پرسش و پاسخ 19

   پرسش و پاسخ 19

      تعداد ديگري از پرسش و پاسخ هاي قابل توجه پست هاي مختلف وبلاگ و يا ارسالي با ايميل،  پرسشها خلاصه شده،  درود و سپاس،  خوب و بد،  و اين قبيل را حذف كردم،  و تا آنجا كه شده اشتباه هاي املايي و انشايي آنها را اصلاح نموده ام.  توجه:  مطابق معمول این پست به مرور در چند روز آینده،  تا آخرین ظرفیت پر می شود.

   پرسش:  سلام اقای راوید،  اگر حمله اعراب به ایران را دروغ است،  چرا مردم خوزستان عربی صحبت می کنند؟  اگر حمله مغول به ایران دروغ است چرا در خراسان و اذربایجان تعدادی از مردم چهره مغولی دارند.  و کلمات چنگیز و تیمور و اتیلا چگونه وارد فرهنگ سرزمین ما شدند؟

   پاسخ:  به تاریخ ورود اعراب به خوزستان مراجعه کنید،  چند روز حوصله کنید آن تاریخ را در وبلاگ بازنویسی می کنم،  اگر گوشه ای از خاک یک مملکت،  طایفه های مختلف زندگی بکنند،  چه ربطی به اشغال کل کشور دارد،  در گوشه های همه کشورها،  اقوام متفاوتی زندگی می کنند.  همچنین برای چهره مغولی،  به تاریخ هزاره جات و تاریخ یوئه چی ها مراجعه کنید،  که بسیار،  بسیار قبل تر از دروغ حمله مغول به ایران است.  البته اینگونه که پیداست باید این تاریخ ها را هم در وبلاگ بازنویسی کنم،  فعلاً تاریخ اقوام آریایی ایرانی،  و تاریخ ورود نام های عربی به ایران،  را مطالعه فرمایید تا بزودی...

   نظر و پرسش:  سرور گرامی انوش عزیز، متاسفانه در برخی نظرها دیدم که برخی با لحن بدی با شما صحبت کرده اند که باعث ناراحتی است.  و شما با بزرگواری با آنها برخورد می کنید یک پرسش داشتم، شهر استخر و  تخت جمشید را چه کسانی ویران کردند؟

   پاسخ:  یکی از بحث های من برای ایجاد محیط دمکرات است،  که مرتب در وبلاگ نوشته ام،  هنوز ملت ایران و حتی تعدادی از جوانان با آن فاصله زیادی دارند.

لطفاً برای پاسخ خود مراجعه نمایید به:  http://cae.blogfa.com

   پرسش:  چرا به راه ری می گویند جاده ابریشم؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در زمان قدیم به راه ریگا (که ری در تهران نیست ریگا به ناحیت حران یعنی شمال بین النهرین بوده است) که راه تجاری بوده و از این راه ابریشم را از چین استان ( که کشور چین امروزی نیست . و انان که به سرزمین سین هستند که چین استان است از کتاب  بندهش) در جنوب بین النهرین به ریگا می بردند راه ابریشم می گفتند که بعد ها  این نام به راهی گذاشته شد که بین النهرین را به کشورهند امروزی و چین امروزی وصل می کرد چون این راه نیز راه تجاری بوده است که از ان ابریشم را به کشور چین امروزی بردند .

   نظر انوش راوید:  ری به معنی طولانی،  همانگونه که می گویند برنج ری کرده،  در میانه راه فوق یک ری تاریخی دیگر ایجاد شد،  و راه طولانی از هر دو ری می گذشت.  اولی به نام راه شاهی معروف شد که سارد را شوش وصل می کرد،  و بسیار طولانی بود،  و دیگری تیسفون را به کاشغر می پیمود،  که به راه ابریشم معروف شد،  که بسیار طولانی بود.  هر دو ری محل تلاقی راه های دیگری هم بودند،  معمولاً چهار پایان کاروانها بخشی از هر راه را می روند،  چون به آن بخش هم چاروادار و هم چهار پا آشناست.  و در هر دو ری همیشه کاروانسرا های بزرگ و تجارتخانه های زیادی وجود داشت.  یکی دیگر از خاصیت های مهم چنین راهی در میانه دو تمدن قرار داشتن بود،  که خود محل برخورد اندیشه ها می شد،  و همیشه دانشمندان و ناراضیان از هر طرف راه،  در آنجا جمع می شدند،  و تبادل علم و سیاست می کردند.

     مهمترین موضوع کم کاری ایرانی های حرفه ای برای معرفی دو راه فوق بوده است،  که با پیشدستی غریبه ها به جاده ابریشم معرف شده است،  درصورتیکه این راه ها داری کابردی وسیع بوده اند.  جهت بهتر دانستن،  به:  تاریخ راه و راه سازی ایران،  و تاریخ ری باستانی،  و داستان های تاریخی ایران، مراجعه نمایید.

   نظر:  آقای انوش،  بنده حق داشتم و دلیل اش هم عدم نصب کامنت ارسالی ام از جانب شما است!؟  در ضمن احتیاج به خواندن دوباره مطالب تکراری و کسل کننده شما نیست،  و خلاصه و در یک کلام میتوان گفت که داستان سرایی های شما هیچگونه سندیت و بار علمی ندارد،  و همانطور که جنابعالی به خوبی هم می دانید تحقیقات علمی آقای پورپیرار همه حقایق و جعلیات تاریخی را آشکار نموده است،  که همیشه از ذکر نام و تحقیقات ایشان بخاطر رودرویی با حقیقت واهمه و پرهیز می کنید!!!  و با طرز خاص خودتان در نوشته هایتان آن را کتمان می نمایید.  به هر حال امیدوارم که روزی از این خواب خوش بیدار شوید زیرا که بنابر این سخن معروف:  آدم خوابیده را می توام بیدار کرد ولی انسانی که خودش را به خواب زده است هرگز.  به امید قبول حقیقت و درستی.

   پاسخ:  عزیزم بارها نوشته ام،  هیچ کامنتی را حذف نمی کنم،  زیرا برکت اینترنت را که امکان اولین تجربه کار در یک محیط دمکرات را در اختیار ما ایرانی ها قرار داده،  پاس می دارم.  تعدادی از نظرها و پرسشها را در پست جدا و در پرسش و پاسخ ها می نویسم.  باز هم هر نظر و یا پرسش دارید بنویسید،  بزودی آنها را یک صفحه پست می کنم،  فقط خواهشاً بعنوان یک ایرانی،  شجاعت آنرا داشته باشید،  که اگر ایرانی باشید می دانم دارید،  اگر نام نمی نویسید،  حداقل یک آدرس ایمیل بدهید.  یکبار دیگر از نظر و کامنت های شما سپاسگزارم،  تندرست و پیروز باشید.  در ضمن جهت آقای ناصر پورپیرار به وبلاگ زیر بروید:

  http://cae.blogfa.com 

   عزیز یک خواهش دیگر دارم،  وبلاگی راه اندازید،  و مطالب و نظرات خود را در آن منعکس کنید،  منجمله امثال نظر فوق،  تا این تجربه دمکراسی نو مجازی گسترش بیش از پیش پیدا کند،  که این مهمترین است،  مهمتر از هر بحث و تاریخی است.

     قابل توجه:  الان که دارم این را می نویسم،  تلویزیون دارد درباره چین می گوید،  از پیشرفت فوق العاده آنجا همه تعجب می کنند،  چینی که همین سی سال پیش غرق در بدبختی و گشنگی بود،  آنوقت ما نمی توانیم حداقل یک گفتگو سالم در محیط مجازی اینترنت داشته باشیم.  مثل نظر بی نام و نشان فوق که فقط عده ای دوست دارند بهانه و ایراد بگیرند،  و به پرو پای همدیگر بپیچند.  تقریباً درگیر این هستیم،  که آیا دو هزار سال پیش نام کسی داریوش بوده یا نبوده،  به چه سادگی ما ملتها را سر کار گذاشته اند.  شاید بهتر باشد از مدت دیگر فقط هر شخص مشخص،  که تخصص و گرایش و تحصیل او تاریخ و تاریخ اجتماعی است،  را اهمیت دهم،  و نظر و پرسش او را بنویسم و بررسی کنم.  هم میهنان بیائید بخود آیید،  و گرنه بزودی در فشار شرق و غرب خورد خواهیم شد،  در قاره کهن مشروح نوشته ام،  هم اینک هم کلی صدمه دیده ایم.

      نظر و پرسش:  آيا شما یك نفر پیر مرد هفتاد هشتاد ساله به نام كامبیز، اردشیر؛ كوروش و داریوش تا الان سراغ داريد؟  كمي عميقا در بنيان تاريخمان فكر كنيم.  تا جايي ميرسيم كه از 50-60 سال پيش شروع به تاريخ سازي هخامنشي نموده اند.  چه كساني؟ به چه علتي؟ و چرا؟  اين شماييد كه بايد بيابيد.  در صورت تمايل پس از تفكر و تعقل نظرات خود را اعلام فرماييد.  شاد باشيد.

   پاسخ:  نام پدر من متولد 1304 خورشیدی منوچهر است،  چهار برادر او نام های امامان اسلامی شیعه را داشته و دارند،  و دو خواهر از چهار خواهر او نام های ایران باستان را داشته و دارند،  این در صوتی بود که پدر آنها آیت الله حاج میرزا حسین بود،  بخاطر سن بالا تعدادی از این 9 خواهر و برادر فوت نموده اند.  تا قبل از قرن 20 و ورود بورژوازی به ایران،  ایران و تمامی کشور های همسایه در دوران فئودالی و قبایلی از ساختار های تاریخی اجتماع بسر می بردند.  برای حکومتها و توده مردمی،  که در چنین جایگاه تاریخ تمدن بودند،  تاریخ ارزش داستان داشت و بس،  و در بهترین حالت برای اثبات حقانیت دین بود.  در اروپا نیز قبل از پیدایش بورژوازی قرن 15 میلادی،  تاریخ نیز چنین ارزش کمی داشت.  بهمین جهت می بینیم تاریخ سازیها از ابتدای قرن 20 در ایران کنونی شروع شد.  خود بخود با وجود برتری های علمی و تخصصی غرب و نفوذ استعمار و امپریالیسم،  تاریخ های قاره کهن را آنگونه که آنها می خواستند،  نوشته شد.  اینک در این قرن وظیفه جوانان با هوش قاره و کشورمان است،  که با حفظ محیط دمکرات،  نسبت به تاریخ نویسی نوین اقدام کنند،  و دروغها را از تاریخ بردارند.  البته برداشت دروغها با وجود انبوه دروغ و کار شکنی بازمانده عوامل و چهره های استعمار،  کار مشکلی است.  در نهایت باید با ایجاد فرهنگستان مستقل تاریخ،  موضوعات جمع بندی و تأیید موقت شوند،  به سخن وبلاگ مراجعه شود.

