پرسش و پاسخ 31
پرسش و پاسخ 31
تعداد ديگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه پست های مختلف وبلاگ و يا ارسالي با ايميل، پرسشها خلاصه شده، درود و سپاس، خوب و بد، و اين قبيل را حذف كردم، و تا آنجا كه شده اشتباه های املايی و انشايي آنها را اصلاح نموده ام. بخشی از پرسشها توسط بانو پرنیان حامد در اینجا پاسخ داده شده، توجه: مطابق معمول این پست به مرور در چند روز آینده، تا آخرین ظرفیت پر می شود. یاد آوری نمایم، گاهی از پاسخها ممکن است تا یکی دو هفته طول بکشد، همچنین درصورتی که نظر و پرسش شخصی از قلم افتاد لطفاً تکرار نماید.
توجه: نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است، و نظر وبلاگ نمی باشد، پاسخ ها دانش وبلاگ است.

عکس قلعه فورک در شهرستان درمیان استان خراسان جنوبی کشور ایران، عکس شماره 4491. در هر گوشه و کنار ایران و افغانستان و عراق، یا کلاً در محدوده جغرافیای تاریخی ایران، پر از قلعه های تاریخی است، که تاکنون درباره هیچ کدام از آنها تحقیق و تحلیل های واقعی و غیر سطحی، بدور از دروغ های تاریخ انجام نشده است. در گذشته ها سرزمین ایران در شرایط مختلف ساختار های تاریخی اجتماع قرار داشت، و خود بخود نام و مرزها نیز تابع آن شرایط بودند. البته بیشتر این تحقیقات باید بوسیله جوانان باهوش علاقمند متخصص هر شهر و دیار انجام گردد.
پرسش: سلام. لطفن اگر ممکنه در مورد تغییر نام بین الملی ایران کمی توضیح بدهید. در سال 1924 رضا خان نام تاریخی پرشیا رو به ایران بدل ساخت. این موضوع بسیار مهمی که کمتر به آن بها داده شده.
پاسخ انوش راوید: ایر یا ار + ان = ایران، نام واقعی ایران است، به نام های جغرافیایی مراجعه نمایید.
ایر و ار در نام های بسیاری وجود دارد مانند: ایروان، ایراج، ایری، اردستان، اردکان، اربیل، اردبیل، و... که بعلاوه پسوند ان مکانی می شود: ایران یا اران. پارس یا پرس، پارسا است، گروهی از پارسا یان مدی از سیستان (سی استان) به جنوب و در جوار کوه رحمت آمدند، آنها تغییراتی در شیوه عبادت دین قدیمی برپا کردند، و دین برادری هخایی را ایجاد کردند، که بعداً به سلسله هخامنشیان معروف شد. این پارسا یان پرس parsa بودند، یعنی امامه ای به سر داشتند، که نام آن پر بود، عکس و مشروح در اینجا، یونی آنی ها به آنها پرس یا پارسا یا با تغییر آوا پرشا گفتند. بعد از مهاجرت یونانیها و رومیها به اروپا، نام پرشیا را با خود بردند.
در دوره رضا شاه پهلوی، کشور ایران دانشمندان بزرگ در زبان و ادبیات و تاریخ و جغرافیایی ایران داشت، آنها به دولت پیشنهاد کرده بودند، که نام ایران را در جهان معرفی کند، زیرا پرشیا فقط بخشی از ایران بود، آنها می گفتند ایران مربوط به یک قوم و ملت نمی باشد، بلکه اقوام گوناگون می توانند در این سرزمین باشند، جهت اطلاع بیشتر به الفبای تمدن جیرفت مراجعه شود.
توضیح: سی استان از تمام سی استان ایران، در یک استان شکل گرفته بود، و مرکز نجوم و علوم دینی تمام ایران گردید، زابل مرکز علوم و تاریخ نجوم ایران هم در سی استان بود. سی استان یا سیستان باستانی تا پایان قرن 55 آریایی میترایی، مطابق با آذربایجان غربی کنونی کشور ایران بود، روحانیون اصلی ایران مغ ها در سیستان و معبد بزرگ آنجا بودند، که به تحقیق من تخت سلیمان کنونی بوده است. مطابق معمول تاریخ تمدن بشر، هر دین و فرقه، ریتمی در حال انشعاب می باشند. در هزاره چهارم آریایی میترایی بخشی از مغ های سیستان جدا شده، و به جنوب در جوار کوه رحمت رفتند.
