگر وبلاگ انوش راوید رجوع نمایید. بزودی مطلبی با عنوان تاریخ انگیزه جنگ در ایران، می نویسم و بیشتر به این پرسش می پردازم.
پرسش: در مورد دریای خزر بحثی داشتم. می دانید که این اسم حسابی سر زبان ها جا افتاده و چون به عقیده ی بعضی، خزر نام قومی است که دشمن ایرانیان و مسلمانان بوده اند، تلاش کرده اند تا نام مازندران و کاسپین، اسامی قدیمی این دریا را زنده کنند که به نظر زیاد موفق نبوده است. من خودم به شخصه، این سوال برایم مطرح بوده که واقعا چرا اسم دشمنان ما باید اینقدر به خوبی سر زبان ها بیفتد که نتوان آن را از یاد مردم برد. عقیده ی من این بود که یک جای کار اشکال دارد تا این که مطلع شدم یکی از فرهیختگان کشورمان، آقای عبدالرحمان عبادی، کتابی به نام چند صد نام دریای خزر نوشته اند. بر اساس تحقیق ایشان نام خزر ارتباطی با خزرها ندارد و از واژه ی کَسَر گرفته شده و نام های دیگر این دریا مثل کاسپین و قزوین نیز با این نام هم ریشه اند. شما چقدر در مورد نام دریای خزر تحقیق کرده اید؟ و چه نظری در مورد جریانی دارید که برای تغییر نام خزر به مازندران یا کاسپین تلاش می کند؟ و دیگر این که چقدر موافقید که جلوی این جریان گرفته شده و نام خزر تثبیت شود و به این ماجرا خاتمه داده شود؟
پاسخ: این بحثها و تحقیقها خیلی طولانی و مفصل است، بدرستی معلوم نیست اقوام خزر چه کسانی بودند، تعریف های مختلفی شنیده ام و خوانده ام. از میان همه، مهم این است، که چرا ایرانیها خود نمی توانند مستقل کار و تحقیق در تاریخ و باستانشاسی کنند، بویژه چرا جوانان باهوش متخصص ایرانی، همچنان وابسته و پیوسته به دروغها و ساخته های خارجی و قدیمی هستند. اصل وبلاگ من هم برای همین موضوع است، که بلکه شاید بتوانم این عده را تحریک کنم، و بسوی تاریخ نویسی نوین ایران برانم. دوران تاریخ خیلی طولانی است، هر دوره ای برای هر نام شهر و آب و آبادی، کوه و دشت، نامی داشته است. بنظر من ما تا آنجا که می توانیم باید با نام های شاهنامه بسر بریم، و آنها را بجهان معرفی کنیم. شاهنامه این دریا را مازندران نامیده است، ولی همانگونه که قبلاً نوشتم، فعلاً وضع سواد و توانایی در دانشگاه ها خیلی خراب است، و سیستم اکادمی قاره کهن نمی تواند نقشی در تاریخ و سرنوشت داشته باشد. با یکی دو وبلاگ امکان ایجاد تغییرات خیلی کم است، بویژه در این زمان که نبرد نو پدید هم با قدرت در جریان است.
پرسش: سلام میخواستم بدونم شما تاریخ طبری قبول دارین؟ یا اینکه این هم دروغ است؟
پاسخ: من چه کاره هستم که یک کتاب را قبول داشته باشم یا نداشته باشم، فقط همیشه سفارش می کنم که هر نوشته و کتابی را نباید بدون تحقیق و تحلیل قبول داشت و پذیرفت. درباره کتاب های تاریخی باید دانست، که امکانات و دانش نویسنده آنها خیلی کم و محدود بوده است، و بسیاری از آنها با اصول تاریخ نویسی، و قوانین فرمولها و فاکتور های تاریخی هماهنگ نمی باشند. ما امروزه با امکانات تکنولوژی نوین هنوز نمی توانیم بدرستی از موضوعات بدانیم و برداشت داشته باشیم، چه برسد در زمانها گذشته، که حتا در کتاب های تاریخی آنها از گذشته های بسیار دورتر نوشته اند. اگر من از دروغ نامه های بنام کتاب تاریخ نوشته ام، جهت یاد آوری می باشد، که ممکن است در تعدادی از کتابها، تماماً یا بخشی از آنها دروغ باشد، چه توسط نویسنده آنها بوده، یا توسط عوامل و چهره های استعمار در آنها دستکاری شده باشد. همانگونه که بارها نوشته ام باید فرهنگستان مستقل ملی و مردمی تشکیل شود، و بترتیب اهمیت موضوعات به آنها رسیدگی نماید، در این باره در سخن وبلاگ گفته ام.

عکس مجسمه داریوش در شوش قبل از رفتن به موزه ایران باستان، اطلاعات زیادی درباره داریوش و این مجسمه موجود می باشد، مشروح و نام واقعی داریوش و کوروش در اینجا، عکس شماره 601.
كليك كنيد: سایت های تاریخی ایران
كليك كنيد: تاریخ انقلاب های انسانی ایران
توجه: اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: وبلاگ انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
انوش راوید // Anoush Raavid ///
حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ، حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ، و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:
جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران http://ravid.ir