       برای اینکه بدانید نام های شاهنامه ای و تاریخی ایرانی،  در کجا و چه مواقع تاریخی استفاده می شد،  باید سری به جمهوری ازبکستان و شهر های تاشکند و سمرقند و بخارا بزنید.  نام بیشتر پیرمردان و پدران و مادران آنها شاهنامه ای است،  آنها شاهنامه را کتاب اول خود می دانند.  چرا در دوران اسلامی در ایران از نام های باستانی کمتر یا خیلی کمتر استفاده می شد،  علت نفوذ تاریخی دین مانوی بود،  به تاریخ ورود نام های عربی به ایران مراجعه شود.  البته بهتر است این موضوع را مبنای تحقیق و تحلیل های جدید قرار داد،  و متخصص های گرایش مربوطه در آن کاوش و پژوهش نمایند.  در اینجا یاد آوری نمایم،  نام هایی که شما نوشته اید،  اینها نام هایی با تلفظ یا لهجه یهودی گفته درباره شاهان سلسله هخامنشیان است.  در شاهنامه فردوسی از ایلامیان و هخامنشیان بنام پیشدادیان و کیانیان نام برده شده،  که از کیومرث آغاز می شوند،  و تمام این نامها بفراوانی وجود داشته و دارد.

   پرسش:  چگونه می توانیم زبان پارسی باستان،  و یا زبان پهلوی،  را باز آوری نماییم و بدان تکلم کنیم؟

   پاسخ:  زبان پارسی باستان یا زبان پهلوی،  هم اکنون توسط افراد مسن در روستا های ایران گفتگو می شود،  اگر به روستا های اراک، کاشان، یزد، لرستان و یا هر جای دیگر ایران بزرگ بروید،  و با افراد مسن حرف بزنید متوجه می شوید که آنها به زبان های طول تاریخ ایران گفتگو می کنند.  برای همین در نگرش های نو به جهان و چند جای وبلاگ نوشته ام،  برای حفظ و نگهداری زبان های باستانی و تاریخی ایران باید مدارس هر شهر و دیار به این زبانها باشد.  به این ترتیبی که پیش می رویم،  در آینده نه چندان دور یعنی همین چند سال آینده اگر کتیبه ای و کتابی یافته شود،  آنوقت به اشتباه یا مغرضانه گفته می شود،  که به زبان های باستانی ایران است،  یعنی به زبان مردم فعلی ایران نیست.  آنوقت مانند خیلی چیز های دیگر باید متخصص های خارجی زبان های باستانی ایران بیایند،  و برای ما باز گشایی کنند.  فعلاً با شاهنامه خوانی می توانیم براحتی بزبان پارسی گپ بزنیم.

   پرسش:  در مورد چنگیز به خواجه رشیدالدین فضل الله و جوینی اشاره کردید که از چنگیز نام برده اند. آنها سال ها قبل از دوره استعمار بوده و به ماخذی برای استعمارگران در نام بردن از چنگیز تبدیل شده اند.  سوال این است رشیدالدین فضل الله و جوینی چه انگیزه ای برای این دروغ پردازی خود داشته اند؟  سوال بعدی در مورد چنگیز این است که اگر چنگیز دروغ باشد پس هلاکو خان کیست؟؟  متعلق به چه تیره و طایفه ای است؟؟  همان هلاکو که بغداد را فتح و خلافت عباسی را نابود و اسماعیلیان را شکست داد.

   پاسخ:  آیا می دانید، اصل کتاب های فوق کجا هستند،  در کدام موزه؟  نمی دانید و هیچ کس نمی داند،  باز نویسی بسیاری از کتاب های تاریخی در مومبای هندوستان زیر نظر استعمار انگلستان بوده است.  برای همین مطابق گفته خودتان ماخذی برای استعمارگران گردیده اند،  آنها در باز نویسیها دست کاری کرده و با سیستم اکادمی قرن های 19 و 20 به آن دروغ های چاپ شده،  شاخ و برگ افزوده،  و بخورد ملتها داده اند،  تا بتوانند مقاصد استعمار و امپریالیسم را پیش ببرند.  هلاکو مغول منگول دروغ است،  در هیچ جا و هیچ کتاب دیگر تاریخی و هیچ آثار باستانی و تاریخی از او نامی نیست،  فرد قدرتمندی که بغداد را گرفته و ویران کرده نباید بدون هیچ اثری باشد،  نباید اغفال دروغ پردازی های استعماری شد،  خود شما با توانایی ایرانی و بطور مستقل،  و با دید نو به تاریخ نگاه کنید و تحقیق و تحلیل نمایید.

   پرسش:  در مورد جنگ چالدران،  شاید چنین جنگی بوده و شاید ایرانی ها در این جنگ شکست خورده باشند، ولی بعدها برای شکستشان مسائلی همچون تعداد بیشتر عثمانی ها،  نداشتن توپ و تفنگ و استفاده عثمانی ها از سلاح آتشین را به عنوان بهانه شکست در تاریخ آورده باشند.  دلیل این شک من در مطالب کتابی است که با عنوان تاریخ سلطنت شاه طهماسب اول خوانده ام.  ظاهرا شاه طهماسب اول طبق مطالب آن کتاب در سال های اول حکومتش 12 جنگ بزرگ را از سر گذرانید.6  جنگ با عبیدخان ازبک و 6 جنگ با عثمانی ها به رهبری سلطان سلیمان قانونی (اگر اشتباه نکم) در مورد آن جنگ ها هم خصوصا با عثمانی ها صحبت از ده ها هزار نیروی مهاجم عثمانی بود.  و شاه طهماسب طبق نوشته های آن کتاب از تاکتیک زمین سوخته علیه عثمانی ها استفاده می کرد و منابع آب و زمین های زراعی را در راه نیروی مهاجم تخریب می نمود و با حملات پارتیزانی آنها را متحمل تلفات سنگین می نمود در نتیجه نیروهای عثمانی با نبود آب و غذا مجبور به عقب نشینی می شدند. به عبارتی شاه طهماسب از رودر رویی مثل جنگ چالدران پرهیز می کرد.

   پاسخ:  اول از زمین سوخته می گویم،  آیا شما می دانید در باره چه زمان تاریخ می گویید،  انگار در همین چند دهه بوده که پل و جاده و کارخانه را از بین ببرند،  و زمین سوخته اجرا کنند.  اول بروید از زندگی و بود و باش در آن دوره تحقیق کنید،  سپس از زمین سوخته بگویید و بپذیرید.  در زمان دراویش صفویه جنگ های زیادی بین شیعه و سنی اتفاق می افتاد،  در ابتدای حکومت صفویه این جنگها کوچک و زد و خوردها محلی بوده است،  می توانید به یک نوشته تاریخی،  که در روش سلاطین و مرشدان صفویه از تاریخ دراویش ایران  باز نویس کرده ام رجوع کنید.  در آن زمان گاه قبایل و قلعه ها بیکدیگر حمله می کردند،  و اراضی و احشام مردم مذهب دیگری را می ربودند و نابود می کردند،  اما فقط در اندازه یک روستا و تولیدات محدود یک روستا بود.  این ماجرا حتی تا همین اواسط قرن گذشته هم ادامه داشته است،  به ماجرای بازمانده نبرد خوانین رجوع کنید.  پرسش های دروغ جنگ چالدران را با مطالعه همان صفحه ،  و البته با تحقیقات بیشتر و بیشتر از آن بخش تاریخ بپرسید،  فقط خواهشاً اگر رشته و تخصص شما تاریخ،  و یا یکی از گرایش های جغرافیا ـ تاریخ است پیگیری نمایید.  هر چه پرسش بیشتر باشد،  به نتیجه های بهتری خواهیم رسید،  ولی ایکاش پرسشها با تحقیقات و حرفه ای باشند.

   پرسش:  در مورد دروغ بودن حمله عرب های مسلمان منظور شما را نفهمیدم. اگر امپراطوری ساسانی از آنها شکست نظامی نخورده باشد،  پس چگونه این امپراطوری به پایان رسیده است؟؟  شاید ارتش ساسانی انگیزه ای برای جنگ نداشت در نتیجه با وجود برتری نفرات و سلاح و سازماندهی، دست به جنگ تمام عیار ضد عرب های مسلمان نزد و شکست خورد. بعدا تاریخ نویسان عرب مسلمان برای آب و تاب دادن به پیروزی خود داستان سرایی در شجاعت خود و رزم خود کرده و اصطلاحا یک کلاغ چهل کلاغ نموده باشند.  اما این داستان سرایی ها چیزی از واقعیت ماجرا که شکست ارتش ساسانی از عرب های مسلمان است را کم نمی کند. اصولا اغلب، طرف پیروز پیروزی هایش را بزرگ و شکست هایش را کوچک جلوه می دهد.  ممکن است عرب های مسلمان هم همین کار را کرده اند.

   پاسخ:  آیا حتماً باید شاهنشاهی ساسانیان با جنگ و حمله دشمن از بین رفته باشد؟  آیا نمی تواند در ادامه رشد و تکامل تمدن،  و بر اثر انقلاب برکنار شده باشند؟  مانند بسیاری از دولت های منجمله پادشاهی قاجار و پهلوی؟  بدین منظور برای بهتر دانستن به تاریخ ادیان در ایران،  تاریخ ورود نام های عربی به ایران،  تاریخ انقلاب های انسانی ایران،  و بسیاری از مقالات دیگر وبلاگ انوش راوید رجوع نمایید.  بزودی مطلبی با عنوان تاریخ انگیزه جنگ در ایران،  می نویسم و بیشتر به این پرسش می پردازم.

   پرسش:  در مورد دریای خزر بحثی داشتم. می دانید که این اسم حسابی سر زبان ها جا افتاده و چون به عقیده ی بعضی، خزر نام قومی است که دشمن ایرانیان و مسلمانان بوده اند، تلاش کرده اند تا نام مازندران و کاسپین، اسامی قدیمی این دریا را زنده کنند که به نظر زیاد موفق نبوده است.  من خودم به شخصه، این سوال برایم مطرح بوده که واقعا چرا اسم دشمنان ما باید اینقدر به خوبی سر زبان ها بیفتد که نتوان آن را از یاد مردم برد. عقیده ی من این بود که یک جای کار اشکال دارد تا این که مطلع شدم یکی از فرهیختگان کشورمان، آقای عبدالرحمان عبادی، کتابی به نام چند صد نام دریای خزر نوشته اند. بر اساس تحقیق ایشان نام خزر ارتباطی با خزرها ندارد و از واژه ی  کَسَر گرفته شده و نام های دیگر این دریا مثل کاسپین و قزوین نیز با این نام هم ریشه اند.  شما چقدر در مورد نام دریای خزر تحقیق کرده اید؟ و چه نظری در مورد جریانی دارید که برای تغییر نام خزر به مازندران یا کاسپین تلاش می کند؟ و دیگر این که چقدر موافقید که جلوی این جریان گرفته شده و نام خزر تثبیت شود و به این ماجرا خاتمه داده شود؟

   پاسخ:  این بحثها و تحقیقها خیلی طولانی و مفصل است،  بدرستی معلوم نیست اقوام خزر چه کسانی بودند،  تعریف های مختلفی شنیده ام و خوانده ام.  از میان همه،  مهم این است،  که چرا ایرانیها خود نمی توانند مستقل کار و تحقیق در تاریخ و باستانشاسی کنند،  بویژه چرا جوانان باهوش متخصص ایرانی،  همچنان وابسته و پیوسته به دروغها و ساخته های خارجی و قدیمی هستند.  اصل وبلاگ من هم برای همین موضوع است،  که بلکه شاید بتوانم این عده را تحریک کنم،  و بسوی تاریخ نویسی نوین ایران برانم.  دوران تاریخ خیلی طولانی است،  هر دوره ای برای هر نام شهر و آب و آبادی، کوه و دشت،  نامی داشته است.  بنظر من ما تا آنجا که می توانیم باید با نام های شاهنامه بسر بریم،  و آنها را بجهان معرفی کنیم.  شاهنامه این دریا را مازندران نامیده است،  ولی همانگونه که قبلاً نوشتم،  فعلاً وضع سواد و توانایی در دانشگاه ها خیلی خراب است،  و سیستم اکادمی قاره کهن نمی تواند نقشی در تاریخ و سرنوشت داشته باشد.  با یکی دو وبلاگ امکان ایجاد تغییرات خیلی کم است،  بویژه در این زمان که نبرد نو پدید هم با قدرت در جریان است.

   پرسش:  سلام میخواستم بدونم شما تاریخ طبری قبول دارین؟  یا اینکه این هم دروغ است؟

   پاسخ:  من چه کاره هستم که یک کتاب را قبول داشته باشم یا نداشته باشم،  فقط همیشه سفارش می کنم که هر نوشته و کتابی را نباید بدون تحقیق و تحلیل قبول داشت و پذیرفت.  درباره کتاب های تاریخی باید دانست،  که امکانات و دانش نویسنده آنها خیلی کم و محدود بوده است،  و بسیاری از آنها با اصول تاریخ نویسی،  و قوانین فرمولها و فاکتور های تاریخی هماهنگ نمی باشند.  ما امروزه با امکانات تکنولوژی نوین هنوز نمی توانیم بدرستی از موضوعات بدانیم و برداشت داشته باشیم،  چه برسد در زمانها گذشته،  که حتا در کتاب های تاریخی آنها از گذشته های بسیار دورتر نوشته اند.  اگر من از دروغ نامه های بنام کتاب تاریخ نوشته ام،  جهت یاد آوری می باشد،  که ممکن است در تعدادی از کتابها،  تماماً یا بخشی از آنها دروغ باشد،  چه توسط نویسنده آنها بوده،  یا توسط عوامل و چهره های استعمار در آنها دستکاری شده باشد.  همانگونه که بارها نوشته ام باید فرهنگستان مستقل ملی و مردمی تشکیل شود،  و بترتیب اهمیت موضوعات به آنها رسیدگی نماید،  در این باره در سخن وبلاگ گفته ام.

 

   عکس مجسمه داریوش در شوش قبل از رفتن به موزه ایران باستان،  اطلاعات زیادی درباره داریوش و این مجسمه موجود می باشد،  مشروح و نام واقعی داریوش و کوروش در اینجا،  عکس شماره 601.

   كليك كنيد:  حقوق تاریخی ایران

   كليك كنيد:  سایت های تاریخی ایران

   كليك كنيد:  تاریخ انقلاب های انسانی ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   انوش راوید //  Anoush Raavid  ///     

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

   جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

چند مطلب شبه تاریخی

   روزی که بریتانیا مظلوم شد

      اینک که ما انسان های هموساپین بسوی تمدن جدید می رویم،  می بینیم زمین ما دیگر ظرفیت و منابع لازم برای حرص و آزها را ندارد،  و نیازمند باز بینی در رفتار خود هستیم.  در واقع هر کدام از ما بشر،  همه و همه بهم وابسته ایم،  و با این وابستگی خود بخود،  خواسته و نخواسته رشد و تکامل یافته ایم.  با وجود تکنولوژی های نوین به آن اندازه از دانایی رسیده ایم،  که باید متأسّف باشیم،  کشوری یا سرزمین ملی ضعیف شود،  حتی اگر آن روزی باشد که،  بریتانیای کبیر مظلوم می شود.  بشر امروزی دلایل کافی دارد،  تا دیر نشده بطور جدی از سعدی بزرگ ایران یاد کند:

 * بنی  آدم  اعضای  یکدیگرند   <><><>  که در آفرینش زیک گوهرند *

 * چو عضوی بدرد آورد روزگار <><><>  دگر عضوها را  نماند  قرار *

 * تو کز محنت دیگران  بی غمی <><><>   نشاید که نامت  نهند  آدمی *

      در ابتدای و در مسیر تخریب و انقراض چند گونه انسان و انسان نما را نابود کردیم،  که خود بهتر بمانیم،  و همیشه در فکر این بودیم که خود را نیز حذف کنیم.  ولی باید توجه داشت در ذات طبیعت حذف کردن هم نوع نبوده،  بویژه در این قرن حذف کردن امکان پذیر نیست،  باید برای بودن و خوبتر زیستن راهکار های نوین یافت،  و دقیقاً به این مسئله توجه شود.  بهمین جهت امروزه حافظه تاریخی،  نیازمند تغییرات سریع نا پیوسته است،  و این مهم بعهده روشنفکران می باشد.  در غیر اینصورت هر شخص، هر شهر، هر کشور،  باید انبار های بزرگ برای انبار کردن مشکلات ظاهری و روحی داشته باشند.

      روزی نه چندان دور در تاریخ،  سه چهارم گیتی در کنترل و اختیار بریتانیای کبیر بود،  مناطق را با ترفند های استعماری،  قدرت اقتصادی و اجتماعی،  و یا با جنگ  بدست آورده بود.  هر چند بعضی مواقع در جنگ های تهاجمی استعماری شکست می خورد،  مانند تنگستان ایران و یا جلال آباد افغانستان،  ولی در هر صورت و نهایت با ترفند های استعماری موفقیت بدست می آورد.  علت آن ساده و در ساختار های تاریخی اجتماع بود،  قرن های 18 و 19 بریتانیا در تمدن بورژوازی پیشرفته قرار داشت،  و جهانی را که کنترل می کرد در میانه فئودالی و یا قبیله ای بودند.  همین موضوع مهم باعث موفقیت بریتانیا بود.  درست مانند حدود دو هزار سال پیش که خاک بریتانیا بدست ایرانیها و به فرماندهی اسکندر مغانی افتاد،  و اثرات تمدنی در جزیره برجای گذاشتند.  در آن زمان ایرانی های فاتح بریتانیا،  در دورانی پویا و گویا از تمدن قرار داشتند،  که منشأ آن میترایی و ادامه تمدن مادی و هخامنشی بود.  خاک جزیره مسکن مردمانی بود،  که در قبایل اولیه بسر می بردند،  بهمین جهت براحتی مطیع شدند.  چند سده پس از اسکندر مغانی از طرف ساتراپ ایرانی روم،  که با اشتباه یا دروغ به روم غربی معروف شده،  مهاجر نشینی و پادگانی در این جزیره بنا شد.  این برخورد های تاریخی شکوفایی تمدنی را به جزیره برد،  که تاکنون ادامه دارد.  در انگلستان عصر صنعتی و تمدن استعماری،  با دستکاری و دروغ گفتن در تاریخ،  این بخش های مهم تاریخ را پنهان کرده،  و یا چیز دیگری گفته اند.

      امروزه بیشتر آن سه چهارم گیتی،  که در کنترل بریتانیای کبیر بود،  هر کدام کشور مستقلی هستند،  و خود دارای تمدن پیشرفته ای شده اند.  بسیاری از آنها اقتصاد های شکوفا و بسیار بالاتر از بریتانیا دارند،  یعنی در واقع اینک در ساختار تاریخی اجتماع،  یا با بریتانیا برابرند،  یا جلوتر هستند.  مردم این کشورها همه ماجرا های استعماری سابق را فقط در بحث ها و تحلیل های تاریخی بررسی می کنند،  و هیچ کدام گذشته های تلخ را بهانه و عقده نمی کنند،  بلکه برعکس در تحلیل هایشان می گویند:  اینگونه اتفاقات تاریخی جبر گذر های تمدنی و اجتناب ناپذیر بوده،  و آنها را در جهت پیشرفت های جدید بررسی می کنند.  وقتی در این قرن هندوستان دارد به عنوان دومین اقتصاد دنیا بعد از چین مطرح می شود،  نمی توانند تاریخ را به عقب برگردانند،  و در آن زمان درجا بزنند و یا دوباره بنویسند،  چه بسا با دوباره نویسی نمایشنامه تاریخی،  ببینند که همه اش جنگ داخلی و تجزیه و عقب افتادگی بیشتر خواهد بود.  حال که همه کشور های استعماری و استعمار زده سابق،  در یک سطح در تاریخ اجتماعی هستند،  همه استقلال اقتصادی و اجتماعی،  بازار علم و بورس و غیره دارند،  پس بهتر می دانند روابط خود را بر اساس برابری تمدنی قرار داده،  و گذشته را در تاریخ بنویسند،  و تاریخ را چراغ راه آینده نوین نمایند.

     می توان با کار فرهنگی و اکادمیکی،  فولکوریک و ملی،  خیلی موضوعات را گفت و نوشت،  ولی حتماً باید تمام موازین دمکراتیک و بین المللی رعایت شود.  مانند من که دروغ گویی بی بی سی را نوشته ام،  ولی این دروغگویی تاریخی ریشه در کار و برنامه استعماری ندارد،  چون همانگونه که گفتم در قرن 21 بخاطر برابری در تاریخ تمدن،  دادن واژه فرهنگ استعماری بی معنی است،  این گونه دروغگویی ها ندانستن دانش و حافظه های تاریخی است،  و به هیچ عنوان دلیل نمی شود،  که با این موضوعات قهری برخورد کرد،  بلکه باید این را یک کار فرهنگی دانست،  و برای دور ریختن دروغها و رفتن بسوی واقعیت های تاریخی کار حرفه ای کرد.

      در شرایط برابر تاریخ اجتماعی این قرن،  استراتژیک های ملی و مردمی هر کشور،  همیشه بفکر ارائه نظریه های جلو رونده و پیشرو هستند.  مانند مثالی که در نیویورک زبان زد است،  شخص معروف آمریکایی که از شانگهای به نیویورک رفته،  گفته است:  که از یک کشور و سرزمین پیشرفته وارد یک کشور عقب افتاده شدم،  در نظر اول همه فکر می کنند منظورش چین عقب افتاده است،  او گفته از هتل عالی و مناسب در شانگهای خیابان های مرتب،  قطار فوق سریع و فرودگاه کاملاً مناسب و عالی،  وقتی به نیوریوک رسیدم فرودگاه نه چندان مناسب خیابان های شلوغ و اتوموبیل و ترافیک و چاله و چوله و هدر رفتن وقت.  اینجاست که استراتژیک های ملی و مردمی چین بفکر گذشته غمبار تاریخ استعمار در کشور شان نبودند،  بلکه آنرا سرمشق جهت گذر تمدن چین و پیشرفت و آینده نوین کرده اند.

      من در وبلاگ زیاد از استعمار و امپریالیسم نوشته ام،  زیرا برای بررسی های تاریخ و تاریخ اجتماعی لازم دیده ام،  در واقع اینها برای ابراز عقده و حقارت و انتقام نیست.  امروزه هر ملتی حتی اگر کوچک و روستایی باشد،  مانند مردم جل و چلاسر درک زیادی از ناسیونالیسم دارند،  و ناسیونالیست محلی و ملی را در شرایط برابر ارزش و پاس می دارند.  معنی کلی آن این است،  هر گونه تعرض قهری و نظامی را رد می کنند،  و ناسیونالیسم دیگران را هم قدر می دارند،  و در برپایی نگهداری محیط آزاد کوشا هستند.  همچنین اجازه به هیچ گونه تعرض، مظلوم نمایی، شگرد سیاسی و اقتصادی نمی دهند،  البته با امکانات امروزی براحتی آگاهی لازم را بیک دیگر می رسانند.

   جالب:  باید در نظر داشت با ادامه روند کنونی جمعیتی و اجتماعی،  در 20 سال آینده جمعیت تاریخی بریتانیای کبیر که امروزه به انگلستان گرفتار تبدیل شده،  و تقریباً تمام باشندگان تاریخی اروپای غربی کم می شوند.  با افزایش مهاجرت مردم غیر تاریخی اروپای غربی،  که در تاریخ مهاجرت نوشته ام،  کمتر از یک قرن دیگر اروپای غربی،  از نظر تشکیل جمعیتی جهانی خواهد بود.  برخورد با غرب را نباید در فرضیه های کوتاه مدت و دوره ای بررسی کرد،  و با کار هایی که هیچ نتیجه خوبی ندارد پیگیری نمود،  بلکه باید در اندازه تاریخ تمدن بشری نگاه و پیگیری و تحلیل شود.  در این باره روش های زیادی وجود دارد،  منجمله کمک و یاری به مهاجرت جوانان و سرریز جمعیتی کشور های پر نفوس جنوب به غرب،  و نیز شگرد های اقتصادی و اجتماعی بلند مدت،  در طرح های تاریخ اجتماعی.  این بحثها و برنامه ها نیازمند سبک کار تاریخی اندیشمندان شرقی است،  که با برخورد های کلاسیک و تحلیل های قرن 20 مخالف هستند،  و مسائل انسانی را با حفظ تمام موازین موجود،  درجه اول قرار می دهند.

   توجه:  از زمان پست تا اولین بازنویسی،  دو پرسش درباره این متن رسید،  در زیر پاسخ داده ام.

   پرسش:  این جور که می گید یعنی استعمار دیگه وجود نداره؟

   پاسخ:  بطور کلی استعمار و امپریالیسم،  جای خود را به امپریالیسم نو داده اند،  که ماهیتاً متفاوت با گذشته می باشد.  البته هنوز بازمانده هایی از استعمار هم وجود دارد،  اما چون گذشته گسترده و تأثیر پذیر نیست.  سرمایه داران و تحصیل کرده ها،  مهندسین و تکنسین های بیشماری از کشور های استعمار زده تاریخی،  و کلاً تمام جنوب سابق،  در غرب زندگی و کار می کنند.  آنها مبالغ زیادی از غرب و بخش های وابسته به بورژوازی غرب،  به کشور های خود می فرستند و می برند،  آنها همچنین تأثیر سیاسی هم در غرب دارند.  بدین ترتیب استعمار گران سابق بجای داشتن درآمد،  مبالغی هم از دست می دهند،  حتی آن تعداد از کشور های کوچک آفریقایی را که همچنان زیر نفوذ دارند،  چندان منافعی گیرشان نمی آید.  آخرین منبع درآمد آنها از دست داشتن در نفت و گاز است،  که آنهم روز بروز عرصه برایشان تنگتر می شود.

   پرسش:  آیا ما باید استعمار را فراموش کنیم؟

   پاسخ:  در قرن 21 هر شخص باید در تخصص خودش کار و تحقیق نماید،  در غیر اینصورت آن مردمی که همه فن حریف باشند،  و خود را در تمام علوم صاحب نظر بدانند،  با مشکل روبرو می شوند.  من نیز درباره استعمار و امپریالیسم،  بخاطر تأثیر آنها در دروغ های تاریخ،  کمی مطالعه شخصی و برخورد خانوادگی داشته ام.  در هر صورت متخصصین طرحها و تحلیل های اجتماعی،  آنچه را که چند قرن دشمن تاریخی ایران بوده،  همیشه باید دقیق زیر نظر داشته باشند.

 

   عکس استون هنچ،  عکس شماره 5822 ،  باستان شناسان انگلیسی در این فکر هستند،  که بومیان تاریخی جزیره چگونه و با کدام سابقه ذهنی توانستند این بنا را علم کنند.  هرگز آنها نمی توانند و نمی خواهند تصور و بررسی کنند،  که کار ایرانی های مهاجر به جزیره بوده است،  این وظیفه حرفه ای های ایرانی است،  که در این بخش های تاریخ تحقیق و تحلیل نمایند.  درباره استون هنج مقداری مطالب گفته و نوشته اند،  که هیچ کدام پایه و اساس تاریخی و باستان شناسی ندارد،  فقط نخواسته اند بگویند یک کار میترایی ایرانی است،  چکیده این پرت و پلاها را که از ویکی پدیا گرفتم،  بازنویس کردم و در زیر نوشته ام.

   استون‌هنج

      بنای بزرگ سنگی استون‌هنج در جنوب انگلستان قرار دارد،  که توسط باشندگان اروپای باستان ساخته شده‌ است.  سازندگان استون هنج،  در ۳۱۰۰ ق.م،  سنگ های این بنا را به شکل چند دایره تو در تو،  در مکان فعلی آن کار گذاشتند.  احتمالاً از این دایره‌ های سنگی برای مشاهده حرکات خورشید،  ماه و ستارگان که در آن زمان طی مراسم مذهبی مورد پرستش قرار می ‌گرفته،  استفاده می‌ کردند.  سنگ هایی شبیه به آنچه که در این بنا به کار رفته، در مناطق دیگر مانند کارناک فرانسه و نیوگرنج ایرلند،  یافت شده‌ است.

      چه کسی می‌داند که استون هنج دقیقا چگونه ساخته شده‌،  سنگ هایی بزرگی،  که تا ۵۰ تن وزن داشتند،  روی غلطکها به وسیله گروهی از مردان،  کشیده شده و به محل آورده می‌ شدند.  وقتی سنگها به محل می ‌رسیدند،  با استفاده از طناب و در صورت لزوم با ایجاد سراشیبی خاکی،  آنها را در حالت ایستاده قرار می ‌دادند.  بیشتر بنا های بزرگ برای دانش امروزی یک معما می ‌باشند،  همیشه دانشمندان و باستان شناسان سعی در یافتن اسرار ساخت آنها کرده‌ اند.  برای مردم قدیم این یک کار بسیار مشکل بود،  که بتوانند سنگ های بزرگ را طوری در کنار هم قرار دهند،  که دارای یک شکوه عظیم شود.  این بناها می‌ توانستند به عنوان محل سکونت، معابد، مقابر و یا حتی تقویم‌ های بزرگ در فضای باز مورد استفاده قرار گیرند.  مردم می‌ توانستند با دنبال کردن حرکت اجرام آسمانی،  درباره فصل های سال چیز هایی یاد بگیرند.  دانشمندان باستان به مقدار زیادی برای درو کردن محصولات و غذای خود به فصول سال متکی بودند.  آنها فصلها را به ‌وسیله مراسم و تشریفات مذهبی جشن می ‌گرفتند.  احتمال اینکه این مناطق و نواحی حکم مقدس برای مردم داشته‌ است،  بسیار زیاد می ‌باشد.

      بسیاری از متخصصان بر این باورند که این حلقه بزرگ سنگی در استون هنج،  برای نظارت و همچنین به عنوان معبدی برای ستایش کردن به کار می ‌رفته‌ است.  آنها به خاطر وضعیت قرار گرفتن سنگ بزرگ به نام سنگ هیل (سنگ پاشنه) که حدود ۶ متر ارتفاع و ۳۵ تن وزن دارد،  چنین حدس می زنند.  هنگامی که در لحظه تغییر تابستان ۲۲ ژوئن،  طولانی‌ ترین روز سال،  خورشید طلوع می ‌کند،  به سنگ هیل می ‌تابد،  و یک سایه بلند بوجود می ‌آید،  که تدریجاً از مرکز بنا عبور می‌ کند.  این امر ثابت می‌ کند که استون هنج بر اساس دستورات نجومی ساخته شده ‌است و اهداف مذهبی داشته ‌است.

      در سال 1960، منجم آمریکایی جرالد هاوکینگ چنین نظر داد،  که استون هنج، یک رصد خانه و تقویم پیچیده‌ ای بود.  تفاسیر نجومی استون هنج با وجود بی دقتی هایی که دارد هنوز هم محبوب مانده است.  بسیاری از محققین حدس می‌زنند افرادی که استون هنج و جا های دیگر را ساخته اند،  دانسته‌ های ریاضی را که برای پیش گویی بسیاری از وقایعی که در نظریه جرالد هاوکینگ موجود است،  بدست آورده بودند.  قصه گویان می‌ گفتند مارلین جادوگر سنگها را در زمان شاه آرتور افسانه‌ ای قرن پنجم میلادی از ایرلند به استون آورده‌ است.  امروزه متخصصان پی برده‌اند،  که قدمت استون هنج بسیار بیشتر از تاریخ فوق است.  این بنا در سه مرحله ساخته شده ‌است،  که تقریباً آغاز بنای آن از سال ۳۱۰۰ ق.م،  بوده‌ است.  این مسئله ثابت می‌ کند که استون هنج از اهرام مصر هم قدیمی تر است.

      اولین مرحله یک کانال گرد با یک ساحل خاکی در درون آن بود،  تقریباً یک هزار سال پیش،  در طول مرحله دوم،  کارگران دو حلقه متحد المرکز از سنگها را در مرکز بنای اصلی بلند کردند.  احتمالاً برای آن از ۸۰ قطعه سنگ آتشفشانی باریک،  به نام سنگ آبی استفاده نمودند.  آنها بیشتر از کریستال های سنگ چخماق تشکیل می‌ شدند،  و به نظر می‌رسد از معادن کوه‌ های پرسلی در دایفد،  به آنجا آورده باشند.  فاصله این منطقه تا استون هنج ۲۱۷ کیلومتر ۱۳۵ مایل است.  احتمالاً یک تیم از کارگران سنگ های ۵/۴ تنی را به ‌وسیله قایق در بیشتر طول راه حمل کرده ‌اند.  احتمالاً سپس آن سنگها را به ساحل کشیده‌اند.

      سومین مرحله از ساخت این بنا در سال ۲۰۰۰ ق.م،  شروع شد،  سنگ های آبی با ۸۰ قطعه سنگ های سیاه بزرگ مرکزی به نام سارسین تعویض شدند،  اینها همان سنگ های معروف هستند،  که امروزه هم دیده می‌شوند. این سنگها از ناحیه اطراف مارل بورو داون به آنجا آورده شدند،  اما حمل آنها هم حتی مشکلتر از سنگ های آبی بود.  وزن آنها تا ۵۶ تن می ‌رسید،  و هر کدام را باید به ‌وسیله گروهی از مردان روی زمین می ‌کشیدند،  بیشتر سنگ های سارسین به شکل یک حلقه در کنار هم چیده شدند.  پنج تریلیتون نیز در داخل حلقه قرار گرفتند،  که از ۲ سنگ ایستاده که روی آنها یک سنگ افقی قرار می‌ گرفت،  تشکیل می ‌شدند.  امروزه فقط ۳ تریلیتون باقی مانده‌ است.

      حرکت دادن سنگ ‌های عظیم الجثه به محل استقرار شان، یک کار بسیار عظیم بود،  یک مطالعه نشان می ‌دهد که یک هزار نفر در مدت ۳ هفته می ‌توانستند فقط یک قطعه را به استون هنج حمل کنند.  حتی با استفاده از چنین نیروی کار عظیمی،  ساخت قسمت مرکزی بنا بیش از ده سال طول می ‌کشید.  همچنین خرسنگ هایی نظیر استون هنج در شمال انگلستان موسوم به دایرهٔ سویین ساید که در طی قرن‌ها در زمین فرو رفته اند،  و دایرهٔ کالانیش یافت می ‌شود،  و به علاوه خرسنگ ‌های عمودی باشکوهی در میان دشت آدبری که نماد جنس مذکر و مونثند نیز موجود است.  بعضی براین باورند که این خرسنگ‌ها خاصیت شفا دهندگی نیز دارند،  مثلا کودکان بیمار را از میان سوراخ‌ های واقع در خرسنگ‌ های دایره‌ای شکل واقع در کورن وال عبور میدهند،  و گفته می ‌شود عده‌ای از این سنگ‌ها نشان دهندهٔ کانال های نیرو در زمین نیز هستند.

   انوش راوید:  من از این مطالب غیر علمی و تحقیقی هیچ متوجه نشدم،  همه شاید و احتمالاً و شک و تردید و این موضوعات بود،  یک جمله را هم قهوه ای کردم که می گویند:  بیشتر بنا های بزرگ برای دانش امروزی یک معما می ‌باشند.  باید به آنها گفت معما نیست،  شما نمی خواهید دنبال واقعیت بروید،  و سر خود را در دروغها کرده اید،  منشأ ساخت و دانش این بناها در ایران باستان است.

 

   عکس انوش در شهر یری،  مشروح در محوطه های تاریخی ایران،  عکس شماره 5630.

   كليك كنيد:  حقوق تاریخی ایران

   كليك كنيد:  سایت های تاریخی ایران

   كليك كنيد:  تاریخ انقلاب های انسانی ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   انوش راوید //  Anoush Raavid  ///    

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

   جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

 

پرسش و پاسخ 18

   پرسش و پاسخ 18

      تعداد ديگري از پرسش و پاسخ هاي قابل توجه پست هاي مختلف وبلاگ و يا ارسالي با ايميل،  پرسشها خلاصه شده،  درود و سپاس،  خوب و بد،  و اين قبيل را حذف كردم،  و تا آنجا كه شده اشتباه هاي املايي و انشايي آنها را اصلاح نموده ام.  توجه:  مطابق معمول این پست به مرور در چند روز آینده،  تا آخرین ظرفیت پر می شود.

   نظر:  در صحبت های تان به نظرم آمد،  که با بحث ارتباط جنگ های صلیبی،  و شروع فراماسونری مخالفید.

   پاسخ:  من به تمام بحثها و پرسش و پاسخ های تاریخی علاقمندم،  ولی زمان می خواهد،  و هر پرسشی مطالعه و تحقیق نیاز دارد،  در آموزش و پروش قرن گذشته،  عادت داده اند که فوری و بدون تحلیل پرسیده شود،  و فوری بدون تحقیق هم پاسخ بخواهند.  در این وبلاگ قرار نیست گفته ها و نوشته های دیگران تکرار شود،  بهمین جهت همیشه به عزیزان که پرسش دارند،  گفته ام تا 15 روز ممکن است پاسخ دادن طول بکشد،  و تازه!  شاید پاسخ هم موکول به یک فصل دیگری شود.  تمام پرسش و پاسخها روان کننده گردونه و فرهنگ یادگیری است،  و اصلی برای ادامه علم است،  بهمین جهت برای هر پرسش و پاسخ ارزش خاص قائلم.

   پرسش:  به نظر شما شروع این قضیه به کجا بر می گردد،  و نظر شما در مورد تمدن های باستانی چیست؟

   پاسخ:  تاریخ سر داراز دارد،  و با یک کتاب و دفتر بسته و تمام نمی شود،  هر شخص که می خواهد از تاریخ و موارد و دوران های آن بدرستی بداند،  باید مطالعه و تحقیق زیادی داشته باشد.  این پرسش شما خیلی کلی است،  و خود بحث هایی باز می کند،  که زمان بر است.  برای اینکه من بدانم شما در چه اندازه پاسخ می خواهید،  باید به چند پرسش کلی و عمومی پاسخ گویید،  تا من بتوانم بر اساس آنها بشما پاسخ دهم:

   پرسش انوش:  منظور تان کدام دوره تمدن های باستانی است؟  آیا از ساختار های جزئی و زیرین تاریخ اجتماعی تمدن های باستانی میدانید؟  چه مقدار از تاریخ دین و آئین های باستانی میدانید؟  مثلاً،  آیا می دانید مصر باستان چند دوره اصلی تاریخ داشته؟  و هر دوره تاریخی چند سلسله بوده؟  و هر یک از این سلسله ها بر کدام دین و آئین استوار بوده است؟  آیا تا کنون در باره استعمار و امپریالیسم تحلیل داشته اید؟

   پرسش:  آیا می توان فراماسونری را به زمان آن ها عقب برد؟  با توجه به این که بعضی اعمال خارق العاده ای به این تمدن ها نسبت می دهند؛ مانند، ساخت اهرام مصر.

   پاسخ:  این موضوع به ساختار های تاریخی اجتماع و دوره های تمدنی مربوط است،  بعد از پیدایش بورژوازی و متعاقب آن استعمار،  استعمار گران به دو گروه عمده تبدیل شدند،  که در نهایت جنگ های اول و جنگ دوم جهانی پیش آمد.  کلیه نماد های میترایی و زرتشتی را آلمانها برگزیدند،  که خود را آریایی می دانستند،  و نماد های مصری را انگلیس و فرانسه گرفتند،  و با تبلیغات خاص خود،  بویژه از نوع استعماری،  و گاهاً روزنامه نگاری،  به بزرگ نمایی فراماسون و تاریخ آن،  و وابسته کردن این داستان به عمق تاریخ بودند.  با پیروزی ها انگلیس و فرانسه در دو جنگ مهم جهانی و شکست آلمانها،  براحتی نماد های مصری بر نماد های میترایی پیروز و تبلیغ شد.  تمدن مصر باستان در ادامه تمدن ایلامیها،  که من آنرا مرحله اول سلسله هخامنشیان می دانم بود،  و مصریان مانند تمام تمدن های همه دوران،  برای خودشان نماد های و نشانه ها و طلسم ها و غیره داشتند،  و اگر می دانستند روزی می خواهند آنها را مصادره نمایند،  فکر دیگری می کردند.  در کل نظر من این است،  که نباید اغفال ترفند های غربی شد،  و هر آنچه که آنها می گویند،  باید بخوبی و با دانش ملی و مردمی ایرانی بررسی کرد.

   پرسش:  چرا می گویید سردرگمی تاریخ نویسی؟

   پاسخ:  بطور مثال،  بسیاری متوجه نشدند که چرا من می گویم:  سلسله هخامنشیان،  حکومت اشکانیان،  حکومت صفویه،  شاهنشاهی ساسانیان،  پادشاهی قاجار و یا پادشاهی پهلوی.  البته در این موارد چندین با توضیح نوشته ام،  ولی یافتن آنها در میان انبوه مطالب وبلاگ مشکل است،  و همچنین ممکن است،  با عدم سابقه ذهنی آموزشی،  درک آن نیز مشکل باشد.  زیرا دیده ام بهترین و معروفترین تاریخ نویسان هم،  با سردگمی و پراکندگی از پسوند ها و پیشوند های تاریخی استفاده می کنند.  بزودی صفحه ای بنام،  الف بای تاریخ نویسی،  برای این مورد پست می کنم،  امیدوارم هر چه زودتر فرهنگستان ملی و مردمی تاریخ ایران تأسیس شود،  و نسبت به تعریف های تاریخی اقدام کند.

   پرسش:  شما در جوهر قرمز نداریم،  از جنبش ضد وال استریت نوشته اید،  آنها چه کسانی هستند؟  آیا می خواهند رژیم آمریکا را براندازی کنند؟

   پاسخ:  جنبش ضد وال استریت یا جنبش 99 درصدی،  یک حرکت براندازی نیست،  آنچه که رهبران فرضی و روشنفکران آنها می گویند،  این جنبش برانداز نیست و قصد و قدرت چنین کاری را هم ندارد.  مفهوم بر اندازی رژیم ها در قاره کهن و آفریقا و لاتین،  مفهوم خاص خود را دارد،  که متفاوت با جوامع داری تاریخ مردم سالار هستند.  روشنفکران و افراد فعال این جنبش چه آنهایی که در پشت کامپیوتر نشسته اند،  و فیلم مستند و خبری می سازند،  یا آنهایی که در میدانی زیر چادر ها جمع میشوند،  بسیار دمکرات فکر می کنند.  این جنبش ایجاد یک اندیشه کلی است،  که می گوید:  بشر همیشه باید بفکر جایگزین های،  اقتصادی و اجتماعی و سیاسی باشد،  که هم از تخریب و انقراض جلوگیری شود،  و هم عدالت برقرار گردد.  هر چند که دیده می شود،  در جا هایی زد و خورد با پلیس کشور های غربی،  بویژه ایلات متحده آمریکا انجام شده،  و کم و کاست های دمکراسی بورژوازی را نشان می دهد،  ولی در کل و بزودی محیط کاملاً دمکرات و نبرد فرهنگی نوین بر آنها حاکم خواهد شد.

   نظر و پرسش:  عربها به ایرانی می گفتند،  فارس یعنی سوار کار،  و همچنین عجم یعنی گنگ و عقب افتاده،  آیا درست است؟

   پاسخ:  عربها بدلیل گرما خیز بودن،  همان دامن پوش بودن تاریخی،  که در دروغ مهاجرت آریایی ها نوشته ام،  بیشتر سواحل دریا های گرم جنوب قاره کهن را در دست داشتند،  و آنها براحتی می توانستند لفظ خود را گسترش دهند.  چون پ نداشتند ف بکار بردند،  و پارس بمعنی پارسا و پرهیزگار شد فارس،  و به همان دلایل دریا نوردی که گفتم،  واژه فارس بجای پارس جا افتاد.  اون سوار کار فاس است،  در شمال آفریقا چندین شهر به نام فاس است،  اسبان خوب و سوارکاران حرفه ای دارند،  مردمان این شهرها در قرن های 18 و 19 بدلیل سوار کاری،  چندین بار براحتی توانستند استعمار گران را شکست دهند.

      من حافظه محوری کار نکردم،  و نخواستم کار کنم،  در قرن سنت گریزی توضیح داده ام،  بلکه ذهن تحقیقی و تحلیلی را بیشتر می پسندم،  یادم می آید مرحوم پدر بزرگم همیشه می گفت،  ما عجم هستیم و چند شعر فارسی و عربی هم در وصف عجم می خواند.  عجم یعنی فرزندان جم،  جم هم سرزمین باستانی ایران بود،  و جمشید پادشاه آن،  داستانش را همه می دانند.  همیشه و در طول تاریخ اعراب و بقیه مردم قاره مان،  برای زیارت به جمکران می آمدند و می آیند،  که دلیل محکم بر احترام به جم و ایرانی است،   جم = جمشید = ایران + کران = سرزمین.

   پرسش:  در مورد این که برخی می گویند اسکندر ایرانی با اسکندر مقدونی دو شخص جدا هستند،  و او نامش اشکندروس بوده،  می خواستم ببینم به نظر شما،  تا چه اندازه از شباهت دو اسم اشکندروس و اشک،  می توان استفاده کرد واعتقاد یافت که این دو یکی بوده اند؟

   پاسخ:  با مطالعه کتاب:  اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،  پاسخ خود را بروشنی می یابید.

   پرسش:  امروزه تلاش هایی در مورد زدودن دروغ از تاریخ جنگ جهانی دوم در حال انجام است.  در ساده ترین حالت می دانیم که این برهه از تاریخ را فاتحان جنگ نوشته اند که خود،  ید  طولانی در جنایت داشته اند.  به دلیل عقل،  دروغ های بسیاری در کار است.  از سوی دیگر همان ها، کشور ما را اشغال کردند؛ پس چرا ما با آنها همنوا شده ایم. از صدا و سیما فیلم هایی نشان داده می شود که تبلیغ همان متفقین اشغال گر است. می خواستم بدانم استاد، چقدر در این زمینه کار و مطالعه داشته اید؟ و چقدر با این جنبش موافقید؟

   پاسخ:  در هر فرصتی مطلبی در این باره می نویسم،  به جنگ جهانی دوم بروید،  کلاً اینگونه تحقیقها و جنبشها باید توسط جوانان باهوش ایران،  با کار مستقل و شفاف انجام شود.  هر کار دولتی یا شبه دولتی،  که عملکرد تحقیقاتی آنها شفاف نباشد،  باز چیز دیگری از آب در می آید،  که ممکن است شک بر انگیز باشد.

   نظر و پرسش:  خواهش می کنم که یک نگاهی به این نوشته های من بندازید و ایراد هاش رو بگیرید!
" بسی رنج بردم در این سال سی <><> عجم زنده کردم بدین پارسی"
   شاید با شنیدن نام عجم بگین ایران دست تازیان افتاده که اینجوری شده زبونمون!
      ولی در زمان پیدایش اسلام تازیان تازه فهمیدن که می تونن با کوچیدن به ایران و سرزمین های سرسبز دیگر هم از بیابان گردی رهایی یابند و هم دین نوپاشون رو توی اونجا ها گسترش بدن تا نونشون توی روغن بیافته و...!
      پس با دسته های بزرگ به شهرهای بزرگی همچون تیسپون ، رگ (ری) ، خراسان ، پارس و ... کوچیدند و تراکنش (جمعیت) درون مرزهای ایران بالا رفت و چون تازیان زادگی (زاد و ولد) شون تند بود و هست هر روز بیشتر شده و نژاد های ایران با تازیان در هم آمیخت و کم کم ایرانیان هم مسلمون شدن و جنگ های دینی میان پاکدینان و مسلمونا در گرفت که از نمونه های اون میشه به افشین و بابک اشاره کرد!
      با این گفته ها بیشترین تراکنش ایران مسلمون شدند و مسلمون ها هم باید بسیاری کارها رو به تازی انجام می دادند همچون نماز و نیایش و ... پس زبون ایران داشت در هماورد با زبون بیگانه تازی میدون رو خالی می کرد که در زمانی فردوسی با شاهنامه اش آبی بر روی این آتش فروریخت که بیش از نیمی از آتش زبان تازی در سالهای پسین خاموش شد و ...
      دیدگاه من بود درباره "تازش زبان تازی بر پارسی"

   پاسخ:  عجم یعنی فرزندان جم،  حتماً منظور فردوسی از عجم،  فرزندان جم یا کشور جم بوده،  مطمئنا لال و گنگ و... نبوده است.  دروغها و پرت و پلاها محصول کار مشترک استعمار و فراماسون و بی سواد های مدرکی بوده و می باشد.  با آزمایشات ژنتیکی و نمونه برداری از 4000 نفر مردم سراسر ایران متوجه شده اند ژن یا دی ان ای عربی فقط در گوشه هایی از خوزستان تا سواحل بوشهر دیده شده است،  در وبلاگ توضیح نوشته ام.  عربها یا هر قبیله ای از هر تیره انسان هموساپین،  هرگز در دوران قبایلی که زندگی تجربه خاص برای هر جغرافیا را می طلبید،  نمی توانستند براحتی به هر کجا مهاجرت کنند،  امکان وفق دادن با زندگی جدید و سرزمین نو با دانش محدود آنها امکان پذیر نبود.  دانش و زندگی قرنها 20 و 21 را به تاریخ منتقل نکنید،  که اگر بجایی رفتید راحت با مقداری پول در پناه قانون می توانید زندگی کنید،  یا مانند تولید مثل در آن زمان،  که همه به یک اندازه تولید مثل و افزایش جمعیت و مرگ و میر داشتند.  ولی امروزه عربها با داشتن پول دارند به ایران می آیند،  و در این چند سال گذشته زیاد آمده اند،  که در شرایط دمکراسی هیچ مشکلی ندارد.

       در تاریخ آن زمان دسته های بزرگ نداریم،  بلکه بخش هایی از قبیله ها هستند که قبل از اسلام در زمان ساسانیان تعدادی از قبایل عرب را به بیابان های خراسان جنوبی منتقل کردند،  که هم اکنون ساکن روستای عربخانه هستند.  در دوران کتاب و دفتر تلویزیون قرن 20 و 21 بیش از یک قرن طول می کشید تا زبان مردمی عوض شود،  مانند همین زبان فارسی که ما حرف می زنیم و می نویسیم،  که لهجه مخصوص تهرانی است،  و به آن فارسی فتحعلیشاه می گویند،  می بینید بیش از دو قرن کار برده تازه یک لهجه متفاوت از بقیه نقاط ایران گردیده است،  چه برسد به دوران قبل از قرن 19 تغییر زبان زمان های بسیار طولانی می برد،  تا آنجا که من می دانم بیش از ده قرن طول می کشید،  به همین گونه یک دین و مکتب و فلسفه هم زمان های طولانی می برد،  تا تغییر کند به،  تاریخ ادیان در ایران،  و تاریخ ورود نام های عربی به ایران، مراجعه نمایید.

      در طول تاریخ زبانها در کنار یکدیگر رشد و تکامل یافته اند،  و از یکدیگر واژه و دستور گرفته اند،  آنچه که من می دانم،  زبان پارسی قدمتی بیش از زبان عربی دارد،  زبان عربی از زبان سواحلی، قبطی، کلدانی، پارسی،  شکل گرفته،  و دستور زبان عربی را نیز ایرانی های پارسی زبان نوشته اند.  زبان فارسی کنونی از ترکیب زبان پارسی و عربی و عبری است،  همانگونه که گفتم این کار تخصصی می باشد،  که باید بدور از دروغ های تاریخ درباره آن کار و تحقیق شود.  لازم است با یک کار جمعی،  از ابتدای آمدن انسان های هموساپین به قاره کهن،  مسیر اقامت و مهاجرت آنها در طول تاریخ پیگیری شود،  و دانسته شود چند طایفه بوده و از کجا آمده بودند.  مهاجران سواحلی دوران تاریخی چگونه واژه هایی از زبان خود را به جنوب ایران دادند،  و بسیار موارد دیگر،  الکی و سرسری که نمی شود کار علمی کرد،  آنچه تاکنون گفته و نوشته اند،  پایه و اساس تاریخ بشری ندارد.

    پرسش:  چرا بعضی ها که در بخشهای مختلف تاریخ تحقیق می کنند،  از حمله های این و آن به ایران می گویند،  و یکی را نمی پذیرند و دیگر حمله را قبول دارند؟

   پاسخ:  آنها منابع کم می آورند و تنها بهانه آنها این می شود،  که عرب ها حمله کردند منابع و کتاب های ساسانیان را نابود کردند،  مغولها حمله کردند منابع دیگری و همین گونه تا آخر تاریخ بهانه می گیرند،  تا گفته خود را به کرسی بنشانند،  در این باره قبلاً تحت عنوان،  کم آورده ها نوشته ام.

   پرسش:  اسلامگراها معتقدند ایرانیان باستان آتش پرست بودند،  آیا این مطلب درسته؟

   پاسخ:  در هر مکتب و مرام و ملت،  عقاید و دانایی های متفاوت وجود دارد،  که گاه متضاد با یکدیگر هستند،  اکثر این دانشها از طرف یک مجمع یا فرهنگستان تأیید نشده هستند.  در محیط دمکرات هر کس می تواند نظر و عقیده خاص خودش را داشته باشد،  و این نباید مشکلی ایجاد کند.  برای اینکه بدانیم که تاریخ چه می گوید،  و آیا ایرانیان باستان آتش پرست بودند یا نه،  نیازمند تحقیق و تحلیل های مفصل و طولانی و زمان بر تخصصی است،  که باید بدور از دروغ های تاریخی انجام پذیرد.  آنچه که من می دانم و در تاریخ استون هنج نوشته ام،  ایرانیان بدلیل اینکه در سرزمین آفتابی و با آسمان صاف و خوش آب و هوا زندگی می کردند،  خود بخود به نجوم منجمله خورشید دید دگری داشتند و نیز به آتش علاقمند بودند.  جغرافیای تاریخی ایران باعث شده بود،  تمرکز دانش و دانایی در این سرزمین بیشتر شود،  در ایران و ایرانیان توضیح داده ام.

      گاه دشمنان تاریخ ایران و قاره کهن با نشر و پخش بعضی از پرت و پلا های تاریخی و اجتماعی،  و با انواع شگردها می خواهند مردم این قاره را،  رو در روی هم قرار دهند یا کوچک کنند،  ملت هایی که در طول تاریخ کنار یکدیگر بودند،  و با هم رشد و تکامل داشته اند.  وظیفه عزیزان و جوانان باهوش ایرانی است،  که این ترفند ها را بشناسند و مچ دشمنان تاریخی را بگیرند و آنها را افشا کنند.  این دشمنان تاریخی که کلی دروغ در تاریخ قاره کهن جا داده اند،  با این برنامه ها و دروغها و ترفندها می خواهند با ایجاد جنگ و تفرقه منافع و منابع ببرند.  باید توجه داشت استعمار و امپریالیسم با نفوذ در حکومتها و مراکز آموزشی کشورها،  شگرد های استعماری را بخوبی اجرا کرده اند.  برای بهتر دانستن این موضوع مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید کمک است.

   پرسش:  آیا عجم معنی بدی دارد؟

 * بسی رنج بردم در این سال سی  <><><>  عجم زنده کـردم بدیــن پــــارسی *

   پاسخ:  عجم یعنی فرزندان جم،  حتماً منظور فردوسی طوسی از عجم،  فرزندان جم یا کشور جم بوده،  مطمئنا لال و گنگ و... نبوده است.  دروغها و پرت و پلاها محصول کار مشترک استعمار و فراماسون و بی سواد های مدرکی بوده و می باشد.

   عکس شیئ کشف شده،  تمدن باستانی که این چرخ دنده را تراشیده،  خیلی کار های خارق العاده تر از تمدن مصر باستان می کرده،  و برای همین هم توانستند به راحتی مصر را فتح کنند،  و کانال بسازند و شهر های جدید در مصر بنا کنند.  آیا این چرخ دنده برای باز و بسته کردن درب های تخت جمشید بوده؟  هر شخص اطلاعاتی از این چرخ دنده باستانی دارد لطف کند بنویسد.  خیلی وقتها دیده ام که عده ای بویژه غربیها،  اشیای باستانی ایران را ربوده،  و به نام یونانی یا رومی می گویند،  که هم بتوانند راحت در حراج های باستانی فرنگ بفروشند،  و هم از تعقیب قانونی بگریزند.  وظیفه جوانان با هوش علاقمند است،  که این حقه بازی ها و قاچاق کاریها را دنبال کنند،  و افشا نمایند،  عکس شماره 5680.

   كليك كنيد:  تاریخ سفال گری در ایران

   كليك كنيد:  تاریخ مزدوران بیگانه در ایران

   كليك كنيد:  تاریخ گنج و جویندگان گنج در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   انوش راوید //  Anoush Raavid  ///    

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

   جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ 17

   پرسش و پاسخ 17

      تعداد ديگري از پرسش و پاسخ هاي قابل توجه پست هاي مختلف وبلاگ و يا ارسالي با ايميل،  پرسشها خلاصه شده،  درود و سپاس،  خوب و بد،  و اين قبيل را حذف كردم،  و تا آنجا كه شده اشتباه هاي املايي و انشايي آنها را اصلاح نموده ام.  توجه:  مطابق معمول این پست به مرور در چند روز آینده،  تا آخرین ظرفیت پر می شود.

   نظر:  یک اشتباه تایپی داشتید،  مادیها نداریم مادها درست است.

   پاسخ:  با سپاس از توجه شما،  چون روزی یک پست با تمام ظرفیت صفحه وب می نویسم،  گاهی اشتباه های تایپی و یا ذهنی پیش می آید،  گاهی نیز به عمد و جهت سبک کار جستجوها می باشد.  در هر صورت اگر ماد را بعنوان کشور و سرزمین حساب کنیم،  مادیها درست است،  مانند تهرانیها و یا جل و چلاسریها.  اگر ماد را فقط یک قوم بحساب بیاوریم،  آنوقت مادها درست است،  مانند کردها، لرها، لکها.  من همیشه از دو نوع نام استفاده می کنم،  همانگونه که برای ایلام در پرسش و پاسخ ویژه 5 نوشتم،  در جهت نمایش بهتر در جستجوها می باشد.  همچنین کم کاری و یا درست کار نکردن تاریخ نگار های قرن 20 ایران دلیل دیگر است،  که دقیق،  چه عرض کنم،  اصلاً مشخص نکرده اند،  ماد یک قوم بوده یا یک کشور.  من در آثار باستانی مانند کتیبه ها و کتابها هر دو را دیدم،  ولی آنچه که عقل و دانش جغرافیا می گوید،  ماد نمی توانسته یک قوم باشد.  امروز استان همدان که بسیار کوچکتر از ماد تاریخی است،  حداقل چندین قوم و تیره زبانی،  مانند،  کرد، ترک، لر، فارس و غیره دارد،  چه برسد آنزمان که بسیار وسیعتر بوده است.  هم اکنون اگر گشتی در وبها بزنیم،  متوجه می شویم کردها و آذریها یا ترکها،  می گویند که آنها ماد بودند،  و هر کدام دلایلی تاریخی دارند.  بنظر من و آنچه که از تاریخ ماد می دانم،  بهتر است در فرهنگ لغت و یا فرهنگستان نوین تاریخ و جغرافیای تاریخی،  ماد را یک سرزمین دینی بحساب آورند.

      این کم کاری های گذشته باعث شده،  هر کس و در هر کتاب آموزشی آموزشگاه ها،  چیزی جدای دیگری بنویسد،  نام و پسوند و پیشوند حکومتها و کشورها،  اقوام و جغرافیا و غیره،  به اشکال گوناگون تفسیر و گفته شده است.  امروزه جوان ایرانی بدرستی نمی دانند،  که مثلاً در جستجوها بنویسد،  پادشاهی قاجار یا شاهنشاهی قاجارٍ،  سلسله هخامنشیان یا امپراتوری هخامنشی و غیره و غیره.  آموزشگاه های قرن گذشته که روش آنها اکنون هم ادامه دارد،  قدرت تحلیل و تحقیق را گرفته اند،  و سردرگمی در تمام زمینه ها ایجاد کرده اند،  دلیل روشن آن این است،  با اینکه ما نابغه زیاد داریم،  ولی کار کرد نداریم.  من همیشه سعی کردم در وبلاگ این موضوعات را گوشزد نمایم،  تا جوانان با هوش خودشان در قرن سنت گریزی اقدام به ایجاد فرهنگستان های مختلف در تمام علوم،  منجمله تاریخ نمایند.  آغاز اینکار براحتی در محیط دمکرات اینترنت امکان دارد،  توضیح لازم همیشه در میان مطالب وبلاگ می باشد،  بدلایلی آنها را نمی شود یکجا نوشت.

      در قرن گذشته بجای اینکه تاریخ را یاد دهند،  و مثلاً بگویند تفاوت حکومت با پادشاهی چیست،  تفاوت شاهنشاهی با امپراتوری چیست،  و بسیار و بسیار موارد دیگر،  و تیتر های تاریخ ایران را از شلختگی و اشتباه نجات دهند،  عجله داشتند از الکساندر کذایی بگویند،  و به بچه های دبستانی درس دهند،  که اسکندر از اروپا آمد و ایرانیها را شکست داد و کشت،  اسارت گرفت و آتش زد،  که در مفهوم کشتن روحیه و ذات ایرانی را پیگیری می کرد.  بخاطر همین درس کذایی خورد کننده،  تقریباً تمام بچه ها می گفتند،  از تاریخ بدمان می آید.  این کار و برنامه آنها همچنان با ترفندها و اشکال دیگر ادامه دارد،  حالا دارند در لندن برایمان ژن شناسی و هویت شناسی راه می اندازند،  که متعاقب آن بتوانند نقشه شوم سرنوشت سازی را اجرا کنند،  ولی کور خوانده اند،  با کمک جوانان با هوش،  مچ آنها را می گیریم و افشا می کنیم.

   نظر و پرسش:  دلار شده خدا تومن،  روز بروز گرانی و بیکاری،  شما کی می خواهید این کار و جنبش ضد دروغ را تمام کنید،  و به وضع موجود بپردازید؟  تاریخ بچه درد می خورد.

   پاسخ:  این جنبش یک نفره درست مانند جنبش ضد وال استریت یا 99 درصدی هاست،  پایانی برای آن متصور نیست.  این تولید کالا و یا پروژه صنعتی و شهری نیست،  که تمام شود،  این ایجاد یک فرهنگ است،  همانگونه که جنبش 99 درصدی ها می گویند:  چه چیز تمام شود،  این آغاز راه است،  بشر باید بداند که همیشه باید بفکر جایگزین باشد،  جایگزین سیاسی، علمی،  اقتصادی، اجتماعی.  قرن جدید متفاوت از قرن گذشته است،  بهمین جهت جنبش یک نفره من هم می گوید،  برای علم جغرافیا ـ تاریخ پایانی نیست،  و هرگز با یک کتاب و یک داستان بسته و تمام نمی شود،  بلکه همیشه چیز های متفاوت دیگری هستند،  که لازم است بیاموزیم و بدانیم.  البته بدور از داده های نبرد نو پدید،  باید بدانیم چه شده و چرا چنین شده،  که سرنوشت و اقتصاد بهم ریخته،  نیازی نیست که عموم مردم این وبلاگ را بخوانند،  هزاران که چه عرض کنم،  میلیونها وب و نشریه و غیره هستند،  می توانید به آنها مراجعه نمایید.  این وبلاگ جهت تعداد اندکی از جوانان باهوش 15 تا 25 ساله ایران است،  که می خواهند بدون دروغ و با درست دانستن از گذشته،  بتوانند خوب مسائل تاریخی و اجتماعی گذشته و آینده را تحلیل و تفسیر کنند،  و در نهایت مشاوران دگری برای اجرا های سیاسی آینده باشند،  که صدمات ما در گذر های تاریخی تمدن کمتر شود.

   پرسش:  لینک وبلاگ و واژه های نو ظهور زیاد است،  آیا واژه نامه ای دارید؟

   پاسخ:  کلی کتاب تاریخی از بزرگان تاریخ قرن 20 ایران دارم،  بطور کلی آنها از روی یکدیگر کپی شده،  و دروغ های تاریخی را تکرار نموده اند.  در میان این هزاران صفحه کتاب،  هیچ یک از این اساتید واژه سازی های تاریخی نکرده اند،  و عموماً کتاب هایشان مانند داستان شده،  گویا برای خوشایند و یا تحمیق عده ای نوشته اند.  در وبلاگ سبک جدیدی در نگارش را پیشه کرده ام،  که خواندن آن برای بسیاری مشکل شده است.  واژه هایی مانند ساختار های تاریخی اجتماع،  نبرد نو پدید،  تاریخ و فرهنگ یاد گیری،  و غیره،  که با دو یا سه کلمه ساخته شده،  و در پستها بکار می برم.  دوست دارم عزیزان و جوانان باهوش،  در این موارد و تولید واژهای جدید طرح های نوینی پیاده نمایند،  و کار مرا هم درست تر کنند،  پذیرای نظرات هستم.  البته در لینکها،  واژه ها را توضیح داده ام،   یک واژه نامه هم در دست تهیه دارم،  فعلاً لینک آن در اینجا است،  بزودی بازنویسی می کنم و ادامه می دهم،  همه چیزمان وارداتی است،  حداقل واژه هایمان وارداتی نباشد،  و اصطلاح های وارداتی سابق را اصلاح و ایرانی نماییم.

   پرسش:  چه مقدار نظام شوروی و حکومت کمونیسم،  و اصولا این مرام را با فراماسونری مرتبط می دانید؟

   پاسخ:  قبل از جنگ دوم جهانی مردم کشور های شوروی سابق در وضع اجتماعی بدی بودند،  در زمان جنگ دوم جهانی پدرم 16 ساله بوده،  و تعریف می کند،  که در ساعت های الکی یا خراب یک سوسک می گذاشتند،  و سوسک سرو صدا می کرد،  و آنرا بجای ساعت واقعی به سربازان روس می فروختند.  آنها فوق العاده عقب افتاده بودند،  در فیلم های مستند تلویزیونی دیده و شنیده ام،  که انواع بیماریها و شپش ها را داشتند،  و با خود به ایران آوردند. شوروی بر چنین مردمی حکومت می کرد،  در سرزمین وسیع سرد،  بسیار کم جاده و دور دست،  بهمین جهت امکان نفوذ فرماسون و ارتجاع،  در رهبران کوچک و بزرگ آن کشور وجود داشت.  امروزه شاهد هستیم سران کشور های غربی با هم هیچ توافق ندارند،  در موضوع لیبی بوضوح و آشکارا همگان دیدند.  خود بخود و طبق ذات بشری،  در آن زمان هم توافق نداشتند،  و بر اثر این عدم توافق عده ای توانستند،  براحتی حکومت روسیه تزاری را بدست بگیرند.  خلاصه این جریان تعریف زیادی دارد،  و من نمی توانم نتیجه بگیرم،  که آنها با فراماسون یا کدام گرایش و شاخه آن مرتبط بودند،  و چه لژهایی داشتند،  برای این کار باید چند کتاب تاریخی آن زمان را دوباره بخوانم،  حدود دو سه ماه دیگر در این باره پستی خواهم نوشت.

   پرسش:  چرا شما هم آذری و هم ترک در نوشته هایتان بکار می برید؟

   پاسخ:  ما ایرانی ها همه آذری هستیم،   و همه انسان هموساپین و از یک نژاد هستیم،  بیش از بیست هزار سال و پیش از انقلاب کشاورزی و شهر نشینی،  گروه هایی از هم جدا شده،  و با پراکندگی،  زبانها و لهجه های مختلف یافته،  و تقریباً همگی یک قیافه و رنگ رو و یک شکل هستیم،  در شهر ترکیبی تهران بدرستی نمی توان از قیافه تشخیص داد،  که چه کسی از کدام استان است.  بعد از انقلاب کشاورزی و شهر نشینی و پیدا شدن دینها و مذاهب،  همه ایرانیها و بیشتر مردم قاره کهن،  به این دینها روی آوردند،  زیرا امکان فکری و ذهنی در همان اندازه بود.  در ادامه تاریخ با میترائیسم و زرتشت،  همه ما ایرانیها آذری شدیم،  و بنا به موقعیت جغرافیایی،  ترک و کرد و لر و لک و بلوچ و غیره شدیم،  این داستان تاریخ سر دراز دارد.

    در هر صورت بنظر من،  نباید فکر خودمان را در چهار چوب نقشه های سیاسی جغرافیایی ساخته و پرداخته شده،  توسط استعمار انگلستان در قرن نوزدهم پائین بیاوریم.  ما باید جغرافیایی سیاسی خودمان را تمام قاره کهن بدانیم،  و با این ناسیونالیسم بررسی نماییم،  زیرا تاریخ تمام قاره کهن بیکدیگر مربوط است،  و نمی شود آنرا در یک کشور ساختگی،  و یا یک قوم و ملت پیدا کرد.  الان که این را می نویسم،  اخبار تلویزیون دارد دریافت سمت نخست وزیری جدید ایتالیا را نشان می دهد،  کلی شکوه و جلال و رنگ و رخت و لباس دارند،  یاد ضرب المثل خودمان می افتم،  آفتابه لگن هفت دس،  شام و نهار هیچی،  که مصداق امروز اروپا است.  این گشنگان و بی کاران تحلیلی،  که به گفته خودشان بدلیل تنبلی و...،  و از دادن استعمار هایشان است،  هر آن ممکنه برای ایران و کشور های قاره کهن خطر ساز باشند.  باید هوشیار بود و با دقت از پراکندگی خود داری نمود،  و مانند اسکندر اشکانی که اروپا را فتح کرد،  و در کتاب:  اسکندر تاریخ ایرانی،  الکساندر یونانی نیست،  توضیح داده شده،  با توانایی ایرانی مان،  یکبار دیگر اروپا را تحت تأثیر فرهنگی قرار دهیم.

   جالب:  مطلبی و چند پرسش در وبلاگ گفتمان دروغ های تاریخ دیدم،  نظر کوتاهی در زیر برای آن پست می نویسم.

     * در محیط دمکرات اینترنت هر شخص می تواند حرف خودش را بزند،  و ما مردم ایران و قاره کهن داریم اولین دمکراسی را در محیط اردوی مجازی آزمایش و تمرین می کنیم.  بهمین جهت من شخصاً به هیچ مطلب،  چه فنی و تخصصی باشد،  یا از روی احساسات،  اعتراضی ندارم،  و بلکه از آنها استقبال می کنم،  و امیدوارم تمام جوانان با هوش ایران،  آزادی قلم و اندیشه را در این برکت پاس دارند.

      امروزه با وجود تکنولوژی های نوین،  براحتی بحثها و نظرها در مورد تاریخ ایران هم وجود دارد،  که خیلی خوب است.  بعضی وقتها مواردی می بینیم،  که با دانش ما جور در نمی آید،  و هماهنگ نیست،  علت همان است،  که در پرسش بالا پاسخ دادم،  کم کاری اساتید علوم مربوطه در قرن گذشته.  مثلاً  در موارد این پرسش که در وبلاگ گفتمان تاریخی است،  و لینک آن اول خط است،  اساتید دروغ پسند ایرانی قرن گذشته،  تمام تاریخ ایران را با دروغ حمله اعراب و مغول بسته اند،  و می گویند،  که بر اثر این حملات،  تمام کتابها سوخته شده،  و کاخها از بین رفته است،  گویا اعراب قوی ترین بولدوزر ها را داشته اند،  که توانستند کاخ های ساسانی را در پهنای 5 میلیون کیلومتر مربع از بین ببرند.

      در ادامه هم عده ای می گویند،  بعد از سلسله هخامنشیان،   شاهان بزرگ اشکانی و ساسانی کاخی و اثرات تمدن ویژه ندارند،  و اگر تعدادی کاسه و کوزه،  از آن زمان باقی مانده است،  مربوط به مردم بوده،  و هیچ کدام دلیل وجود پادشاهی های مقتدر نیستند،  تا اینکه زمان صفویه دوباره کاخها پیدا شدند.  حتی دلایل جالب تری هم دارند،  مانند گنبد سلطانیه،  که در یک تقلب کاری با خرج سنگین اواخر پهلوی،  و بدست پیمان کاران و تکنسین های ترمیمی ایتالیایی،  آنرا به بازماندگان مغول نسبت می دهند،  در صورتی که آشکارا مشخص است مسجد آنها نبوده،  و سازندگان آن ارامنه بودند،  و چندین قبر از مهندسین ارمنی در آنجا گویا آن است،  و بنا کاملاً مانند در اروپا دارد.  همچنین ادعا می کنند،  که موزه های ایران فوق العاده فقیر هستند،  و اثرات تاریخی با اینهمه ادعا در ایران بسیار کم است،  می گویند مثلاً در ایتالیا همه جا اثرات باستانی به فراوانی وجود دارد.

      اساتید قرن گذشته سر خود را زیر رمل کرده بودند،  و هر چیز را می گفتند عربها و مغولها و این و آن حمله کرده و از بین برده اند،  و هر گز بدنبال عظمت واقعی تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران نرفتند.  ولی در واقع بعد از هخامنشیان،  ایران و تمام قاره کهن،  وارد دوران سازمان تمدن قبایلی شد،  و در این تمدن حکومتها انرژی خود را از قبایل می گرفتند،  که تاریخ اجتماعی کاملاً متفاوت با دوران شاه خدایی هخامنشیان داشتند،  و تفاوت بیشتر با دوران فئودالی حکومت صفویه و تا آخر شاهنشاهی قاجار دارد،  برای بهتر متوجه شدن این مطالب مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید پیشنهاد می شود.

   كليك كنيد:  فلاسفه ایران

   كليك كنيد:  اندیشمندان و شاعران ایران

   كليك كنيد:  هیئت های هدیه آورنده به تخت جمشید

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   انوش راوید //  Anoush Raavid  ///    

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

   جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir