پرسش و پاسخ 28
پرسش و پاسخ 28
تعداد ديگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه پست های مختلف وبلاگ و يا ارسالي با ايميل، پرسشها خلاصه شده، درود و سپاس، خوب و بد، و اين قبيل را حذف كردم، و تا آنجا كه شده اشتباه های املايی و انشايي آنها را اصلاح نموده ام. بخشی از پرسشها توسط بانو پرنیان حامد در اینجا پاسخ داده شده، توجه: مطابق معمول این پست به مرور در چند روز آینده، تا آخرین ظرفیت پر می شود. یاد آوری نمایم، گاهی از پاسخها ممکن است تا یکی دو هفته طول بکشد، همچنین درصورتی که نظر و پرسش شخصی از قلم افتاد لطفاً تکرار نماید.
پرسش: پاسخ شما را درباره نام دریای خزر خواندم ممکن است کمی بیشتر توضیح دهید؟
پاسخ: تا کنون خیلی نوشته و گفتم، این جمله را اضافه کنم: خزر در واقع خیزر است، خی بمعنی آب و محل جمع شدن آب، مانند خیک (آبگاه کوچک) و خیس، زر بمعنی خورشید و آذر و طلا است، مشروح در اینجا.
پرسش: به نام خداوند جان و خرد سلام برنامه های تاریخی فارسی زبان خارجی تاریخ ایران را میبینید؟
پاسخ: بنا به نیاز تحقیقاتی، تمامی گفته ها و نوشته های تاریخی و تاریخ اجتماعی را پیگیری می کنم، و از آنها مستقیم و غیر مستقیم، تعلیلی و تحلیلی بهره می گیرم. بارها در وبلاگ توضیح نوشته ام، و از عزیزان می خواهم، با حفظ محیط دمکرات و آزادی اندیشه و قلم، در تخصص خود همه دیدگاه ها و جدید ترین علم را پیگیری نمایند و استفاده کنند، علم و دانش را محدود و بسته ندانند، و با آن احساسی برخورد نکنند.
پرسش: من می خواستم بدانم در صورتی حمله ی اعراب یک دروغ است.
1- چرا زبان علمی آن دوره عربی می شود؟ (مثلا بعضی از کتاب های دانشمندان ایرانی مثل ابن سینا ذکریای رازی). خب اگر فرض را بر این بذاریم که زبان علمی اون موقع بوده پس میشه نتیجه گرفت که اعراب داری قدرت برتر بوده اند.
پاسخ: بارها به این گونه پرسش پاسخ داده ام ، عزیزان خواهشمندم قبل از اینکه پرسش را مطرح نمایید، اگر تخصص و گرایش شماست، ابتدا در زمان های مناسب وبلاگ را بدقت بخوانید، سپس پرسش خود را بنویسید. همزمان که زبان عربی در بخشی از ایران زبان علمی بود، در کشور هندوستان و غرب کشور چین امروزی، زبان پارسی در حال رشد و علمی بود، زبان عربی دلیل بر دروغ حمله اعراب و برتری عربی نیست، بلکه تغییر در دین ایرانیان است. از ابتدای تاریخ تمدن دین و زبان علمی در ایران بارها تغییر کرده است، شکل زیر نشان دهنده بخشی از آن است. به تاریخ ورود نامهای عربی به ایران مراجعه شود.
پرسش: من قصد توهین به شما را ندارم اما می خواستم یک پیشنهاد به شما بدهم، ای کاش نظریه هایتان را از چند جهت مورد بررسی قرار می دادید و در صورت رد کردن یک موضوع درست آن هم می نوشتید. چون باعث ایجاد یک سردرگمی بزرگ می شود.
