چند مطلب خواندنی جالب
اسناد تقلبی دروغ های بزرگ
وبلاگ انوش راوید یک وب در جهت سخن وبلاگ می باشد، این یک حزب نیست که هوا دار بخواهد، یک فرقه نیست که پیرو بخواهد، یک فروشگاه نیست که مشتری بخواهد. این یک وبلاگ تحقیقاتی تاریخی شخصی است، نفراتی که عاشق مطالعه و تحقیقات تاریخ و تاریخ اجتماعی هستند، در صورتیکه بخواهند وبلاگ را می خواند، و اگر کسی هم دوست نداشت و نخواند به من مربوط نمی شود. همانگونه که بارها نوشته ام افرادی که از آن سر در نمی آورند، خواهشاً از وبلاگ خارج شوند و وقت خود را هدر ندهند. کسی که جهت دانش خود وارد وبلاگ شده، متوجه خواهد شد، که من هوادار و پیرو و مشتری نمی خواهم، من محقق مستقل دانا و با خرد ایران دوست، جهت یاری برای کار مستقل تاریخی با سبک کار موج نو ایران می خواهم.

* عکس شماره 1401 ــ دروغ گو ها در ادامه پرت و پلا های خود، سنگ نگاره ای را بدون هیچ مدرک و دلیلی می گویند اسکندر مقدونی است. این سنگ نگاره بطور اتفاقی از یک مقبره زیر زمینی باستانی در رومانی کشف شده است، این قبیل مقبره ها از نوع میترایی می باشند، و اصلاً به اسکندر مربوط نمی باشد که هیچ، هیچ مدرکی هم که بگوید اسکندر است وجود ندارد. چقدر یکی باید ساده باشد که به راحتی این دروغ ها را باور کند، وقتی افرادی (منظورم متخصص های تاریخی است) به این شدت ساده هستند، باید به آنها چه گفت؟ از این قبیل اسناد، که با تقلب یا سادگی برای دروغ های بزرگ استفاده کرده اند زیاد است.
* عکس شماره 1402 ــ سر سنگی مجسمه ای که در ادامه دروغ هایشان می گویند اسکندر مقدونی است، و آنرا نماد اسکندر نموده اند، برای این سر هیچ سند و مدرکی که بگوید اسکندر است وجود ندارد. نگاهی به مجسمه های داریوش بزرگ بیاندازید، می بینید که دقیقاً و مشروح نوشته شده است، که داریوش شاه ایران است، این می شود مدرک واقعی تاریخی.
درباره سکه ها هم همین گونه می باشد، تعدادی از سکه های کشف شده تقلبی هستند، که در دوره های مختلف تاریخی از روم شرقی تا قرن گذشته درست شده اند. تعدادی هم مربوط به امور تجاری بوده، که با کار عادی جابجا و در جا هایی دیگر کشف شده اند، تعدادی هم اشکانی با خط یونانی هستند، و غیره که بزودی مشروح می نویسم. درباره این چند موضوع بارها نوشته و توضیح داده ام.
اساس آیین میترایی
با بررسی های نوین بر اساس داده های جغرافیا ـ تاریخ، آئین میترایی که بعدها در ادامه رشد و تکامل تمدن، و در هم شدن با آئین های میان رودان، زرتشتی هم از آن پدید آمد، در واقع دین به مفهوم دین های ابراهیمی نبوده، بلکه روش و سلوک ساده و منطقی برای زندگی در آن زمان بوده است. مردم قبل از هزاره دوم ق.م، هنوز شناختی از مراسم و شرایط دین های پایه گذار، یعنی آمون و ایشتار و مغتسله، که فقط شرایط را برای اغفال مردم و عوام فریبی جهت حاکمان فراهم کرده بودند نداشتند، جهت اطلاع بیشتر به تاریخ دین و آئین در ایران مراجعه شود. بهمین جهت مردم بر عقیده ساده ای بودند، که بر گرفته از نجوم اولیه بود، منجمله می پنداشتند که اگر آفتاب دیگر طلوع نکند، زمین و تمام موجودات از بین خواهند رفت. لاجرم در هر هنگام بدون اینکه به فعالیت روزانه آنها صدمه بخورد، یا وقت از دست دهند، 24 ساعته بسوی آسمان دعا می کردند، که این مقدس فردا نیز طلوع کند. البته چون در آن زمان کار کشاورزی و دامداری آنها بسیار مشکل بود، اکثراً این دعا کردن هنگام کار و بصورت ذهنی بود. یاد آوری نمایم تا همین 60 یا 70 سال پیش قبل از اینکه وسایل و تجهیزات کشاورزی بیایند، کشاورزی و تولیدات غذایی زمان و وقت زیادی می گرفت، به تاریخ کشاورزی در ایران مراجعه شود. حال همه می دانند که اگر آفتاب طلوع نکند، زمین و تمام موجودات از بین می روند، اما با دانش امروزی دیگر نیازی به دعا کردن و دست به آسمان بردن نیست، بلکه کار و تدارکات علمی و تحلیلی می خواهد، بدین منظور و برای حفظ محیط زیست دو مقاله تخریب و انقراض، و زمین ما را نوشته ام.
یاد آوری نمایم، گفتار نیک, کردار نیک, پندار نیک، به استناد خود اوستا از مرام آیین میترایی است، و به زردشت زمان گشتاسپ هیچ ارتباطی ندارد، (صفحه 102 کتاب* به استناد یسنا 45-8 اوستا). همچنین بسیاری از پایه های نجوم و آسمان نگاری میترایی هم از گذشته های دور می آید، ما می دانیم که انسان هموساپین حدود 60 هزار سال پیش از آفریقا خارج شد، ولی در غار نگار های اتیوپی، اوگاندا، آفریقای جنوبی، تصویر هایی از ستارگان و خورشید کشیده شده، که بنا به تخمین بیش از 20 هزار سال قدمت دارند. اما مطابق معمول غربیها نمی خواهند بگویند، که قاره آفریقا و قاره کهن پایه گذاران علوم بودند، حتی غربیها نمی خواهند ابراز دارند، انسانی که 200 یا 300 سال بشکل امروزی در آفریقا بوده، توانسته کشفیاتی مانند، سنگ های تیز و چخماق، آتش و گره، تیر و کمان، هم داشته باشد، غربیها می خواهند بگویند هوساپین فقط در 20 یا 30 هزار سالی که به اروپا رفته، همه علوم را پایه گذاری کرده و ادامه داده است. در دوره میترایی ایران، بدلیل جغرافیای طبیعی مناسب ایران، نجوم میترایی به زیر بنای علم نجوم تبدیل شد، به تاریخ نجوم در ایران مراجعه شود.
در زمان گشتاسپ, شخصی با سوء استفاده از موقعیت بد او, به علت اختلاف قهرمانان ملی ایران، مانند: گودرز, گیو, رستم, ...، با زیر سوال بردن اصل و نسب شان، کاری انجام شد، که با پادشاهی آنها موافقت نمی کردند، (صفحه 62-88 کتاب*). در تاریخ های نوشته شده قدیمی، معلوم نیست این شخص از کجا آمده، یا فرستاده کدام گروه فرصت طلب بوده است؟ شاید فرستاده یهودیان بود، که طرحی برای درهم آمیختن دینی کشیده بودند. او با چاپلوسی وارد دربار گشتاسپ شاه ایران می شود، و با وعده کمک گروهی از خارج، در مقابل قهرمانان ملی ایران ایستاد، (به اسناد یسنا های اوستا و تاریخ پسر جریر طبری).
گیو (نام دیگر او دیو dieu در زبان فرانسه و ایتالیایی به معنی خدا است)، کاویها (جمع فارس آن، کاویآن = خاندان کاوه آهنگر)، و خاندان رستم قهرمانان ملی ایران، آنها را با آیه های آسمانی زیر سوال میبرند. اگر به تاریخ دقت کنید خاندان گشواد، شامل گودرز, گیو پسران و نوادگانشان و لهراسپ پدر گشتاسپ, بارها و بارها بیت المقدس را با خاک یکسان کردند. ولی در زمان گشتاسپ بدون دلیل در استراتژی ایران، بیت المقدس دوباره ساخته می شود. اتفاق های تاریخ ایران هر چه باشد، برای ما ایرانیها دارای ابهت و خوبی، عزت و شرافت ملی است. چه فردی از اینطرف ایران به آنطرف لشکر کشیده باشد، و جنگها و خرابیها کرده باشند، همه ایرانی بوده و برای ما دارای ارزش تاریخی است. باید دروغ های تاریخی را که غربیها، با انواع ترفند ها بخورد ملتها داده اند را دور انداخت، و باید و باید تاریخ شیرین ایران و قاره کهن را از دروغ پاک کنیم.
یک بار کی روم = پادشاه مدائن کنونی، پسر ارجاسپ از خاندان یون ها، این آیات را در بلخ بامیان = آذربایجان کنونی، می سوزاند. بار دیگر با طلا بر پوست گاو نوشتند، و به تخت جمشید فرستادند، البته جمشید به آیین میترایی بوده است. 266 سال بعد، کی روم = پادشاه مدائن کنونی اسکندر پسر ایلیوس تخت جمشید را می گیرد و آن آیات را می سوزاند، که در دروغ حمله اسکندر مقدونی، به آتش زدن تحت جمشید تعبیر شده است. دوباره شاهنشاهی ساسانیان آن را احیا کرد، و چهار صد و اندی سال مردم را با این آیات کشاندند و نگهداشتند. البته بسیاری از دانشمندان از دست آن مرام فراری شدند، ماند ورازمهر که در تاریخ نجوم در ایران گفته ام، سپس روشنفکران آن زمان ایران، در ادامه رشد و تکامل تمدن ایران، ملت را از چاله زمانه در آوردند، و به بارگذاری زمانه دیگر انداختند.*
جالب: در این قرن عده ای روشنفکر نما باز هم می خواهند، با بار گذاری خرافات و شکل های قدیم و جدید مسلکی، مردم را به چاه دیگری بنام دین باستانی ایرانیان بیاندازند. ولی کور خوانده اند ملت ایران با داشتن جوانان باهوش، اغفال این ترفند ها نمی شود. مسیر رشد و تکامل تمدن آریایی ایران، با درک دانش های نوین و تحلیل های علمی پیش می رود، نه با جهل و خرافات.
* تحلیل فوق بر اساس داده های کتاب: اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست می باشد.
قلعه باستانی بمپور
در شهر بمپور مرکز تاریخی بلوچستان، قلعه بزرگ و قدیمی وجود دارد، که به آن قلعه بمپور می گویند، و مهمترین مکان تاریخی و باستانی بلوچستان ایران است. البته هنوز کسی بدرستی نمی داند، در دوره های تاریخ، بلوچستان ایران چه نام داشته است، در جغرافیای تاریخی ایران، و استان های تاریخی ایران، نام بلوچستان کنونی خالی است. این قلعه در ارتفاع 470 متری از سطح دریا قرار دارد، تاریخ ساخت اولیه آن مشخص نیست، تعدادی داستان و افسانه محلی درباره آن وجود دارد، که من بعنوان تاریخ نپذیرفتم، مثلاً می گویند: آنرا بهمن پسر اسفندیار ساخته و به مرور بمپور شده، یا می گویند، چون شبیه قلعه بم است، بمپور نامیده شده، و چند موضوع دیگر که آنها را بعنوان داستان، در داستان های تاریخی ایران خواهم نوشت.
در دوره های مختلف تاریخ، بمپور مرکز حکومت بلوچستان بوده است، این دژ چندین بار خراب و بازسازی شده، آنچه که مشخص است، گسترش واقعی قلعه در زمان نادر شاه افشار بود. در این دوره نصیر خان براهویی حکمران بلوچستان، بمپور را مرکز حکومتی خود قرار داد. در سالها بعد بمپور موقعیت خود را حفظ کرد، و سردار سعید خان نیای شیروانی ها، و سردار دوست محمد خان رئیس قبیله بارک زهی، به حکمرانی خود در آنجا ادامه دادند. آخرین بار حکمران محلی زمان پادشاهی قاجار، که زیر بار حکومت مرکزی نمی رفت، جهت مقابله با دولت قلعه را باز سازی کرد. سپس در زمان ناصرالدین شاه مرکز بلوچستان به فهرج یا ایرانشهر کنونی منتقل شد، و قلعه بمپور اهمیت خود را از دست داد، که تا کنون ویرانه های آن باقی مانده است.
قلعه بمپور تنها منطقه باستانی بلوچستان است، که اندکی کاوش های علمی باستان شناسی در آن انجام شده است. در سمت غرب قلعه تپه باستانی به مساحت 270 متر مربع وجود دارد، که فرشی از تکه های سفال دارد. تعیین تاریخ دوره های بهره بردار از قلعه را فقط از روی سفال های بجا مانده، حدس های متفاوت با سطحی نگری تاریخی زده اند، که در این وبلاگ قابل ذکر نیستند. زمان ناصرالدین شاه قاجار، قلعه ایرانشهر ساخته شد، و جای قلعه بمپور را گرفت. قلعه ایرانشهر ساختمان های شاه نشین، توپخانه، سربازخانه، ذخیره گاه، قورخانه، قراول خانه، زندان، مسجد، حمام، غلام خانه، داشته، و تنها چهار دیواری و ویرانه هایی از آنها باقی مانده است. جوانان باهوش ایرانی هر شهر و دیار، باید نسبت به شناسایی و تاریخ نگاری قلعه های زیاد ایران، بدور از دروغ های تاریخ، برنامه ریزی و کار کنند.

عکس های قلعه های بمپور و ایرانشهر، عکس شماره 4580 .
كليك كنيد: دروغ مهاجرت آریاییها
كليك كنيد: تاریخ ورزش و بازی در ایران
كليك كنيد: هیئت های هدیه آورنده به تخت جمشید
توجه: اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: وبلاگ انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ، حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ، و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:
جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران http://ravid.ir