پرسش: چرا بعضی از مطالبی که شما می نویسید در شاهنامه یا کتابهای ابوریحان و طبری و بیهقی و دیگران نیست؟
پاسخ انوش راوید: بسیاری از مطالب تاریخی در کتاب های آنها می باشد، فقط باید دید خوبی داشت، تا بتوان از میان مطالب کتاب های تاریخی و قدیمی، تاریخ را کشف و استخراج کرد. بسیاری از مطالب کتاب های تاریخی را بانو پرنیان حامد در کتاب نوشته، و وبلاگ هم می نویسند. ولی در هر صورت آن دانشمندان و اندیشمندان ایران در دورانی هایی بودند، که امکاناتشان محدود بود، کشف های مختلف تاریخی و باستان شناسی انجام نشده بود، محدودیت های سیاسی و اجتماعی داشتند، و بسیاری موضوعات دیگر باعث شده بود، تا نتوانند عمیقتر از آنچه که نوشته اند بررسی کنند، آنها از تمدن های جیرفت و سیلک و... که چند هزار سال قبل از آنها در خاک خوابیده بود خبر نداشتند، آنها خیلی کاری مهم کرده اند، ما باید با هوشیاری دست نوشته های آنها را دوباره و علمی تر کشف نماییم.
پرسش: اگر اعراب به ایران حمله نکردند چرا زبان علمی در زمان ابوعی سینا، زاکریای رازی، ابن حیان و... عربی بوده است؟
پاسخ انوش راوید: همانگونه که بارها تاریخ زبان عربی نوشته ام، زبان عربی، بمنظور امور دینی و هماهنگی های اجتماعی بود، و بویژه مخصوص کاهنان معابد بابل بود، و در آنجا شکل گرفت و تدوین شد،. بدلایل تاریخ اجتماعی، این زبان بسرعت گسترش یافت. با شکل گیری اسلام زبان عربی تا اندلس کشور اسپانیا گسترش یافت، یعنی از ابتدای ایران غربی تا انتهای اروپای غربی. با این زبان ملت های زیادی حرف می زدند و می نوشتند و می خواندند، خود بخود علم با این زبان شکل گرفت، و دانشمندان و اندیشمندان برای اینکه بتوانند علم فراگیرند و متاع علمی خودشان را بفروشند یا هدیه دهند، مجبور بودند با زبان عربی بگویند و بنویسند. تا اینکه از 6500 آریایی میترایی با قدرت گرفتن عثمانیها، تا حدودی مرز های ایران کنونی ایران شکل گرفت، و متعاقب آن شیعه و سنی و غیره بوجود آمد، و عموماً ارتباط علمی بزبان عربی قطع شد. از این تاریخ تا زمان پیدایش زبان های اروپایی در دو سه سده بعد، زبان فارسی در ایران و هندوستان و ترکستان و... زبان علمی گردید.
پرسش: آیا کوروش و داریوش و سروش و... نام های ایرانی هستند.
پاسخ انوش راوید: کوروش و داریوش از نام های کهن ایران در هزاره های اول و دوم آریایی میترایی ایران است، که در واقع کوراوس و داراوس بودند، که طی دوران س به ش تغییر یافته است. کور به معنی کوه و کوهستان، دار به معنی درخت و جنگل است، و اوس هم یعنی استاد، رهبر. این دو نام هم در ادامه نام های خدایان متعدد کهن است، که بسیاری از آنها مانند زئوس (ری + اوس) و مدئوس (مد = ماد + اوس) و غیره، توسط غربیها بنفع اروپا و کشور یونان دزدیده شده است. هنوز در بسیاری از سرزمین ها از نام های کوروس و داروس و... استفاده می کنند، مانند کشور های ارمنستان و اتیوپی و...، در ایران با پسوند و پیشوند اسلامی شده اند. کور مانند کوران، بادی که از کوه می آید، کورک یا کوه کوچک که در بدن می زند، دار هم دار و درخت است. سروش = س یا سر + اوس = خداوند بالا و سر و عقل، سراوس هم مانند کوراوس و داراوس طی دوران تغییر س به ش داده است. سیروس هم همان سراوس یا سیراوس است. امروزه این نامها بین المللی می باشند، جهت اطلاع بیشتر به حروف الفبای تمدن جیرفت مراجعه و پیگیری شود.
توجه: امروز عده معدودی مذبوحانه سعی می کنند، تا نگذارند جوانان ایران از تاریخ و گذشته خود بخوبی و درستی بدانند. اگر جوانان باهوش هر ملت، از سرگذشت تاریخی ملت و کشور خود بدرستی ندانند، نخواهند توانست برای آینده سرزمین و کشور شان برنامه ریزی های درست و خوب داشته باشند. آن عده معدود با انواع ترفند ها می خواهند مقاصد شوم استعمار و امپریالیسم را پیش ببرند، همانگونه که دائم دارید می بینید و می شنوید، دشمنان ایران بیش از 35 سال است با هر اقدامی چه نرم و چه سخت، در تلاشند که ایران و ایرانیان را بی هویت و عقب افتاده و بی کشور کنند، و سپس نفت و منابع و منافع ببرند و غارت کنند. عزیزان، جوانان باهوش ایران، در هر صورت و هر گفته و نوشته دقت کنید، و از این موضوع مهم غافل نشوید، و اغفال ترفند های دشمنان تاریخ ایران نگردید.
پرسش: مغ به چه معنی است؟ و با بغ و بک چه تفاوتی دارد؟
پاسخ انوش راوید: درباره مغ گفته اند که روحانیون یا کاهنان باستنانی دین های اهورایی و میترایی و زرتشتی بوده اند. اما نظر من کمی متفاوت است، مغ با بغ تفاوتی ندارد، و تغییر آوایی از مخ است، سپس از هزاره اول تا سوم آریایی میترایی تغییر آوا یافته، بک و بای شده است. قبل از تاریخ آریایی میترایی مردم دین نداشتند، ولی عبادت برکت های طبیعی را انجام می دادند. عده ای از افراد در شرایط دانایی بیشتری بودند، که به آنها مخ یا مغ یا بغ می گفتند، سپس با پیدا شدن دینها این نام به کاهنان و روحانیون دین های ایرانی گفته شد.

عکس یک روحانی ایزدی و آتشگاه عبادتگاه، عکس شماره 4419 ، ایزدی ها به یزدی معرفی شده اند، باید در این باره بدور از دروغ های تاریخ تحقیق انجام شود، که چرا به آنها یزدی می گویند.
پرسش: آیا عمامه لغت فارسی است؟
پاسخ انوش راوید: درست عمامه، ام ما مه است، ام = دایی یا عمو یا بزرگ، + ما + مه (شبه یا سایه)، جهت اطلاع بیشتر به حروف الفبای تمدن جیرفت مراجعه نمایید. این واژه ایرانی، بعدها در هزاره سوم و چهارم آریایی میترایی، در حکومت بابل عربی و عمامه شد، عمامه هیچ ریشه یابی در زبان عربی کنونی ندارد. در بعضی از روستا های باستانی ایران، به عمامه پروانه می گویند، که به معنی "پر سر نهادن" است، آوا و معنی وانه به معنی نهادن است، پر بمعنی تکه پارچه ابریشمی است. در نهایت پروانه به معنی جواز روحانیون شد، امروزه پروانه به معنی اجازه نامه برای همه موضوعات استفاده می شود.
نظر: .... بدلیل اهانت قومی حذف گردید.
پاسخ انوش راوید: عزیز هم میهن ، هم قاره، هم ... ، دشمنان تاریخی ما ملتها، یعنی استعمار و امپریالیسم، با انواع ترفندها می خواهند، ما ملتها را بجان یکدیگر اندازند، و منابع و منافع ببرند. به سوریه نگاه کنید، به مصر و این طرف و آنطرف نگاه کنید، آنها تیره و دین و طبقه و غیره را بهانه هایی می کنند، تا سادگان را اغفال نمایند و مقاصد خودشان را پیش ببرند. بیائید بجای شعار دادن، آگاهی های خودتان را بالا ببرید، اگر تخصص تان یکی از گرایش های جغرافیا ـ تاریخ است، بیش از پیش مطالع نمایید، در بحث های این وبلاگ شرکت کنید، مباحث علمی بنویسید و بگویید، تا هم بنفع خود تان و ملت تان باشد، و هم دیگران بهره برند.