پاسخ: همانگونه که در بالا نوشتم ابتدا خوب بخوانید پاسخ شما در ستون توضیحی صفحه اول وبلاگ، در سخن وبلاگ و در چندین مقاله دیگر است، در کل این وبلاگ برای افراد متخصص و هم گرایش است، که دنبال علم و حقیقت می گردند، می دانم آنها سرگردان نخواهند شد، در هزاران نظر نوشته اند که استفاده می کنند. ولی اشخاصی که در گرایش و حرفه خود سرگردان هستند، در این وبلاگ هم سرگردان خواهند بود، برای بار چند هزارم تکرار می کنم، اگر تخصص شما تاریخ و تاریخ اجتماعی نیست، خواهشاً وقت گرانبهای خود را هدر ندهید، و فوری از وبلاگ خارج شوید.

عکس طرح ادیان باستانی ایران، مشروح در تاریخ دین و آئین در ایران، عکس شماره 4441 .
پرسش: آیا خضر پیامبر همان اسکندر است؟، برخی از پژوهشگران را عقیده بر آنست که واژه ی خضر با کلمات خدر، خیدر، خسرو، کسرا، قیصر، کایزر، سزار و تزار بی ارتباط نیست؛ زیرا ساختار این واژه ها حکایت از منشأ مشترک آنان دارد.
پاسخ: این وبلاگ تنها برای این منظور نیست که دروغهای تاریخ درباره اسکندر را بررسی کنیم ، برای ایجاد و سازش با تحلیل در محیط مجازی دمکرات است، زیرا بدون آزادی اندیشه و قلم هرگز نمی توان به نتیجه مورد نظر وبلاگ رسید. سیستم آموزشی قرن گذشته می گفت: هر چه ما گفتیم همان است، و هیچ تغییر در علم پذیرفتی نیست، و این هرگز نمی توانست سازند دانش کابردی باشد. صرفاً یک نام عمومی و مهم شده در گذشته، نمی توانسته یک نفر باشد، چه بسا از داستانها و یا افراد مختلف بوده، که در شرایط گذر های تاریخی و اجتماعی با هم ترکیب و کم و بیش شده باشند. در گذشته مانند قرون جدید امکانات نبود، و حتی توانایی درک و طبقه بندی علوم و ماورا و غیره وجود نداشت. نباید علم را ببندیم، همیشه باید باز باشد و بسوی رشد و تکامل دانش رفت. در ادبیات ایرانی خضر را عیسی و اسکندر و زال و... شنیده ام، ولی تحقیقات علمی متفاوت از داده های ادبی و داستانی است.
پرسش: نام من دنیا است به چه معنی است؟ آیا عربی است؟
پاسخ: همانگونه که قبلاً نوشتم بسیاری از نامها را می پندارند عربی است ولی در واقع از زبانها اصیل ایرانی هستند، دنیا همان دونیاش بوده، که به شکل اژدهای نیرومندی بر اریکه حکومت زمین نشسته بوده است. این نام را خدای بخشنده زمین معنی نموده اند، در اصل نام خدای زمین و آب های کاسی است. چون شیمالیا، الهه گامزن بر قلل کوه های پر برف، منشأ نام شمال در زبان عربی است. از سوی دیگر دونیاش معادل همان هوشنگ اساطیر ایرانی است، که در اوستا هم به معنی فراهم آورنده زمین های خوب است، و هم به معنی داناست، چه در پیدایی جشن سده، وی را نیز در رابطه با مار می بینیم. خدای معادل دونیاش در بابل یعنی ائا نیز غالباً ماروش تجسم می شده است. همان که مار خردمند بهشت عدن و فریب دهنده آدم (آداپا) و حوا به شمار رفته است. مشروح در گز و کاسی و خورشید.
پرسش: چرا در کتابهای ترجمه شده بخش های تاریخ ایران ضد و نقیض است؟
پاسخ: در اکثر کتاب های تألیف خارجی، بخش موضوعات تاریخ ایران یا وجود ندارد و یا تحریف شده هستند. عزیزان مترجمی که کتاب های تاریخی را ترجمه می کنند، خواهشاً دقت نمایند، اگر چنین دیدند، بخش های تاریخ ایران را به آن کتاب مورد ترجمه اضافه کنند. در صورتی که می خواهید با امانت داری ترجمه نمایید، در مقدمه به این موضوع مهم اشاره نمایید، و یا از متخصصین تاریخ ایران یاری بگیرند. ملت های قاره کهن و ایران بزرگ، این را در نظر داشته باشند، که معمولاً کتاب ها با موضوعات تاریخی را اروپائیان نوشته اند، و آنها تا توانسته کشور های قاره کهن را یا کوچک و یا بی اهمیت در تاریخ دانسته و حذف کرده اند. جوانان عزیزی که وبلاگ انوش راوید، را می خوانید، مطمئنا در آینده نزدیک شما تحلیل های نوینی در تاریخ و تاریخ اجتماعی خواهید داشت، این مسئله مهم ترجمه را در نظر بگیرید.
نظر: با سلام به شما جناب استاد راوید. می خواستم در توسعه ی وبلاگ کمکی کرده باشم و تصمیم دارم اگر مطالب جالبی در اینترنت درباره ی ایران و زبان فارسی یافتم، لینک آن را در اختیار شما قرار دهم تا به صلاحدید خودتان در وبلاگ قرار دهید. دیگر دوستان را هم به یاری شما فرا می خوانم. این هم لینک مطلبی درباره ی واژگان فارسی در زبان های سوئدی، اویغوری و بوسنیایی.
http://mehremihan.ir/language-and-dialect/1311-vparsi-socb.html
راستی درباره ی مطالب فرا منطقه ای و جهانی هم، نظریاتی دارید و کاری انجام داده اید.
می گویند ریشه ی فراماسونری به جنگ های صلیبی بر می گردد که در آن زمان جنگویان صلیبی توانستند کتاب های جادوگری را که حضرت سلیمان(ع) از جادوگران گرفته و در خاک کرده بود را بیابند و این که توانستند به یاری این کتاب ها با شیطان ارتباط برقرار کنند و بقیه ی ماجرا؛ یعنی نظام سلطه ی جهانی. البته به قصه می ماند ولی متاسفانه ضد فراماسون ها در ایران بدون تحقیق این چیزها را از خود غربی ها می گیرند و فکر می کنند چه خبر است. بگذریم، شما با انکار نبرد ملازگرد و جنگ های صلیبی، کمک بزرگی در افشای این دروغ برداشته اید. چه نظری در این مورد دارید. موفقیت شما را آرزومندم
پاسخ: هر لینک مفید در جهت سبک کار وبلاگ را لطف بفرمایید، در ضمن علاقمندان نسبت به معرفی وبلاگ های تاریخی به یکدیگر اقدام نمایند، مثلاً لینک وبلاگ ما، گفتمان درباره دروغهای تاریخ را در نظرات وبلاگ های تاریخی قرار دهید.
گفتمان درباره دروغهای تاریخ: www.cae.blogfa.com
در مورد جنگ صلیبی چشم بزودی مطالبی خواهم نوشت.نظر: با سلام یک جمله ی جالب محلی است که می گوید: عام (عمو) بَگُم (بیگم) چی چی بَگُم (بگویم) در این جا بگویم و بیگم یک جور تلفظ شده است. آیا می توان گفت، بیگ و بیگم از ریشه ی گفتن و بگو باشد با توجه به این که شنیده ام بیگ ها طبقه ای از با سوادان بوده اند. ضمنا می توان میان واژه هایی چون مغ که گفته اند مگو بوده، بغ و بگو ارتباطی دانست چون گ و غ یا ق در کلماتی به هم تبدیل شده اند.
پاسخ پرنیان حامد: با سلام در باب جمله محلی من نمی توانم قضاوتی کنم. در باب لغت مغ یونانی ها آن را ماگوس و لغت بغ را باگوس نوشتند. تصور نمی کنم بتوان آن را به فعل گفتن ربط داد.
پرسش: شما در مقالاتتان از وطن هم که عربی است استفاده کرده اید چرا فقط از میهن که فارسی است استفاده نمی کنید.
انوش راوید: وطن واژه ای ایرانی است: و + تن = جایگاه یا خاک تن، ط و ت نشانه ها و علائم قرار دادی هستند، به آوا دقت کنید، قبلاً در این باره توضیح نوشته ام. بسادگی اغفال نشوید و تاریخ زبان خود را واگذار نکنید، اگر تخصص تان است، دانش خود را در این باره بالا ببرید. حدود 30 سال پیش در کوه های البرز، دو کشاورز پیرمرد بمن گفتد:
می ور وشه، دار نبنه = می و مای تقریباً در تمام زبان های دنیا یعنی مال من+ (ور = و = خاک + ر = اشاره)، (وشه = و بمعنی خاک + شه که اصطلاح کشاورزی است) + (دار = درخت+ و= خاک+ شه = ن= نه + بن ریشه) + هـ = کامل کننده. ترجمه کامل = خاک زمین من شل است، درخت عمل نمی آید. توجه کنید در آن زبان شل با و + شه، ترکیب شده و هرگز با شل بودن چیز های دیگر اشتباه نمی شود، جمله سازی کوتاه و کامل است.
البته یاد آوری نمایم این گویش کمی با گیلکی امروزی تفاوت دارد، پیر مرد دیگری نزدیک آن روستا برای زمینش چنین گفت:
می ور وسه، سیو شنه، یا به گویش دیگر شونه = می ور را بالا توضیح دادم، (وسه = خاک + اصطلاح کشاورزی)، سی و= سیب زمینی= سیب+ و= خاک، شن یا شون = شدن + هـ = کامل کننده. ترجمه به زبان دری: خاک زمین من ماسه ای است، سیب زمینی عمل می آید. البته سیب زمینی که ما در بازار و خوراکها و چیپس می شناسیم، سابقه تاریخی در ایران ندارد، ولی آن را سیو گفت.
در قدیمی ترین گویش های ایرانی هم وطن می گویند، حدود 35 سال پیش پیرمردی در یک قلعه کوچک مخروبه در کویر بیابانک زندگی می کرد، به او گفتم چرا از اینجا نمی روی گفت: کنامو وتن من دیه، (معنی: خانه و وطن من این روستاست).
در تمام روستاهای دور افتاده ایران و هندوستان و استان جدیدی چین و آسیای میانه، که به زبانها و گویش های محلی خودشان هستند، همه به میهن می گویند وتن، حتی در ادبیات خطی تاریخی هم همین گونه بوده است، ولی در باز نویسی ها فکر می کردند اشتباه است، یا به عمد نوشته اند وطن. وتن، دنیا، شمال و بسیاری از واژه ها را سومریها از زاگرس به بین النهرین بردند، و سپس اکد و آمور و آرام وغیره به قبطی و عربی و... واگذار کردند. دانشمندان زبان عربی هم نمی تواند وطن را در زبان عربی ریشه یابی کند، بزودی واژه های زیادی را خواهم نوشت، و از عزیزان اساتید زبان عربی می خواهم آنها را در زبان عربی ریشه یابی کنند، تا در نهایت نتیجه تاریخی بگیریم.
بما گفته اند با اصرار و پافشاری گفته اند، که بسیاری از لغت های زبان فارسی، عربی است، چون مقاصد استعماری شان چنین می خواست. عزیزان اگر تاریخ را بدرستی و بدور از دروغ بخوانید، و این وبلاگ را پیگیری کنید، متوجه می شوید که زبان امروز ما ریشه در زبان های باستانی ایران دارد، همانگونه که بارها نوشته ام زبان دری (فارسی) زبان تکمیلی، از همه زبان های ایرانی است، نمونه دنیا و شمال را در اینجا بخوانید و پیگیری نمایید. بارها در 26 سال گذشته بمن گفته اند، چرا نام دخترت را دنیا که عربی است گذاشته ای، بارها به تک تک پرسندگان گفته ام، دنیا نام فرشته زمین و آب های ایرانی است، و اصلاً عربی نیست، مانند بن ایرانی، ابن عربی شد، واژ ایرانی، باج عربی شد و... یکبار دیگر سفارش و خواهش کنم، تاریخ و زبان خود را رایگان در مقابل دریافت مشتی دروغ واگذار نکنید.
توجه: میهن یا وتن در دوران مختلف قبایلی از ساختارهای تاریخی اجتماع در تاریخ تمدن، معنی جغرافیایی سیاسی خاص نداشت، بلکه به خاک قبیله و خانه گفته می شد.
جالب: تا 6 یا 7 سال پیش و قبل از اینترنت، من ندانسته درگیر اسیمیلاسیون بودم، به هر کجای ایران می رفتم می گفتم فقط فارسی حرف بزنید، حتی بچه های چلاسر و جل را دعوا می کردم، و می گفتم چرا محلی صحبت می کنید، فقط فارسی حرف بزنید. ولی امروزه متوجه شدم که باید تمام زبان های ایرانی را قدر دانست، و در حفظ و نگهداری آنها کوشید.
جوانان باهوش هر شهر و دیار، بنزد آخرین چند نفر پیرزن و پیرمرد مدرسه نرفته روستا های دور دست بروید، و زبان آنها را ضبط دیجیتال کنید، و یاد داشت بردارید، کلاً هر گونه که می توانید درباره نگهداری زبان آنها اقدام کنید. مادر زن من چلاسری است و گیلکی حرف می زند، تقریباً بعد از 30 سال خانم من باید حرف های او را برایم ترجمه کند. تازه این درصورتی است که زبان او خالص نیست و در مدت 50 سال گذشته، با دری امروزی ما ترکیب شده است. بهمین راحتی، در مدت یک قرن ما را از گذشته خود جدا کرده اند، تا بتوانند دروغ های مختلف تاریخی را بخورد ما دهند.
نظر خواننده وبلاگ: واژه دیو را آریاییها در رابطه با اقوامی که در شمال ایران زندگی می کردند و اکثرا در کوهستانها ساکن بودند به کار میبردند و بیشتر به علت هیکلهای ورزیده ای که این اقوام داشتند آنها را به این نام می خواندند .بعد ها دیو در ادبیات کهن آریاییها به معنی خدایانی که نگهبان یکی از فروزه های طبیعت بودند مورد استفاده قرار گرفت که معادل با خدا بود .پس از پیامبری اشو زرتشت و شناختن یک خدای واحد مقام دیو ها تنزل یافت و هنوز هم در نام روزهای زرتشتی 3 روز با نام دی وجود دارد که همان نام اهورا مزدا است، به هر حال کار فرهنگی تان قابل ستایش است شاد و سرفراز باشید.
پاسخ: با درود و سپاس از توجه شما، در این مورد توجه شما را به نظر بانوی گرامی پرنیان حامد در وبلاگ گفتمان جلب می کنم. در ضمن منظور شما از هیکل ورزیده چیست؟ تعیین کننده این ورزیدگی با انسان های دیگر را توضیح دهید. من در اینجا این مطلب یا انسان های بزرگ پیکر را بررسی کردم، شما مستندات باستان شناسی و تاریخ نگاری باستانی خود را بنویسید. در این وبلاگ سعی ما بر این است که از سطحی نگری در تاریخ دوری گزینیم و بسوی برداشت دروغها از تاریخ با شیوه تاریخ نویسی نوین ایرانی برویم. خاطر نشان نمایم فرد نا معلومی در مورد مسئله دیو، در چند پست قبلی چیزی مطرح کرد، یا بگونه ای سنگی بدون دلیل و مدرک پرتاب کرد و رفت، امید است شما گفته خود را بصورت یک مقاله بنویسید، تا بنام خودتان در وبلاگ پست کنم، که مورد استفاده قرار گیرد.
نظر خواننده وبلاگ: با سلام و سپاس فراوان از وبلاگ خوبتان، در مورد این که در عصر یخبندان و در قطب شمال چه گونه انسان ها زندگی می کردند می توانید به افسانه(یا تاریخ) جمشید توجه کنید:
بنا بر گزارش اوستا، جمشید پادشاهی بود که آریاییان را پس از یخبندانی بزرگ از سرزمینهای سرد به بیرود، به سوی ایرانویج رهنمون شد.اهورامزدا با جمشید هشدار میدهد که مردمانش گرفتار سه زمستان و یخ بندان هراس انگیز خواهند شد که در پی آن همگی زیوندگان از مردمان و جانوران و گیاهان نابود خواهند گشت. به راهنمایی اهورامزدا و برای چاره اندیشی در برابرچنین تبهکاری مرگباری، جم پناهگاهی ساخت که آن را ورجم کرد گویند و تخمهٔ گونههای جانوران و گیاهان و بهین مردمان را به آن جا برد و به دور از سرما و گزند آن نگاه داشت تا پس از به پایان رسیدن آن سرد زمستانهای مهیب، که در پایان هزارهٔ اوشیدر پیش میآید و در پی گزند رسانیهای دیو ملکوس مردم و جانوران مفید نابود میشوند، درهای این پناهگاه را بگشاید و دوباره جهان آبادان و آکنده از به گزیدهٔ زیوندگان نژاده و نیک تبار گردد. این داستان در اوستا ذکر شده است و حاکی از این موضوع است که جمشید با ساخت پناهگاه ورجمکرد از نژاد آریایی در برابر سرما محافطت می کند.
در مورد زبان فرانسه و انگلیسی هم باید گفت که این زبان ها از زبان آریایی های باستان ریشه می گیرند و طبیعی است از واژه های کهن آریایی وارد این زبان ها شوند.در مورد نژاد فعلی مردم ایران هم در شاهنامه دو بیت شعر هست:
از ايران و از ترك و از تازيان ----------------- نژادي پديد آيد اندر ميان
نه دهقان نه ترك و نه تازي بود -------------- سخنها به كردار بازي بود
بیشتر مردم فعلی ایران از نژادی مخلوط هستند هر چند همانطور که شما یادآوری کردید در بعضی از مناطق ایران هنوز مردمانی زندگی می کنند که از نژاد آریایی هستند اما این عده در مقایسه با جمعیت کنونی اندک هستند. نژاد اروپایی هم با نژاد آریایی فرق دارد در کل نژاد-زبان-دین سه مشخصه جدا از هم هستند این که مردم اروپا –ایران و هند به زبان هندو_اروپایی صحبت می کنند دلیل نمی شود که همگی آریایی نژاد هستند نژاد مردم شمال اروپا با جنوب آن متفاوت است. در مورد گنگ دژ هم باید بگویم گنگ دژ افسانه ای با گنگ دژ ترکیه متفاوت است در شاهنامه آمده است:
ز مــن بشنو از گــــنگ دژ داستان بدین داستان باش همداستان
که چون گنگدژ درجهان جای نیست بدان سان زمینی دلارای نیست
که آن را سیاوش بــرآورده بــــــود بسی اندرو رنجــــــها برده بود
به یک ماه زان روی دریـــای چین که بینام بود آن زمان و زمین
بیابان بیاید چــــو دریـــــا گذشت ببینی یکی پهن بیآب دشت
کزین بگذری بینی آبـــــــاد شهر کزان شهرها برتوان داشت بهر
ازان پس یـــــکی کوه بینی بلند که بالای او برتر از چون و چند
مرین کـــــوه را گنگ دژ در میان بــــدان کت ز دانش نیاید زیان
چو فرسنگ صد گرد بر گرد کوه ز بالای او چشم گـــردد ستوه
زهر سو که پویی بدو راه نیست همه گرد بر گرد او در یکیست
بر اساس داستان ها گنگ دژ در خارج از جهان متعارف آن زمان (آسیا-اروپا-آفریقا) قرار داشت.
پاسخ: جهت اطلاع به جهان نمای دوران یخبندان در دروغ مهاجرت آریایی ها به ایران مراجعه نمایید، و به این پرسش پاسخ دهید:
پرسش: سرمای ذکر شده در نظر شما، آیا در رشته کوه های زاگروس مانند شهر همدن اتفاق افتاده، یا در کدام مدار شمالی نزدیک قطب بوده است، شاخص تعیین سرما و اصول زمین شناسی آن چیست؟
قابل توجه: عزیزان، هم میهنان، هم وطنان، هم زبانان، بارها در وبلاگ نوشته ام، این وبلاگ خود علم نیست، بلکه پرسش و پاسخ از برای نظریه ای در یک گرایش دانش تاریخ است. عزیزان شما پرسش در رابطه با موضوع وبلاگ بپرسید، احساسات و نظرات خود را کمی علمی نمایید با اسناد و مدارک و عکس و غیره همانند مقاله، نظریه، تز یا هر چیز دیگر در وب خودتان منتشر کنید، و لینک آنرا هم برای مطالعه بما بدهید. عده ای می آیند یک موضوع مانند دیو و تخت جمشید و داریوش و این و آن را، با یک یا دو مورد استناد، گیر و بند می دهند، و مطالبی می گویید. بارها گفته ام آنچه که یک شخص می گوید، ممکن است از دید و دانش خود او درست باشد، ولی نیازمند تأیید یک فرهنگستان علمی یا جمعی متخصص دارد، تا قابل توجه موقت گردد. آن گونه عزیزان توجه کنند، هر چند که نظر هایشان ، با پاسخ های ما باعث پرتر شدن صفحات این وبلاگ می شود، ولی احتمالاً هیچ نتیجه برای آنها ندارد، و برای من هم که می خواهم جوانان باهوش ایران، هر کدام دارای مکتب باشند، کم تأثیر است، در متن مکتب های بیشتر و بهتر در اینجا نوشته ام.
من بارها در وبلاگ با افرادی روبرو بودم، که بازدید وبشان چند نفر بیشتر نبود، و برای اینکه خواننده داشته باشند، به وب من رو می آوردند، و پشت سر هم نظر های احساسی غیر تخصصی می نوشتند. با گذشت زمان و پیشبرد و پیش رفت کار، بازدید روزانه وبلاگ هایم به چند هزار رسید، و آنها سرگردان و بدون سبک کار مشخص و تخصصی شدند، و در جایی دیگر آقای لوبیا (مستر بین) گردیده، یا رفتند درباره تاریخ مریخی ها نوشتند، و بزحمت چند نفر بازدید کننده داشتند. پس خواهشاً بیایید نظرات خود را کمی تحقیقی و تحلیلی کنید، و در وب خودتان منتشر نمایید و لینک آنرا بما بدهید، در غیر اینصورت و عدم توجه به این موضوع، احساسات و نظرات شما را بنا به تشخیص خودم، پرسشی می کنم و در پرسش و پاسخها می نویسم.
پرسش عمومی: آیا پیچیدن به پر و پای همدیگر در ایرانیها، از بالائیها و پائینیها، کوچک و بزرگ، سابقه تاریخی داد؟ یا اینکه از محدود جغرافیایی و زمانی خاصی شکل گرفته است؟ آیا در این مورد مثال های امروزی می توانید بزنید؟
پاسخ در: تاریخ تنگ نظری در ایران.
كليك كنيد: تاریخ ایل های ایران
كليك كنيد: غار های تاریخی ایران
توجه: اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: وبلاگ انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ، حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ، و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار، و گفتمان تاریخ، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:
جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران http://ravid.ir