توجه کنید، این وبلاگ یک کار سیاسی نیست، در این وبلاگ ما موضوعات تاریخی و تاریخ اجتماعی را بررسی می کنیم، و از همه عزیزان می خواهیم در این وبلاگ دید تخصصی داشته باشند. عزیزان در غیر اینصورت از وبلاگ خارج شوید، و به جایی بروید، که خریدار گفته های شما باشند. مسائل و موضوعات سیاسی و عقیدتی و شعاری را در جای های دیگر بنویسید و بگویید، تا افراد هم پایه و مربوطه پاسخ شما را بدهند. یکبار دیگر بگوییم بیایید دانش مورد علاقه خود را بیاموزید، و تخصص خود را بالا ببرید، تا ما نیز استفاده کنیم.
تقاضا: لطفا اگر میسر است آلبوم عکس سکه های اسکندر و سلوکی ها را برایم بفرستید، با تشکر فراوان.
پاسخ انوش راوید: مشغول تهیه هستم ولی کار تحقیقی سختی است و زمان می برد، یکی دو ماه دیگر لینک این آلبوم را در وبلاگ می نویسم.
پرسش و نظر: سلام. بنده می خواستم بپرسم این کتاب (اسکندر تاریخ ایران...) نمی خواد به زبان انگلیسی ترجمه بشه؟! بالاخره نباید برای بررسی رسمی به محافل آکادمیک غرب فرستاده بشه؟
آیا این کار رو کردید؟ و یا اینکه بعدا می کنید... در آخر اگر دلایل شما مستدل باشه، قسمت حساسی از تاریخ عوض میشه. و چه بهتر که در این مورد اقدام کنید. ممنون.
پاسخ انوش راوید: ما می گوییم اسکندر تاریخ ایران، این چه ربطی به غیره ایرانی ها دارد، آنها هر چه می خواهند درباره تاریخ بگویند. اگر اشتباه کننده خود بخود در تحلیل های آینده بینی خودشان هم اشتباه خواهند کرد، زیرا آینده بر اساس دانایی از گذشته تفسیر و برنامه ریزی میشود. نمونه خطا های غربیها که بر اثر اشتباه دانستن از تاریخ می باشد، حمله به افغانستان و عراق بود، نمونه زیاد است، قبلاً در این باره زیاد نوشته ام. تاریخ ایران یک دانش منحصر به ایرانیان است، چه بهتر که غیره ایرانیها از واقعیت های تاریخ ایران نداند، تا نتوانند بدرستی برای آینده ایران ترفند استعمار بزنند، بهتر است علم تاریخ ایران، فقط برای ایرانیها باشد.
بخش هایی از دروغ های تاریخ را که باید خارجیها بدانند، البته در اندازه ای که متوجه شوند، در اینجا ترجمه کرده ام، و این ترجمه در چند سایت خارجی، دو یا سه انگلیسی، دو سه اسپانیایی، و تعداد بیشتری بزبان روسی ترجمه و نشر شده است. یکبار دیگر تکرار کنم، از نظر استراتژی های ملی مردمی دراز مدت ایرانی، بنظر من بهتر است، علم تاریخ ایران فقط بزبان فارسی باشد. در ضمن یاد آوری نمایم، در غرب و بویژه در قرن 21 دانش تخصصی شده است، و مانند ایران عمومی نیست، که هر کسی احساسی به هر دری می زند. در هر صورت با توجه به توصیه بالا، هر یک از عزیزان بخش هایی را که صلاح می دانند، به هر زبانی که می دانند ترجمه نمایند، و سپس در سایت های خارجی دانشگاهی و غیره عضو شوند و پست نمایند.
پرسش: عید را به شما تبیرک می گویم، در رابطه با فرستادن نامه پیامبر به خسرو پرویز، اینکه ایا خسرو پرویز نامه را پاره کرده بود یا نه در اینترنت به مقاله آقای جعفری مذهب برخورد کردم که میتوانید به این لینک مراجعه کنید http://salar724.blogfa.com/post-20.aspx ایشان با تحقیق در این پیرامون به یکسری روایات اشاره کردن که درآن درمورد پاره کردن نامه بحثی در میان نبوده و در باره مرگ خسروپرویز، پیامبر از طرف خدا وحی که نازل شده بود چگونگی مرگ خسروپرویز را گفته بود. نظرتان در این رابطه چیست؟
انوش راوید: همیشه در همه جا و همه زمان، روایات زیاد بوده و می باشد، ما باید روایات را با اسناد و آثار تاریخی هماهنگ کنیم، تا بتوانیم تاریخ واقعی از سرگذشت انسانها را بدست آوریم. تنها ذکر روایات مانند کتاب تاریخ طبری و یا غیره را نمی توان بعنوان تاریخ بحساب آورد، بلکه آنها تاریخ خام هستند، که نیاز به پرورش علمی دارند.
پرسش: درود . می توان نام منطقه ی میچینگان در کارنامه ادشیر بابک را ماچین خواند ؟
پاسخ انوش راوید: می و مین و مید، در زبان های محلی ایران، به معنی من و وسط است، چین که چین است، گان به معنی خروش و غرش است، بنظرم شهر گلپایگان می شود. اصل زبان و نامها از حروف الفبای تمدن جیرفت است، که طی قرنها و در هر دوره و مکانی، کم و بیش تغییر کرده است، ولی با کمی دقت و هوشیاری متوجه می شویم، که ریشه آنها چه می باشد.
پرسش: آیا لم به معنی آبگیر است؟
پاسخ انوش راوید: لم در زبان های محلی به معنی آرامش است، و یا لم دادن، لم با پسوند و پیشوند معانی زیادی پیدا کرده است. و + لم = دارای لم = آرامیده، بلم = ب + لم = ب همان با می باشد، و در آن لم می دهند، لمس = لم + س، به معنی آرام و بی حس، لم می تواند یکی از حروف الفبای تمدن جیرفت باشد، که لام از آن پدید آمده است. لام نیز ایلام و سلام، اسلام، شده است.
پرسش: کمی بیشتر درباره "ژا" که گفته اید به معنی انرژی است بگویید؟
پاسخ انوش راوید: این پرسش از پست معنی نام شهرها و روستاهای ایران آمده است، ژا = جا، جان = دارنده انرژی، ژاندارم = نگهدارنده جان و مکان، ژاله = انرژی تخلیه شده یا انرژی له شده، جادنگوی = نگهدارنده آتش و انرژی. مثال زیاد است، با نگاهی به حروف الفبای تمدن جیرفت متوجه می شویم هر سیلاب از زبان فارسی یک حرف را تشکیل می دهد: اس، او، ژا، یا، و کلاً هرچه هست، که این با یک علامت هندسی و به همراه یک خط در میان یا اطراف آن نمایان می شود. ژا = جا = انرژی و مکان هم می شود.
پرسش: آیا گلنگدن و چخماق واژه های پارسی هستند؟
پاسخ انوش راوید: بله پارسی هستند، جلن یا گلن = تکه چوب یا تکه آهن مخصوص کوبیدن، دسته آونگ + کدنگ = کوبیدن و ضربه زدن، که سر جمع شده است گلنگدن.
چخماق یا چخماخ می شود، چخ یا چغ = تکه، قطعه + ماخ (یا ماک) = سفت و سخت که در ادبیات فارسی به آدم سفت و خسیس گفته شده است، شاید کامیون ماک معروف هم از این واژه ایرانی به معنی سفت و سخت باشد.
كليك كنيد: تاریخ جاده ابریشم واقعی
کلیک کنید: تاریخ زبان اربی (عربی)
کلیک کنید: حروف الفبای تمدن جیرفت
توجه: اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: وبلاگ انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران: حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ، حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ، و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار، و گفتمان تاریخ، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ: