سفر به تاریخ در شهر یری

   محوطه باستانی شهر یری

      منطقه باستانی معروف به شهر یری در یک کیلومتری شمال غربی روستای پیرازمیان در ۳۱ کیلومتری شرق مشگین شهر،  در کنار رود قره سو قرار دارد.  وسعت این منطقه تاریخی ۴۰۰ هکتار است،  از چند دوره تاریخی،  مس ـ سنگ، عصر آهن۱ و عصر آهن ۲ تشکیل شده است.  سه قسمت،  دژ نظامی یا قلعه وسیع با دیوار دفاعی سنگی از نوع خشکه چین متعلق به دوره آهن،  معبد ۱۴۵۰ پیش از میلاد،  محلی برای برگزاری آیین های مذهبی بنام اوشاقلاری،  دارای فضا های معماری با دیوار های سنگی از نوع استل های منقوش به شکل انسان،  و قوشا تپه ۷ هزاره پیش از میلاد کشف گردیده است.  همچنین گور های باستانی متعدد از نوع کلان سنگی گورکان،  دایره ای شکل مگالتیک صخره ای،  که حدود 450 گور در این محل شناسایی شده است،  که این گورها در ابعاد گوناگون و متفاوت میباشند،  کوچکترین آنها 3/2 متر و بزرگترین آنها 8/2 متر میباشد.  غار باستانی و تپه های متعلق به دوره های مختلف در محوطه.  عدم رسیدگی به موقع در حکومت گذشته،  قبر های عصر آهن توسط جویندگان عتیقه و گنج تخریب شده اند،  تنها ساختمان بندی قبرها معلوم می باشد. منطقه یری که وسیع ترین منطقه تاریخی استان اردبیل،  و یکی از با اهمیت ترین مناطق پیش از تاریخ شمال غرب ایران است،  به شماره ۶۱۶۲ به ثبت آثار ملی رسیده است.

      در حفاری های 83 ،  سفال هایی مربوط به دوره کالکولتیک کشف شده،  که قدمت منطقه را به ۳۵۰۰ سال پیش از عصر آهن عقب می برد.  این سفالها شبیه سفال های مناطق باستانی دالما و حاجی فیروز هستند،  با این کشف سکونت بشر در استان اردبیل به دوره مس ـ سنگ می رسد.  برخی از سفالها منقوش و برخی با طرح سبدی هستند،  تعدادی سفال دو لایه نیز در حفاری کشف شده،  که احتمال می رود لایه دوم سفال برای ترمیم قسمت های شکسته سفال به کار رفته است.  همچنین تعداد زیادی سنگ شیشه برنده ابسیدین کشف گردیده،  که می تواند گواهی بر ارتباط این منطقه با قفقاز و آناتولی باشد،  زیرا سابقه استخراج این نوع سنگ در آن مناطق شناخته شده است.  از ابسیدین برای برش سنگ های سخت در دوره کالکولتیک استفاده می شده است.

      در حفاری های سال ۸۴ بقایایی از سفال، مفرغ و نقوش انسانی دیده شده است،  در این فصل حفاری یک لایه نیز در زیر محوطه داخلی قلعه کشف شد،  که به دوره  قدیمی تر تعلق دارند.  برخی سفال های قهوه ای مایل به بنفش و سفال های داغدار و سیاه نیز در این محل کشف شده اند،  که به پیش از عصر آهن تعلق دارند.

      در فصل سوم حفاری مشخص شد،  که در دوره اورارتور قلعه به آتش کشیده و متروک شده است،  وجود خاکستر در لایه های خاک قلعه نشان دهنده آتش سوزی قلعه است.  به این ترتیب دوره های متوالی زندگی بشر از ۷۰۰۰ تا اورارتور در شهر یری به صورت متوالی مشخص شده است.  در این فصل تعداد زیادی ظروف سفالی، اشیای زرین مانند آویز، دگمه های زینتی و پلاک های طلایی و مفرغی کشف گردید.  نیایشگاه اصلی منطقه یری در این فصل از زیر خاک بیرون آمد که شامل بیش از ۳۰۰ سنگ افراشت با ارتفاع های مختلف از ۳۵ تا 325 سانتیمتر با شکل های انسانی هستند،  و اشکال حجاری شده روی سنگها مشابه می باشد،  شکل صورت آدمی که بدون دهان،  با دست و شمشیر هستند.  در غرب محل تجمع سنگها غاری قرار دارد،  که ساکنان محلی آنرا قاراکوهبل نام نهاده اند.  روبروی آن چند تخته سنگ بر روی هم گذاشته شده اند.

      اشیا کشف شده منطقه را به 4 گروه زیر دسته بندی می کنند:

  * 1 ــ  آثار سفالی، پیاله، فنجان، كاسه، آبریز شانه دار.

  * 2 ــ  اشیای فلزی شامل آویز های طلایی، خنجر های آهنی و مفرغی و آئینه های برنزی.

  * 3 ــ  سنگ های تزئینی شامل مهره های عقیق و فیروزه.

  * 4 ــ  خمیر شیشه.

      تاکنون فقط هفت قطعه از این نوع سنگ افراشته‌ در منطقه حکاری ترکیه،  و یک قطعه هم در قپوزستان آذربایجان یافت شده است.  در مناطق دیگری از آذربایجان نیز سنگ افراشت وجود دارد،  مانند سنگ افراشت نشت بان سراب،  ولی هیچ کدام دارای حجاری نیستند.  توجه:  عکس های شماره 630 در اینجا با عنوان محوطه باستانی شهر یری و سنگ های ایستاده شهر یری.  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

   سفر به تاریخ

      ساعت 8 شب فرزین ملکی صاحب خونه گلی نزد من آمد و گفت،  بیا فردا اول وقت حرکت کنیم بریم شهر یری مشگین شهر.  من هم با اینکه برای دو روز دیگه یه کنفرانس داشتم،  و خیلی کار های دیگه،  ولی قبول کردم.  ساعت 6 صبح از چلاسر بطرف مشکین شهر حرکت کردیم،  از خط کناره انزلی گذشتیم، و در نزدیکی اسالم در روستای کیش خاله زدیم به پارک جنگلی گیسوم،  که بسیار جالب و دیدنی و واقعاً افسونگره،  گویی قطعه ای از بهشت در گیسوم است،  از وسط پارک جنگلی که درختان نمی گذارند آسمان را ببینیم رفتیم تا انتهای پارک،  که رودخانه ای خروشان و خوش منظره دارد.  در آنجا مسجدی تاریخی خود نمایی می کند،  در باره آن قبلاً اینجا نوشته ام،  یکبار دیگر از آن دیدن کردیم و چند تا عکس جدید گرفتم،  و کمی اطراف آن را برانداز کردم و اطلاعات تاریخی و طبیعی جمع کردم،  که به مرور در اینترنت منتشر می کنم.  پس از دیدار مسجد تاریخی با دیوار های بلند و رودخانه با سنگ های بزرگ و جنگل با درختان تنومند،  به عشق آثار تاریخی شهر یری بدون توقف رفتیم،  از گردنه حیران گذشتیم،  و ساعت دو بعد از ظهر در روستای پیرازمیان بودیم.

      به به چه روستای زیبایی کاملاً دست نخورده،  کوچه های روستا همان کوچه های هزار سال پیش هستند،  اما پشت دیوارها،  خانه های نوسازی قرار دارند،  که مردم با زحمت و سلیقه خودشان ساخته اند.  البته خانه های قدیمی،  ویران و خراب همچنان در گوشه و کنار دیده می شود.  بسرعت بسمت تپه منطقه باستانی رفتیم،  و از گبر ها و دخمه ها دیدار کردیم،  با خوشحالی خیلی عکس می گرفتیم،  دست دور سنگ های افراشته می انداختیم و عکس می گرفتیم،  انگار با همان فرد چند هزار سال پیش دوستی و برادری داریم،  و دیداری پس از سالیان تازه کرده ایم،  و دست در گریبان هم شادان هستیم.  با دیدن غارها و دخمه ها یاد موضوعی افتادم که از گذشتگان شنیده بودم،  می گفتند،  در این قبیل دخمه های قدیمی،  که با سنگ چیده شده،  و سنگ بزرگی نیز بر بالای آن قرار داده اند،  جن ها زندگی می کردند.  آن قدیمی ها می گفتند که وقتی چند هزار سال پیش انسان های دوران سنگ منازل و گبر های شان را در طول تاریخ رها می کردند،  جن ها آنجا را مناسب برای زندگی می دیدند،  و درون آنها اقامت می کردند.

       البته آن موقع که جوان بودم و امکانات تکنولوژی تحقیقاتی چون امروز نبود،  این گونه حرفها را خرافات می دانستم،  و بسیاری را همچون دروغ های تاریخی به حساب می آوردم،  حالا می دانیم که از میان حرفها و داستان های قدیمی می شود،  خیلی مسائل را به تحقیق گرفت.  یکی دو سال گذشته همین حرفها را از مردمان آفریقا و اندونزی شنیده ام،  قدیمی های ایران می گفتند،  این جن ها یک سوم تا یک چهارم انسان قد و قامت دارند،  و خیلی سریع و فرز هستند،  در اندونزی و آفریقا هم چنین می گویند.  چند سال پیش اسکلت نوعی انسان در اندونزی کشف شده،  که به همین مقیاس می باشد،  و در تحقیقات مشخص کرده اند،  که بدلیل اندازه کوچک خیلی سریع تر از انسان فعلی بوده اند.  ولی هیچ کس بدرستی نمی داند به چه دلیل منقرض شده اند.  در میان جنگل های کنگو آفریقا چند قبیله کم جمعیت زندگی می کند،  که چثه آنها به همین مقیاس می باشد،  و در میان جنگل های انبوه پنهان می شوند،  و از آدم های معمولی فراری هستند.  ولی توانسته اند از آنها فیلم و عکس تهیه نمایند.  گویا این انسان های کوچک در اندونزی چند صد یا چند هزار سال پیش منقرض شده اند،  آنها توانایی شکار و کشاورزی و استفاده از ابزار و اسلحه را نداشتند،  فقط می توانستند چیز هایی بیابند و بخورند،  یا از انسان های Homo Sapiens بدزدند،  درست مانند آنچه که قدیمی های ایران می گفتند.

      افراد مسن و قدیمی های اندونزی تعریف می کنند،  از قدیمی هایشان شنیده اند،  که این آدم کوچولو ها از مزارع و منازل آنها دزدی می کردند.  یک روز مردم که از دست آدم کوچولو ها کلافه شده بودند،  رفتند آنها را کشتند،  و غارشان را آتش زدند.  در همین غار مورد نظر باستان شناسان توانستند،  باقی مانده اسکلت یک خانواده شش نفری آدم کوچک را پیدا کنند،  تا کنون این تنها مورد یافته شده در نوع خود می باشد.  شاید بد نباشد در گوشه کاوش های این منطقه باستانی،  این قبیل انسان های کوچک را هم در نظر داشت.

      تا نزدیک تاریک شدن هوا منطقه را خوب گشتیم،  و سپس به روستا باز گشتیم،  هنگام بازگشت قبرستان قدیمی روستا را هم دیدیم،  که در سنگ قبری نوشته بود،  موسی موسی پور فرزند موسی مرگ 1350،  که این جالب بود و جای تحقیق داشت.  شب اقامت،  در این باره مهماندار عزیز ما گفت،  بعضی از این قبرها متعلق به عشایر بوده،  که موقت در اینجا اقامت می کردند و می گذشتند.  در روستا به اولین مغازه که سر راهمان بود رفتیم تا نوشیدنی بخوریم،  چند نفر از اهالی با شادی و روی باز با ما سلام و احوال پرسی کردند،  و خیلی سریع دوست شدند،  و ما را به تاکستان خودشان بردند،  و من و فرزین تا توانستیم انگور خوشمزه خوردیم،  و نقاط دیدنی و کنار رودخانه روستا را نشان مان دادند،  و شب منزل یکی از اهالی خیلی خوب و مهربان دعوت شدیم.

      روستای پیرازمیان در حال حاضر حدود 85 خانوار جمعیت دارد،  بیشتر اهالی یعنی حدود 300 خانوار بدلیل سختی زندگی و نبود کار به تهران مهاجرت کرده اند.  زبان مردم روستا آذری با لهجه محلی می باشد،  اشخاص مسن چیز زیاد تر از یک قرن پیش روستا نمی دانستند،  که در تاریخ اجتماعی،  فقط موضوع اقامت روستایی را می گوید.  حدود 7 طایفه روستا بشرح زیر است:

  * 1 ــ  عیسی لو،  دارای فامیل های:  اسماعیلی،  عیسی زاده.

  * 2 ــ  ملکی،  دارای فامیل های:  ملکی.

  * 3 ــ  عبداللهی،  دارای فامیل های:  میر علی لی.

  * 4 ــ  علی پور،  دارای فامیل های:  شریف لی.

  * 5 ــ  سعادتی،  دارای فامیل های:  پتی لی.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   سناریوی معدن شیلی

      اتفاق نجات معدن کاران در کشور شیلی را نباید فقط بعنوان یک حادثه و یک نجات نگاه کرد،  بلکه باید آنرا عمیق و در دل واقعیت های تاریخ اجتماعی امروز جهان دید.  این سناریو هم مانند دروغ های تاریخی است،  که طی پانصد سال گذشته،  کلی داستان دروغی برای تاریخ ایران و قاره کهن گفته اند،  و در وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران آنها را نوشته ام.  هر روزه ده ها و صد ها کارگر معادن و کارخانه ها گرفتار حادثه شده، و یا کشته می شوند،  اما هیچ خبری یا پوشش گسترده خبری فوق العاده امپریالیستی آنها را نمی گوید.  اما چرا به یکباره معدنی در شیلی که از این قبیل اتفاقات فراوان دیده است،  تحت پوشش گسترده قرار می گیرد.  امروزه در ساختار های تاریخی اجتماع،  جهان در سرمایه داری بی هویت و امپریالیسم نو و تمدن کنترل انرژی گام بر می دارد.  بدون این که کسی متوجه شود،  این حکم جدید تاریخ اجتماعی دارد کار خودش را پیش می برد،  و بزودی بسیاری از منابع اصلی زندگی انسانها را کامل در اختیار می گیرد،  منجمله تمام معادن استراتژیک و مهم.  برای این منظور سناریو هایی می نویسند،  و اجرا می کنند،  تا افکار را به دو جهت پراکنده نمایند،  یکی اینکه بگویند معادن و صنایع خورده بورژوازی محلی،  برای کارگران و مردم مشکل دار و بی سود و ضرر دار است،  و دوم تلقین کنند که بهینه سازی می طلبد،  طرح و کار جدید را مطرح نمایند.  این موضوع و بررسی چگونگی تسخیر تمام سنگر های تمدن قرن 20 توسط تمدن قرن 21،  یعنی یک گذر سریع در ساختار های تاریخی اجتماع،  نیاز به امکانات وسیع دارد،  که از توانایی یک شخص و یک وبلاگ خارج است.  امیدوارم روشنفکران ایرانی با امکانات دیگر بتوانند رشد و تکامل تمدن جدید را بررسی کنند و به تحقیق بگیرند،  تا ایران و ایرانی در تمدن کنترل انرژی جهانی نقشی حداقل کمی بالا دست داشته باشد،  نه کاملاً تحت کنترل قرار گیرند.

   کلیک کنید:  تمدن آریایی

   کلیک کنید:  تاریخ جاده های ایران

   کلیک کنید:  تاریخ ابزار جنگ در ایران

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

سخنرانی انوش راوید،  در جمع دانشجویان دانشگاه

   سخنرانی انوش راوید،  در جمع دانشجویان دانشگاه  

   موضوع:  تاریخ نویسی های استعمار و امپریالیسم

   با درود و سپاس از توجه شما عزیزان

      در این زمانه موج نو قبل از سخنرانی تمام گفته ها در وب نوشته شده است،  در دوره ای از تمدن هستیم که تخصص و تخصصی تر شدن حرف اول را می زند.  به راحتی هر شخص می تواند و می داند در حرفه خودش باید به کدام کتاب و یا وب مراجعه نماید،  ضمن مطالعه ابتدا پرسش و پاسخ های خود را در اینترنت جستجو نماید،  و سپس حرفه ای با دانستن تاریخ و فرهنگ یادگیری آنرا پیگیری کند.  در مدت چهار سال که وبلاگ را دارم بیش از هزار پست نوشته ام،  و بیش از ده هزار پرسش و پاسخ داشته،  و اشخاصی که می خواستند حرفه ای در یکی از گرایشات جغرافی ـ تاریخ مطالعه و تحقیق نمایند وبلاگ مرا پیگیری می کنند.  من همیشه از جوانان عزیز ایران تقاضا نمودم،  فقط در زمینه تخصصی خود کار و تحقیق نمایند،  و اطلاعات عمومی نیاز دانش خود را مطالعه نمایند.  در دوره هایی از ساختار تاریخی اجتماع که ایران در شاه خدایی بود،  تخصص حرف اول را می زد،  اما در دوره های بعد و بویژه قرن 20،  پراکندگی و همه فن بودن عادت شد،  در این باره در قرن سنت گریزی توضیح نوشته ام.  در اینجا می خواهم از وقت حداکثر استفاده شود،  و گفته ها پراکنده نگردد،  با پوزش از نوشته می خوانم.

      در کشور هایی که استعمار و امپریالیسم نفوذ داشته،  تا توانسته اجازه نداده اند که تخصصی و حرفه ای به دانش نگاه شود،  و یک سیستم پراکنده با دیدگاه های بی جهت ایجاد نموده اند،  تا بدینوسیله بتوانند مقاصد خود را پیش ببرند،  و نقشه های شوم سرنوشت سازی را اجرا نمایند.  بویژه در تاریخ اجازه کار حرفه ای نداده اند، می دانستند تاریخ زیر بنای شخصیت یک جامعه است،  آنها با نفوذ به تاریخ ها و سرنوشت ها کنترل پس زمینه ذهنی کارگزاران و تحلیل گران جوامع را در اختیار گرفته اند.  یکی از مهمترین نقاط استراتژی تاریخی آنها سرزمین ایران بزرگ بوده است،  یعنی مجموعه کشور های کنونی:  عراق، افغانستان، ایران، قفقاز، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، کردستان، بلوچستان، سرحدادت، و یا در واقع تمام کشور هایی که فرهنگ نوروز دارند.  آنها بیشترین دروغ های تاریخی را در این سرزمین وسیع تاریخی،  که در مرکز زمین ما قرار دارد پیاده کرده اند.  اولین کار آنها این بود وانمود کنند،  ایرانی ها مهاجرانی بودند که از نقاط دور دست سیبری به این سرزمین آمده اند،  و بعد بزرگترین دروغ آنها اسکندر مقدونی و سپس حمله اعراب، حمله مغول، حمله تاتار و حمله محمود افغان بود،  که برای تمام آنها در وبلاگ توضیح داده ام و ادامه خواهم داد،  و می دانم افراد علاقمند به تاریخ ایران آنها را مطالعه و پیگیری می کنند.

      استعمار و امپریالیسم را باید خوب شناخت،  چه بوده و چرا بوجود آمده،  و مطابق فرمول های رشد و تکامل تاریخ تمدن بشر به کجا ختم می شود،  آینده آن چه می شود،  در این بخش نیز علاقمندان را دعوت به مطالعه مقالات مربوطه می کنم.  در واقع دشمن تاریخی ایران همین استعمار بوده است،  کاری کرده که هرگز در آموزشگاه های دوره گذشته،  نگذاشتند کسی آنها را بشناسد و نامی برده نشده و فراموش گردیده.  در صورتی که هر روز با آن سرو کار داشته و داریم و خواهیم داشت،  اما همین استعمار با ساختن و نوشتن و پرداختن دروغ های تاریخی چند منظور داشته،  اول اینکه بگوید مردم ایران بزرگ ضعیف و شکست خورده و شکننده هستند،  دوم بین ملت های قاره کهن دشمنی ایجاد نماید،  تا راحت بتواند منافع بدست آورد.  در دروغ های تاریخی نوشته اند،  اعراب ایرانی ها را کشتند و به اسارت بردند،  نوشتند ایرانی ها اعراب را ذوالاکتاف کردند،  کلاً نوشته و سند های دروغی و جعلی ساخته اند،  که همه مردم قاره کهن ترک و کرد، بلوچ و ازبک و غیره و غیره،  همه همدیگر را کشتند و تجاوز کردند،  و بلا های زیادی سر یکدیگر آوردند،  دشمنی و سابقه ذهنی بدی درست کردند.  آخرین نمونه های آنرا اینک داریم در تلویزیون ها می بینم،  مهمترین آن اتفاق شوم میان ازبک ها و قرقیزها در جنوب قرقیزستان بود،  که از همین دروغ های تاریخی ایجاد شده است.  از پانصد سال گذشته که استعمار پیدایش شد،  با کمک عواملی که مهمترین آن شکل صهیونیسم هر دوره می باشد،  کتاب های تاریخی ایرانی را خارج کردند.  یا اقدام به نوشتن کتاب های تاریخی کردند،  و با جعل و تقلب و ترفند و با استفاده از تمدن برتر بورژوازی خود به تمدن پائین دست دیگر سرزمین ها،  هر کاری که خواستند کردند.  البته تمدن های پائین دست فرهنگ بالایی داشتند،  که خود باعث می شد در مقابل دشمنان فرنگی کوتاه بیایند.

      تاریخ و تاریخ اجتماعی کشور عزیز ما ایران و همچنین قاره کهن،  با بیش از سه هزار سال تاریخ به وسعت بیش از 5 میلیون کیلومتر مربع،  بسیار جذاب و خواندنی است.  اما بیشترین کتاب های تاریخی و نقل قول ها از چند دوره دروغی کوتاه هستند که در بالا نام بردم،  اما اگر هر گوینده ای می خواهد در جایی حرفی بزند،  اول می رود سراغ اسکندر و چنگیز و اینها و مثالی می زند،  انگار تمام عظمت تاریخ ما در این چند دروغ خلاصه شده اند.  اصل این موضوع از تبلیغات و یا همان آموزشگاه های گذشته ایران است،  که دروغ هایی را برای شستشوی مغزی و به گمراهی کشیدن مردم قاره کهن بکار می بردند.  استعمار و امپریالیسم می خواست بگوید،  اگر خوبی و قدرتی و توانایی بوده،  مربوط به اسکندر فرنگی است،  نه اسکندر اشکانی،  نه چنگیز مغی، و یا هر ایرانی دیگر.  حتی بسیاری از گویندگان بیگانه پرست که می خواهند مثلاً سیاسی کاری بکنند تمام حرفشان این است،  که بگویند اعراب به ایران حمله کردند،  ایرانی ها را بزور شمشیر مسلمان نمودند،  و زنان شان را به بردگی بردند.  هر روز که موقعیت نفت و آینده کنترل انرژی حساس تر می شود،  با صدای بلند تر این دروغ های تاریخی را می گویند،  تا یک وقت ایرانی ها و اعراب بهم نزدیک نشوند،  و نفت آنها به مخاطره نیافتد.

      در اینجا ذکر کنم مطالبی که می نویسم و می گویم،  نظرات شخصی من است،  و در واقع خود اصل تاریخ نیست،  بلکه تاریخ باید توسط فرهنگستان تاریخ که توسط دانشوران انتخابی تاریخ اداره می شود،  نوشته شود و تأیید موقت گردد.  در ضمن بگویم منظور از این سخنرانی تکرار یکی یا چندی از نوشته های وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران و لینک های مطالب آن هم نمی باشد،  بلکه آشنایی عزیزان با عنوان های آن جهت خواندن تخصصی وبلاگ است.  جوانان عزیز باید در این موارد دقت کنند،  کوتاهی در باز بینی تاریخ و یافتن واقعیتها،  دشمنان تاریخی ایران را مصر می کند،  تا دروغ های جدیدی تری بسازند،  و تا آنجایی پیش بروند،  که بگویند ایرانی ها وجود نداشتند،  و بر اساس دروغ نامه ای بنویسند،  در زمان سلسله هخامنشیان تمام ایرانی ها قتل عام شده اند،  آنها می خواهند امروزه عده ای را با دروغ های بزرگتر آغشته نمایند،  تا مقاصد شوم استعماری را پیش ببرند.

      یکی دیگر از برنامه های استعمار در تاریخ نویسی،  ایجاد مرز بندی های سیاسی بین مردم قاره کهن بوده است،  در تمام طول تاریخ هیچ مرز سیاسی بین سرنشینان این قاره وجود نداشته،  بلکه با داشتن فرهنگ ایرانی و نوروز یک مرز سیاسی و اقتصادی و جغرافیایی داشتند.  بسیاری از عزیزان ممکن است بپرسند قاره کهن کجاست و مرز های جغرافیایی آن چیست،  همانگونه که گفتم باید دید نوین داشت،  چون قاره وسیع و فرصت و انرژی در این اینجا و این مقاله کم است،  از شما دعوت می کنم قاره کهن را در وبلاگ مطالعه نمایید.  فقط این را بگویم وابستگی های تاریخی مردم قاره کهن می تواند اصل تحقیقات تاریخی باشد،  گذشته ای که روشنی آن ما را بسوی تمدن جدید کنترل انرژی خواهد برد.

      متوجه شدیم که تاریخ استعماری چرا بوجود آمد،  حال باید بدانیم با آن که دروغ های تاریخی همه کتابها و سنگر های علمی را اشغال کرده،  چگونه باید دروغها را شناخت و به واقعیت دست یافت.  اول از همه باید پا و ذهن را جلو کشید،  و خود را از گذشته قرن انبوه سازی 20 نجات داد،  و ضمن تخصصی بودن باید درک تخصصی هم داشت.  اما درک تخصصی در تاریخ وقتی حاصل می شود،  که تاریخ را از نو با شیوه نو چیده و آموخت.  بدین منظور با گذشت سالها تحقیق و مطالعه تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران بزرگ و قاره کهن،  دیدم بهترین سبک کار قرار گرفتن در یکی از گرایشات علم جغرافی ـ تاریخ است.  آنچه که در تمام کتابها ندیدم ساختار های تاریخی اجتماع بود،  که زیر بنای تاریخ و تاریخ نویسی است،  بنابر این چیدن نوین و تحقیق تاریخ را طبق فرمول های جدید در وبلاگ آغاز کردم.  شناسایی دروغها با اینهمه پرت و پلا هایی که دارند کار ساده ایست،  اما نگارش تاریخ جایگزین با اینهمه نابودی و از بین بردن واقعیتها کار بسیار مشکلی است،  حوصله می خواهد و زمان می برد.  باز نویسی این عظمت تاریخی و بزرگی ایران از توانایی یک یا چند نفر خارج است، باید جوانان نو گرای با هوش اهل تاریخ حرفه ای دست بکار شوند،  و هر کدام بنا به خواسته و اندیشه خود بخشی را بررسی نمایند،  تا به روز فرهنگستان تاریخ رسید،  در وبلاگ راهنمایی های لازم شده است.

      وقتی تاریخ برای ما نوشتند،  توانستند مردم را هم جدا جدا کنند،  بسیاری در نظرات وبلاگ می پرسند چکار کنیم دوباره سرزمین های تاریخی ایران باز گردد.  گرامیان،  این کاری ندارد،  باید برنامه داشت و طرح و نقشه پیاده کرد،  که نیاز نیست سیاسی باشد،  بلکه در تاریخ نویسی نهفته است.  باید دروغ های تاریخی را افشا کرد،  و بدنبال واقعیتها گشت،  و سپس این کار را هم به تمام زبان های مردم قاره کهن گسترش داد.  در ضمن تقاضای اتحادیه های تاریخی را مطرح نمود،  فقط نباید بیک یا دو سازمان منطقه ای که پایه های سیاسی و اقتصادی دارند اکتفا کرد،  بلکه اصل در سازمان های علمی و تاریخ اجتماعی است،  که باید توسط جوانان پویا و اندیشمند انجام پذیرد.  در واقع این یک پاتک اساسی به حملات بی رحمانه استعمار به تاریخ و مردم قاره کهن است،  که جوانان با هوش و با ذوق برای رسیدن به هدف،  می بایست از اسب تروا تا حمله ناپلئونی استفاده کنند.  این را بدانید ما ایرانی ها در طول تاریخ قوی ترین پدافند ملی و مردمی را داشته ایم،  اما همان دشمنان تاریخی نگذاشته اند آنرا در قرن 20 بفهمیم.  همین پدافند ملی و مردمی بود،  که پانصد سال گذشته استعمار نتوانست ایران را اشغال نظامی کند،  ولی با ترفند های مختلف نظام های گوناگون غیر از رشد و تکامل تاریخ اجتماعی ایران را ساختند.

      حال ببینیم چه افرادی مقابل تاریخ نویسی نوین قرار خواهند گرفت،  اول کسانی هستند که جیره آنها توسط بازمانده های استعمار سابق بخطر می افتد.  افرادی که در اشکال مختلف تجزیه طلب و غیره هستند،  که با شگرد هایی در کشور های کوچک منطقه بر پا شده،  و اکثر برنامه نویس های آنان در لندن و پاریس و واشنگتن می باشند.  دوم افرادی که افسون داستان های دروغ تاریخی شده اند،  و بدلیل همین جادو نمی توانند درک و زیر ساخت ذهنی درستی از تاریخ و تاریخ اجتماعی داشته باشند.  نباید اجازه داد تا دشمنان بگویند ایرانی ها مانند آریو برزن دلاور هستند،  ولی در مقابل اسکندر اروپایی هیچ و پوچ می باشند و می بازند.  آنها هر گز نخواستند درک کنند،  که آریو برزن در مقابل تمدن جدید ایرانی بود،  که اسکندر اشکانی سرداری آنرا بعهده داشت،  و ایران پس از آن نبرد وارد تمدن جدید گردید.  البته هیچ کدام از این دو تعریف سند ندارد،  اما برای جنگ داخلی ایران دلایل منطق در ساختار های تاریخی اجتماع ایران وجود دارد که در وبلاگ نوشته ام.

      نقاط حساسی در تاریخ،  تمدن قبلی بشر را به تمدن جدید سپرد،  در گذشته های دور این گذر های تاریخی تا چند قرن زمان می برد،  که مربوط به تاریخ یادگیری انسان است.  مدت پایان هر فصل از تمدن و آغاز تمدن جدید را باید با دقت بررسی کرد،  آنچه که مربوط به ماقبل تاریخ می شود،  چندان مورد نظر من نبوده است.  اما گذر های تاریخی ایران بزرگ از تمدن شاه خدایی 3000 ساله،  به تمدن سازمان قبیله ای،  یکی از مهمترین گذر های تاریخی است،  که از دور آخر سلسله هخامنشیان بتدریج پایان این دوره شروع شد،  و تا مجلس مهستان حکومت اشکانیان ادامه یافت.  گذر بعدی تاریخی در پایان سازمان قبیله ای و سپردن تاریخ جدید به تمدن دگر سازمان قبیله ای دینی بود،  که از نیمه شاهنشاهی ساسانیان آغاز شد،  و تا خلفای ایرانی،  که تثبیت تاریخی این تمدن بود.  گذر بعدی به نو فئودالی در ابتدای حکومت صفویه بود،  و سپس به تشکیلات فئودالی پادشاهی قاجار سپرده شد،  و در نهایت با انقلاب بورژوازی مشروطه تا به امروز آمد.  ولی گذر تمدنی از هخامنشی به اشکانی و از ساسانی به اسلامی تأثیر اساسی در جهان گذارد.  درست مانند گذر تاریخی تمدن چین،  که از آخر دهه 1970 تا ابتدای دهه 1980،  از تمدن سوسیالیستی به بورژوازی بود،  و تحول اساسی در جهان ایجاد کرد،  در چین چگونه چین شد توضیح داده ام.

      آن تاریخ سازان استعماری اصلاً نگذاشته اند،  این موضوعات مهم در تاریخ مطرح شود،  و با دروغ های حمله های کذایی و حرف های ساده داستانی،  سر و ته تاریخ را هم آورده اند،  تا کسی نفهمد و نداند سر چشمه های گذر های تاریخی تمدن از کجا و چرا بوده است.  عوامل تاریخ سازی یا جیره خواران یا سادگان به من می گویند در تاریخ مغلطه کاری می کنی،  چون آنها نمی خواهند واقعیت ها آشکار شود،  یا فاکتور ها و فرمول های جدید در تاریخ و تاریخ اجتماعی پدید آید،  آنچه که در نهایت وسیله ای برای روشنگری است.  هر کدام از مراحل ذکر شده تحلیل و تشریح دارد،  که گفتن آنها زمان می برد،  علاقمندان به وبلاگ مراجعه نمایند و پیگیری کنند.  تاریخ نویسی نوین کاری علمی است،  بنابر این باید قوانین بین المللی و قوانین کشورها رعایت شود،  و از سیاسی و اقتصادی نمودن آن خود داری گردد.

      یکی از موضوعات دیگر برخورد علمی با تاریخ سازی استعماری است،  حذف و سانسور و کنار زدن و بی اهمیت دانستن آنها،  کار بی موردی است،  همه می دانیم که در نهایت علم بر جهل و دروغ پیروز است،  و در آخر حقیقت بر دروغ چیره می شود.  اگر در پی واقعیت های تاریخی هستیم،  ترسی نداریم جایی و نکته ای که اشتباه کنیم می پذیریم،  من به این میدان کار زار نیامده ام که تفریح کنم وقت بگذرانم،  می دانم آینده ایران آینده فرزندانم آینده جوانان عزیز و پر شور ایران،  به تحلیل های درست از گذشته مربوط است.  بهمین جهت همه چیز خود را در وبلاگ قرار داده، حتی نظراتی که به بهانه های مختلف می خواهند وبلاگ را زیر سئوال ببرند،  یا مغرضانه عمل می کنند،  در پست هایی قرار می دهم آشکار تر،  در واقع دروغ های موجود را عمیقاً به چالش کشیده ام و نوعی ترسیم جدید ارایه می دهم.  توجه نمایید بازی نیست این مرحله گذر دیگر و مهم تاریخ تمدن است،  گذر از مرحله آخر بورژوازی،  به مرحله تمدن کنترل انرژی است.  چه بسا اگر غفلت شود همان دشمنان تاریخ و سرنوشت نویس،  در فردا زیر پوستمان تراشه ای می گذارند،  و ما را در هر حرکتی هدایت و کنترل خواهند کرد.  ولی ما ایرانی ها توانا تر از تصور هستیم،  فقط باید پا و ذهن را جلو کشید،  و یکباره دیگر تاریخ را از هخامنشیان به اشکانیان بسپاریم،  (هخا = برادری + منش،  و، اشک = پاک + نیان).

      در هر صورت سبک کاری برای مقابله با تاریخ نویسی استعماری و باز نویسی نوین تاریخ لازم است،  که این سبک کار نباید ریشه در مدرک گرایی داشته باشد.  در حال حاضر از نظر آکادمیک،  همان دروغ ها و داستانها،  تاریخ هستند،  که همچنان بدون تحلیل و تعلیل در دانشگاه ها تدریس می شوند.  در تمام جهان طی یک برنامه بیهوده و گمراه کننده،  دروغ های تاریخی پس زمینه ذهنی تمام دست اندر کاران برنامه نویس و تیوریسین های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قرار گرفته است،  و جهان را به چنین روزی نشانده است.  مدرک گرایی می تواند شیوه ای برای تکمیل سلیقه شخصی و نظم اجتماعی،  خوب و مفید و لازم باشد،  اما در این مورد نمی توانند کار رایی داشته باشد.  همانگونه که همگان می دانید در IT مدرک گرایی جایی ندارد، بهمین جهت از تمام علوم بیشتر پیشرفت کرده،  و غول های IT هیچکدام به مدرک گرایی فکر نکرده اند،  و فقط به تولید و نتیجه کار اندیشیده اند،  و برای همین فعلاً نسبت به تمام علوم سر هستند.  در مورد این گفتگو ما نیز مجبوریم روش بزرگان IT را پیش گیریم،  و به تمام زمینه های گرایشات جغرافی ـ تاریخ علمی بیاندیشیم،  باید تمام سلول های بدنمان بدنبال کسب علم باشند،  و تنها گوشها شنونده و چشمها بیننده نباشند،  تمام وجود باید دانش بخواهد،  تمام روز و شب،  ذهن درگیر رشته تاریخمان باشد.  می بایست دست به تحلیل های قوی که حوصله و زمان بر است زد،  و تحقیق های وسیع و گسترده انجام داد،  فرمول های جدید وارد این علم نمود،  تا بتوان از شر دروغ های تاریخی و داستان های فسیلی،  که نامش را تاریخ گذارده اند خلاص شد.  در این باره در کارگاه فکر سازی توضیح نوشته ام.

      اگر در وب ها و نوشته و تحقیق ها دقت کنید،  کار خوب در زمینه تاریخ نویسی نوین و علمی کم می باشد،   بلکه مخالفت و سنگ اندازی بسیار دیده می شود.  ما می توانیم در اردوی ملی و مردمی ایران کار را بخوبی پیش ببریم،  مطلب دیگر سبک کار تاریخ نویسی نوین،  اطمینان داشتن بخود و ایرانی هاست،  باید خوب درس خواند و مطالعه کرد،  خوبتر انضباط اجتماعی و سلامت زندگی را رعایت نمود.  همچنین از تجربه دیگران استفاده برد،  منجمله چگونگی تلاش و کار را باید از همان نیرو های اصلی استعمار یاد گرفت،  و حتی الگو برداری کرد.  آنها فوق العاده سخت کوش و جان سخت بودند،  فوق العاده ناسیونالیسم داشتند،  و از حداکثر هوش خود استفاده می کردند،  چیزی بعنوان ناز و کرشمه نداشتند.  بی جهت نبود که در قرن های 18 و 19 انگلستان با 20 تا 40 میلیون جمعیت با امکانات آن زمان و کشتی های بادبانی،  سه چهارم گیتی را اداره می کرد،  و سرنوشت ها را می نوشت.  این کار فقط در دست توانای معدودی از کار گزاران و چهره های استعمار قرار داشت،  از زرنگی اینها باید درس گرفت.

      آنها در این زمان چقدر بالا و پائین می زنند،  و در تمام دنیا و خطرناک ترین جاها می روند و تحقیق می کنند،  و دو نوع گزارش می نویسند،  یکی برای عموم و یکی جهت منافع کشور شان.  از نظر علم و کار برد دانش هم همگان می دانیم،  که چقدر جلو هستند،  و نیاز به بازگو کردن نیست.  البته ما می توانیم،  استعداد ایرانی را با درک جدید،  و گرو گرفتنم توانایی های آنها یکجا نموده،  و به برتری دست یابیم.  امروزه هندوستان با این نوع اندیشه توانسته خود را نجات دهد،  و دومین رشد اقتصادی بعد از چین را داشته باشد،   بتنهایی تولید مادی IT هندوستان بیشتر از اروپا و بیش از در آمد نفت عربستان سعودی است،  و می رود بزودی در فولاد و بسیاری صنایع حرف اول را بزند.  اما هنوز ما در ایران نمی دانیم،  در تاریخمان بدرستی چه اتفاق افتاده،  و به همان شیوه قدیمی سخت چسبیده،  چه بسا بعد از انقلاب انسانی ایرانی به اندازه کافی فرصت بوده،  تا مومیایی ها و گنج های هخامنشی و تخت جمشید را در جایی پنهان نمایند،  و روی آنرا چون مقبره های مصر باستان با سنگ و خاک محل بپوشانند.  ولی آنقدر دروغ های تاریخی استعماری در ذهنها نفوذ کرده،  که کسی نمی تواند،  نظریه جدیدی که سرشار از گنج است بدهد و یا بپذیرد.

      در هر صورت،  امروزه زمان فردوسی طوسی و ابوریحان بیرونی و زکریای رازی نیست،  که با چشم در چشم و رو در رو گفتگو کرد و خواند و تشریح و تشویق نمود،  دهه اول قرن 21 هم گذشت،  در دوره امکانات و تکنولوژی نوین هستیم،  باید توانست از آنها بهره کامل برد.  گفتنی زیاد دارم در وبلاگ نوشته و می نویسم،  اینک وقتی برای پرسش و پاسخ می گذارم،  شاید نتوانم تمام پرسش ها را اینجا و فوری پاسخ گویم،  چون بسیاری از پرسشها نیاز به دید جدید و بررسی نوین دارند،  آنها را در وبلاگ پاسخ می گویم.  بیایید کاشفان واقعیت های تاریخ باشید،  و بخشی را بنام خود ثبت کنید،  و به امید روزی که تعریف ها و تحلیل های قوی علمی در تاریخ و تاریخ اجتماعی،  زیر بنای فکری دست اندر کاران جامعه برای ورود به تمدن انرژی باشد.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  تولد در تاریخ

   کلیک کنید:  تاریخ اندیشه در ایران

   کلیک کنید:  فهرست مقالات انوش راوید

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

فلاسفه و نویسندگان ایران

   فلاسفه ایران .. به ترتیب حروف الفبا ... ادامه دارد و در اینجا نوشته و باز نویس می شود.

 * ابن سینا ــ  ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا،  350 ـ 428 ،  فیلسوف و طبیب بزرگ ایرانی دارای تألیفات بسیار مهم طبی و فلسفی می باشد.  ابن سینا از کودکی نبوغ و استعداد سرشاری در آموختن مسائل مهم فلسفی، ریاضی و دینی داشت،  آثار و مولفات این حکیم بالغ بر 200 جلد می باشد،  ک برخی از آنها عبارتست از قانون در طب شفا در فلسفه، اشارات در فلسفه،  دانشنامه علائی در منطق ک فقط کتاب دانشنامه بفارسی است و بقیه آثار این فیلسوف بعربی می باشد.

 * ابونصر فارابی ــ  محمد بن محمد بن طرخان،  فیلسوف و ریاضی دان منجم بزرگ ایرانی بواسطه مقام شامخی که در علوم بدست آورده بود،  بمعلم ثانی ملقب گردید.  در دروغ هلنیسم معلم اول به ارسطو گفته می شود.  ابونصر فارابی در تفکر و استدلال و ابراز نظریات بدیع فلسفی یگانه روزگار بود،  علاو بر تبحر در علوم،  صاحب عقاید نو در حکمت بود.  برخی از آثار او عبارتند:  جمع بین الرائیین، سیاست المدینه، آراء اهل مدینه فاضله، کتاب نجوم، کتاب اغراض، مابعد الطبیعه، مراتب العلوم، ابن سینا مقام والای فارابی را ستوده بود،  وفات ابونصر فارابی 339 در دمشق اتفاق افتاد.

 * ابوریحان بیرونی ــ  362 ـ 440 ، ابوریحان محمد بن احمد بیرونی،  در خوارزم متولد گردید و در مولد خویش به تحصیل پرداخت،  در ریاضی، نجوم، طب، استاد گشت.  مسافرت هایی به هند و سایر نقاط کرد،  آثار نفیسی در زمینه های مختلف پدید آورد که از جمله آثار:  الباقیه عن القرون الخالیه، التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، قانون مسعودی،  می باشند،  این دانشمند بزرگ ایرانی بکرویت زمین عقیده داشت.

 * احمد سرخسی ــ  احمد بن یعقوب بن مروان طبیب،  از فلاسفه بزرگ ایران بود،  که کتب بسیاری از یونانی بعربی ترجمه کرد،  در تلخیص کتب مفصل و مشکل فلسفی مهارت داشت.  این دانشمند در روزگار معتضد خلیفه می زیست،  و بدست یکی از امرا کشته شد،  از تألیفاتش می توان کتاب های:  سیاست، منفعت کوه ها، زاد المسافر، طبخ، حساب و جبر و مقاله، در فنون منطق را نام برد.

 * ابوسهل فضل بن نوبخت ــ  خاندان نوبخت از شیعیان بودند که از جمله ابوسهل در فلسفه، ریاضی، نجوم، استاد بود و تألیفاتی داشت.  وی عهدار کتابخانه هارون الرشید بود،  و کتب بسیاری را از پهلوی بعربی ترجمه کرد.

 * دوانی ــ  جلال الدین محمد بن اسعد از بزرگان فلسفه و کلام بود که در دوان فارس چشم به جهان گشود،  سلطان یعقوب ترکمان در بزرگداشت و احترام وی می کوشید.  این دانشمند دارای تألیفات فراوانی به فارسی و عربی است،  از جمله لوامع الاشراق که به اخلاق جلالی معروف می باشد،  وفات دوانی 908 اتفاق افتاد.

 * ابوبکر محمدبن زکریای رازی ــ  از فلاسفه، دانشمندان، پزشکان بزرگ ایران بود،  در جوانی به تحصیل فلسفه، طب، ریاضی، نجوم، پرداخت،  در همه این علوم صاحبنظر گردید.  ولی عمده شهرت این دانشمند در پزشکی و شیمی می باشد،  کتاب الحاوی وی مدتها مرجع و کتاب درسی اروپائیان بود.  در شیمی بکشفیاتی نائل آمد،  گویند 56 اثر عالی و با ارزش از خود باقی گذاشته،  با این تألیفات و تحقیقات نظری و علمی خود پیشرفت فراوان نصیب دانش کرد.  از آثار این حکیم می توان کتب:  الطب المنصوری، من لا یحضره الطبیب و الحاوی را نام برد،  وفاتش در 320 یا 322 اتفاق افتاد.

 * شهاب الدین سهروردی ــ  از فلاسفه بزرگ ایران بود،  در زنجان بدنیا آمد،  در مشرب اشراق صاحب نظریات بدیع بود.  وی در اصول و فلسفه تألیفاتی داشت،  کتاب حکمت الاشراق او معروف است،  سهروردی مدتی در جوانی از مجلس درس فخرالدین رازی استفاده کرد،  سرانجام در سال 587 در حلب بقتل رسید.

 * فخر رازی ــ  ابو عبدالله فخرالدین محمد رازی،  از دانشمندان بزرگ در فقه، فلسفه و کلام بود،  از آثار وی می توان کتب:  نهایة العقول، المحصل، المباحث المشرقیه، المحصول،  را نام برد.

 * غزالی طوسی ــ  مجد الدین احمد بن محمد،  در بین 450 تا 505 می زیست،  در طوس متولد شد،  از متکلمان و دانشمندان و عارفان بزرگ ایران بود.  ابتدا در نظامیه بغداد تدریس می کرد،  سپس گوشه گیری گزید،  و به تصنیف و تألیف و تزکیه نفس پرداخت.  برخی از آثار این عالم بزرگ عبارت است:  کیمیای سعادت، المنقذمن الضلال، تهافت الفلاسفه، احیاء العلوم الدین،  ترجمه کیمیای سعادت به فارسی کنونی انجام شده است.

 * قطب الدین شیرازی ــ 634 ـ 710 ،  قطب الدین محمود بن ضیاء الدین مسعود کازرونی،  در شیراز متولد شد،  در ده سالگی خرقه تصوف پوشید،  چون پدرش پزشک بود،  در این رشته تحصیل کرد.  اما شوق سفر او را از اقامت در شیراز منصرف کرد،  خدمت خواجه نصیر رسید،  از او دانش آموخت،  در قونیه مولانا مولوی را ملاقات کرد.  آثار پر ارزشی از جمله درة التاج لغرة الدباج را به فارسی تصنیف کرد،  که در حقیقت یک دائرة المعارف زمان مولف محسوب می شود.

 * شمس الدین محمد خفری ــ  از شاگردان ملاصدرای شیرازی بود،  که در علوم ریاضی، فلسفه، نجوم، مهارت بسزایی داشت،  برخی از آثارش عبارتند:  رساله حل مالاینحل منتهی الا دراک، رساله اثبات واجب.

 * علی کاتبی قزوینی ــ  از شاگردان ممتاز خواجه نصیر طوسی بود،  که در قرن هفتم می زیست،  کتاب حکمته العین در متافیزیک و فیزیک،  و رساله شمسیه او در منطق معروف است.

 * ملاصدرا ــ  صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی،  از بزرگترین فلاسفه اسلامی بشمار می رود،  وی از شاگردان میر محمد باقر داماد و شیخ بهائی بود.  در فلسفه، ریاضی، علوم دینی، صاحب نظر بود،  بویژه در فلسفه افکاری نو و نظریاتی بدیع داشت.  از آثارش:  اسفار اربعه، شواهد ربوبیه، مبدء و معاد، مشاعر، عرشیه، شرح هدایه اثیریه، شرح اصول کافی، می باشد،  وی در بصره هنگام سفر حج سال 1050 در گذشت.

 * میرداماد ــ  میر محمد باقر بن شمس الدین محمد استر آبادی،  پسر داماد،  ابتدا معروف به ابن داماد بود،  ولی ابن از اول اسمش افتاد و به میرداماد مشهور گشت.  وی از شاگردان ملاصدرا بود،  میر داماد در فلسفه و علوم دینی مهارت داشت،  از تألیفات وی:  قبسات، حبل المیتن، صراط المستقیم،  می باشد.

 * نصیر الدین طوسی ــ  خواجه نصیر الدین محمد،  در ریاضی و فلسفه و نجوم و ادب یگانه روزگار بود،  در زمان خانات ایرانی صدرارت داشت.  بسیاری از دانشمندان را گرامی می داشت،  کتاب های بسیار فلسفی و علمی و ادبی را از گزند نابودی روزگار حفظ نمود.  تألیفات و تصنیفات خواجه بسیار جالب، متنوع و فراوان است،  از جمله اخلاق ناصری در اخلاق، معیار الشعار در عروض، شرح اشارات ابن سینا است،  کتاب های بیشماری در ریاضی و نجوم از او بجای مانده است.  زندگی این فیلسوف و نابغه ایرانی را بین 597 تا 672 می دانند.

  . . . . ادامه دارد و در اینجا نوشته و باز نویس می شود.

     نویسندگان و تاریخ نویسان ایران

    ایران به ترتیب حروف الفبا ... ادامه دارد و در اینجا نوشته و باز نویس می شود.

 * ابولفضل بیهقی ــ  385 ـ 470 ،  محمد بن حسین،  از مردم سبزوار . . .

 * ابوالموید بلخی ــ  در قرن سوم می زیسته و پیش از فردوسی شاهنامه را به نثر نوشت و قصه یوسف و زلیخا را سرود.

 * اسکندر بیک ــ  . . .

 * ابوالفرج اصفهانی ــ  . . .

 * ابوالحسن بیهقی ــ  . . .

 * اعتصام الملک ــ  . . .

 * ابو نصر مشکان ــ  . . .

 * ایرانشهر ــ  . . .

 * برهان تبریزی ــ  . . .

 * بلعمی ــ  . . .

 * جمالزاده ــ  . . .

 * محمد حجازی ــ  . . .

 * پرویز ناتل خانلری ــ  . . .

 * محمد جریر طبری ــ  . . .

 * حمد الله مستوفی ــ  . . .

 * خواند میر هروی ــ  . . .

 * علی دشتی ــ  . . .

 * دهخدا ــ  . . .

 * ذکاء الملک ــ  . . .

 * رشید یاسمی ــ  . . .

 * رشید الدین فضل الله همدانی ــ  . . .

 * سعدالدین وراوینی ــ  . . .

 * محمد سعیدی ــ  . . .

 * فخرالدین شادمان ــ  . . .

 * شمس قیس رازی ــ  . . .

 * صورتگر ــ  . . .

 * عطا ملک جوینی ــ  . . .

 * عوفی بخارایی ــ  . . .

 * قائم مقام فراهانی ــ  . . .

 * کیکاوس بن اسکندربن قابوس وشمگیر ــ  . . .

 * احمد کسروی تبریزی ــ  . . .

 * گردیزی ــ  . . .

 * محمدبن منور ــ  . . .

 * مهناج سراج ــ  . . .

 * میر خوند ــ  . . .

 * خواجه نظام الملک طوسی ــ  . . .

 * نظامی عروضی ــ  . . .

 * نصرالله ابوالمعالی ــ  . . .

 * وحید دستگردی ــ  حسن پسر قاسم . . .

 * سعید نفسی ــ  . . .

 * صادق هدایت ــ  . . .

 * بدیع الزمان همدانی ــ  . . .

  . . . . ادامه دارد و در اینجا نوشته و باز نویس می شود.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  زبان فارسی

   کلیک کنید:  هلنیسم دروغ دیگر

   کلیک کنید:  آئین های تاریخی ایرانی

   کلیک کنید:  هیئت های هدیه آور به تخت جمشید

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

چین چگونه چین شد

   تحلیل گذر های تاریخی

   1 ــ  چین چگونه چین شد

   پیش گفتار

      برای آینده بینی های سیاسی و اقتصادی دانستن نقاط گذر های تاریخی کشورها مهم است،  البته هر کشوری شرایط خاص خودش را داشته و گذر تاریخی یک کشور مشابه دیگری نیست،  بلکه تفاوت هایی دارد.  سیاست جهانی و قاره ای، مردم و دولت، تاریخ و فرهنگ،  این تفاوت ها را ایجاد می کنند،  و بر گذر تاریخی تأثیر می گذارند،  و چگونگی آنرا تعیین می کنند.  گذر تاریخی متفاوت از تاریخ است،  در گذر تاریخی یک سرزمین از یک مرحله ساختار تاریخ اجتماع وارد مرحله دیگر می شود.  بنابر این با دانستن اینکه تاریخ دوبار تکرار نمی شود،  فقط باید از گذشته درس گرفت،  با تمام داده های نوین در آمیخت و پردازشی نزدیک به حقیقت ایجاد نمود.  در این مقاله یک گذر مهم تاریخ چین را می نویسم،  که جهان را تغییر داد و در آن پرسش های متعددی می باشد،  منجمله جریان و واقعیت کشتار میدان تیان انمن چه بوده.

      آن زمان مردم چین امکانات کمی داشتند،  ارتباطات و اطلاعات آنها بسیار ضعیف بود،  دانش سیاسی و اقتصادی محدود یا نداشتند.  شاه خدایی چین تا ابتدای قرن 20 بدون هیچ گذر در ساختار های کلی کشور ادامه داشتند،  و انرژی خود را ابتدا از قبیله ها،  و از قرن 16 نیمی از فئودالی می گرفت.  بسیار موضوعات دیگر را باید در نظر داشت،  و در تحلیل ها از تکرار دروغ ها اشتباه ها دوری کرد.  امروزه وضع مردم با گذشته های چین کاملاً متفاوت است،  35 سال پیش مردم نیاز به رهبری با ایده جدید ولی از دل حکومت داشتند،  این زمان وضع کاملاً فرق دارد و مردم می توانند خود باشند.

      قبل از جنگ دوم جهانی گروهی در ژاپن می گفتند،  با جنگ نمی شود غرب را شکست داد،  باید با تهاجم اقتصادی آسیا را از چنگ غرب نجات داد.  آنها عقیده داشتند که به این منظور باید چین و کره و کل آسیا جنوب شرقی را در یک اتحادیه اقتصادی تقویت کرد،  در آسیای بزرگ توضیح داده ام.  این موضوع می تواند از مسائل مهم پشت پرده گذر تاریخی چین باشد،  همیشه تاریخ ژاپن،  اولین یا دومین طرف اقتصادی چین بود.  ادامه دارد و در اینجا باز نویسی می شود.

   مهمترین گذر تاریخی در جهان

     35 سال پیش چین در میان انبوه ترفند های استعمار و امپریالیسم گیر کرده بود،  مردم در فقر و گرفتاری بسر می بردند،  ولی امروزه چین جهان را به چالش می کشد،  و شهروندان آن مرفه تر از بسیاری ممالک غربی هستند.  رهبری گذر تاریخی چین از کشور کمونیستی بسته به چین امروز،  با کمونیستی سرد و گرم چشیده بود،  که از پیاده روی بزرگ، جنگ داخلی، و نبرد ژاپن جان بدر برده بود.  از 16 سالگی عضو حزب کمونیست و شاگرد تروتسکی بود،  و تحت رهبری مائو تسه دون  به فرماندهی ارتش و دبیری حزب کمونیست ترفیع یافته بود.  او دان شیائو پینگ بود،  مردی فهمیده که می گفت با حس کردن سنگها از رودخانه رد می شوم،  بیش از اینکه سیاسی باشد نظامی بود،  با اصلاحاتش چین را دگرگون کرد.  ولی بر خلاف مائو همواره به رشد اقتصادی بیش از ایدئولوژی سیاسی بها داده بود،  نوعی ارتداد در حزب،  که بخاطرش سه بار عزل و تحقیر شد.  مائو یکبار دان را خیلی بجا به یک گلوله پنبه توصیف کرد،  که داخلش سوزن است،  مائو شخصی جدی، روشن فکر و نظریه پرداز بود،  شعر و ادب دوست داشت،  ولی اینها چنگی به دل دان نمی زد.  دان آدم سر سنگین و خوش مشرب از یک خانواده خیلی معمولی سچوانی بود،  و می خواست کار های مملکت رو زمین نماند.  ولی تا زمان مرگ مائو در سال 1976 کار های زیادی باید راه می افتاد.

      بخاطر مبارزه مائو با سرمایه داری و امپریالیسم،  و همچنین اختلافات با شوروی وضع چین بسیار بحرانی شده بود،  اقتصاد چین خراب و مردم زندگی سخت و بدی داشتند.  مردم می دانستند چیزی و کسی لازم است که آنها را با یک تکان از وضع موجود رهایی دهد،  اما نمی دانستند آن چیست.  دان می خواست سلطه حزب را کم کند و به بازار آزاد میدان دهد،  اما با مانع بزرگ روبرو بود،  مائو درست قبل از مرگش دان را از دفتر حزب بیرون انداخت،  و هواکوفنگ تند رو را جانشین خود کرد.  نسخه رهبر جدید برای معضلات چین برنامه ریزی مرکزی بیشتر و گسترش نفوذ و قدرت حزب بود،  این کار خبر از نزاعی درون حزبی می داد.  هوا،  دان را بیشتر در منگنه قرار داد،  تعدادی از وفاداران مکتبی حزب هوا  را حمایت می کردند،  آنها عقیده داشتند هر چه مائو گفته باید به اون پای پند بود.

      رادیو پکن یک دفتر عریض و طویل سیاسی داشت،  و داشتند هوا را بزرگ می کردند،  که رهبر بزرگی گردد،  یک لقب به نام هواکوفنگ رهبر درخشان به او دادند،  مائو رهبر بزرگ بود و هوا رهبر درخشان.  بنیاد گرایان حزب کمونیست چین این لقب بزرگ را هر جا که هوا می رفت به او می چسباندند،  البته برای بعضی  چینی های حزبی خوشایند نبود.  تنها جایی که فعالین سیاسی می توانستند نظرات و خواسته های خود را بنویسند و بچسبانند،  دیوار دمکراسی پکن بود.  دان می گفت باید حکومت قانون برقرار بشه،  حقوق بشر و توسعه اقتصادی اجرا گردد،  بسیاری از مردم او را رهبر خود می دانستند.  با اندیشه های او موافق بودند و او را نماینده منافع چین می دانستند و تحسین می کردند،  و حاضر بودند جانشان را برای او بدهند.  تابستان 1977 دان برای اولین بعد از مرگ مائو در انظار عموم حاضر شد،  یک مسابقه فوتبال در پکن بود،  تیم مهمان از بریتانیا بود.  در نیمه همان مسابقه فوتبال یک دفعه فریاد مردم بلند شد،  معلوم گردید که دان وارد جایگاه شده و جلو آمده و برای مردم دست تکان می داد.  غریو خود جوش بدون هیچ گونه مقدمه چینی بود،  خبر نداشتند شاهد یک واقعه مهم آینده ساز هستند،  طرفداری مردم از دان را دیگر نمی شد نادیده گرفت.

      هوا جانشین مغرور برگزیده مائو داشت قدرت را از دست می داد،  هوا لحنی سر سنگین و امپراطور مآبانه داشت،  و درک درستی از اوضاع سیاسی و اقتصادی جهانی،  چین و آینده نگری نداشت.  ولی دان آدمی بود که تشخیص می داد،  و از گرفتن تصمیم های مهم ابایی نداشت،  و در یک مسیر تاریخی گام بر می داشت.  شرکت کننده گان کنگره خلق حزب کمونیست چین در سال 1978 همین نظر را داشتند،  و دان به رهبری برگزیده شد،  عصر جدیدی از اصلاحات اقتصادی آغاز شد.  هدف دان این بود که اقتصاد چین مدت بیست سال یعنی تا پایان قرن 20 به اقتصاد غرب برسد،  صنایع و کشاورزی و کلاً چین مکانیزه و مدرنیزه گردد.  اولین چالش دان این بود که نان را به سفره چینی های گرسنه ببرد،  که اکثر آنها دهقانان فقیر بودند.  حزب کمونیست چین در سال 1949 با به قدرت رسیدن،  مزارع دهقانان را به کمون و مزارع اشتراکی تبدیل کرده بود.  قحطی سال 1960 جان سی میلیون نفر چینی را گرفت،  و تا دو دهه بعد همچنان سایه آن در چین وجود داشت.  انقلابی که دان می خواست آغاز شده بود،  خبری به دان رسید مبنی بر این که مردم منطقه آن هووی با پشت کردن به حزب سر خود یک سیستم زراعی ایجاد کرده اند،  و ظرف سه سال تولید شان سه برابر شده است.  در این مدت دولت چین اجازه نمی داد این خبر پخش شود،  اما مردم آن هووی دست بدست هم دادند و زمینها را تقسیم کردند.  خیلی از آنها می ترسیدند،  یک میثاق بین هم نوشتند و امضا کردند،  که اگر مقامات آمدند و یک نفر از ما را گرفتند،  برایش غذا ببریم و اگر اعدام کردند،  از خانواده اش نگهداری کنیم.

      در کنگره سال 1978 حزب پیش نویس اصلاحات نوشته شد،  اما مخالفت هایی با آن می شد.  دان از دهه 1960 از کار کرد کمون در چین تردید داشت،  و این را چندین بار گفته بود.  مثال سچوانی می زد،  که مهم نیست گربه سیاه یا سفیده اگه موش می گیره لابد گربه خوبیه،  خلاصه کلام این بود،  که از اعلام سوسیالیستی یا بازار آزاد ابایی نداره مهم کارایی است.  اما بسیاری از رهبران حزبی نقاط چین که 30 سال مائوئیسم بودند،  نمی توانستند به یکباره آنرا کنار بگذارند.  اینها می گفتند علف هرز سوسیالیسمِ بهتر از میوه سرمایه داری است،  آنها حاضر بودند بمیرند و کمونیست را نگهدارند.

      دان کشاورزان آن هووی را ستود و دیگران را تشویق کرد پیروی کنند،  این روش را مسئولیت پذیری خانوار گفتند،  تا سال 1981 برای اولین بار در تاریخ معاصر چین آن هووی داشت غذای خود را تهیه می کرد.  نکته مهم قابل توجه این است،  که دان نبود اقتصاد آزاد را برای اولین بار به چین برد،  این خود مردم یک روستا بودند،  ابتکار خود کشاورزان و مردم بود،  که می خواستند خودشان باشند،  و دست و دخالت حکومت را از زندگی و روستایشان کوتاه کنند.  دیری نپایید که شادابی به روستا آمد و دهقانان نو و نو نوا شدند،  طی برنامه ای سهمیه معینی از تولید برای دولت تهیه کردند،  و مازاد تولید خود را در بازار می فروختند.  آنها خوشحال بودند که از قید و بند آزاد گردیده اند،  و دیگر مثل قدیم نیست که کشاورز،  رعیت مالک و کارگر سرمایه دار و قشون دم توپ دولت باشد،  حالا هر کس می توانست برای خودش کار کند. 

      بدین ترتیب کم کم بازار های اقتصادی روستایی رونق گرفت،  و دستخوش تحولی بزرگ شد،  اما این کافی نبود،  گام اصلی و مهم و بعدی با اقتصاد موجود چین دست یافتنی نبود.  مدرنیزه کردن صنایع نیازمند فن آوری و سرمایه گذاری بود،  و دان می بایست به دشمنی چین و آمریکا پایان دهد.  آمریکا همواره از فروش فن آوری پیشرفته به چین جلو گیری می کرد،  بعد از آنکه ریچارد نیکسون رئیس جمهور آمریکا شد،  یخ روابط چین و آمریکا شروع به آب شدن کرد.  دان فقط نیاز به یاری اقتصادی غرب نداشت،  برای توازن قوا با شوروی نیاز به یک هم پیمان داشت،  با گذشت 6 سال از رهبری دان هنوز گام مهمی برداشته نشده بود.  اما در هر صورت دان مجبور به سازش بود،  در آن زمان تقریباً تمامی منابع مالی و فنی جهانی در اختیار آمریکا قرار داشت،  و این نیاز چین را آمریکا مغتنم شمرد،  از طرفی هم ممکن بود که چین با شوروی نزدیک شود،  و دنیای سرمایه داری آنها بخطر بیفتد.  رهبران شوروی آینده بینی واقعی و تحلیلی درست نداشتند،  و استراتژی اشتباه را پیگیری می کردند،  هر کوتاهی و موضوعی ممکن بود اوضاع را عوض کند.

      در مه 1978 مشاور امنیتی جیمی کارتر به پکن دعوت شد،  و با دان مذاکره نمود،  شب سال نو 1979 آمریکا اعلام کرد،  سفارتش را در تایوان می بندد،  و روابط با چین بر قرار می کند.  سه هفته بعد دان در آمریکا بود،  پذایرایی مخصوص آمریکایی می شد.  دان با این دیدار تضاد های زیادی با چین دید،  ولی افق های دیدش گسترش یافت،  از خود پرسید این دو دنیای جورواجور چگونه می خواهند جفت هم شوند.  دیدن نوع زندگی آمریکایی،  تشویق دختران با بیکنی های الوان،  مردم شاد و شاید بظاهر بی خیال.  دست آخر نمادی ترین موضوع این بود که دان یه کلاه تکزاسی سرش سوار کالسکه بود،  و کلاهش را تکان می داد و دور میدان می گشت،  یه لحظه فوق العاده نمادین که به مردم چین می گفت،  وام گرفتن از فرهنگ آمریکایی مانعی ندارد.  بی تردید این نقطه بنیادین و مهم در امور روابط بین الملل بود،  و همه احساس موفقیت می کردند،  دان هم حس می کرد ائتلاف استراتژیک مهمی ایجاد کرده است.  این موضوع به دان حس امنیت و منزلت سیاسی بخشید،  و با آن توانست چین را در راه توسعه پیش ببرد،  و توانسته بود راه ورود سرمایه و فن آوری آمریکایی را به چین بگشاید.

      حالا که چین رفیق شفیق آمریکا شد،  دان راه ورود سرمایه به چین را گشود،  وقت عمل رسید،  برنامه دان این بود که چهار منطقه اقتصادی در امتداد ساحل جنوب چین ایجاد کند،  داخل هر منطقه خارجی ها تشویق به ایجاد کارخانه می شدند.  آنها نیروی کار ارزان تخفیف های دست و دل بازانه مالیاتی می گرفتند،  چین هم سرمایه لازم را می گرفت.  اولین محل دهکده کوچک ماهیگیری سن شن وسط شالیزار های برنج مقابل هنگ کنگ بود،  که ناگه شهری بزرگ شد،  در میان زمین های شالی کاری برنج.  به این ترتیب دان به انزوای تاریخ چین پایان داد،  سوداگران خارجی متوجه این تحول شده بودند،  وسوسه گردیده و به چین هجوم آوردند،  اما خیلی زود گرفتار کاغذ بازی شدند،  آنها اغلب ماه ها وقت صرف می کردند،  تا صدها مجوز لازم را می گرفتند.   قانون کار هم خیلی سخت گیرانه بود،  اگر کارگری کم کاری می کرد،  نمی توانستند اخراجش کنند،  و این قبیل مشکلات زیاد بود.  سرمایه گذاران الگوی کاری تازه ای با خودشان آوردند،  و چینی ها هم سعی کردند به شیوه آنها عمل کنند،  چون می دانستند آینده همان است.  خیلی زود سرمایه گذاران افزایش یافتند،  چون جویندگان پول برای نیروی کار ارزان و افزایش ثروت به تکافو افتاده بودند.  چینی ها خیلی سخت کوش برای آنها مناسب بودند،  کارگران چینی با اندکی تشویق خوب کار می کردند،  و در منطقه ویژه در آمد خوبتر از بقیه کارگران آسیای جنوب شرقی بدست می آوردند.  مناطق ویژه اقتصادی با سیم خاردار از بقیه جدا شده بود،  رشد اقتصادی آنها هر سه سال دو برابر بود.  در این مناطق دستمزد ها به مراتب بیشتر از بقیه جاها بود،  و برای همین کارگران برای ورود تلاش می کردند.  سیل سرمایه از هنگ کنگ و غرب جاری بود،  بیش از سی میلیارد برای جاده و بند و تأسیسات زیر بنایی سرمایه گذاری شد.  ایام هیچ وقت اینقدر به کام مصرف کنند گان چینی نبود،  اینک چینی ها چیز های داشتند که قبلاً ندیده بودند،  و خیلی زود صاحب رادیو و ضبط صوت و تلویزیون رنگی شدند،  و توانستند دنیای دیگران را هم ببینند،  با جا افتادن مد سر و وضع مردم نشان می داد کجای جامعه هستند.  

      دان هرگز اینقدر محبوب نبود،  ژانویه 1984 در کلان شهر جدید سن شن از او مانند یک قهرمان استقبال شد،  و در نطقی گفت،  ما بیشترین اولویت را برای مدرنیزه شدن قائل شدیم،  اقتصاد ما بیش از تصور و پرشتاب رشد کرد.  در حالیکه حزب کمونیست سی و پنجمین سال قدرت خود را چشن می گرفت،  دان خبر گسترش مناطق ویژه توسعه را اعلام کرد،  که سراسر مناطق ساحلی چین را می گرفت.  دان می گفت،  چین باید سوسیالیسمِ را با خصوصیات چینی داشته باشد و پی گیری نماید،  اما بنظر ریش سفیدان حزب،  پرچم پنج ستاره سرخ فقط بر فراز کارخانه ها افراشته است.

      چینی هایی بودند که چندین نسل تحت تأثیر ایدئولوژی مائو بزرگ شده و مهم و انقلابی بودند،  که دان از راه رسید و عملاً گفت،  شیوه کارمان عوض می شود و کاسبی می کنیم،  پول اعتبار می گیره کاری به سیاست و ایدئولوژی نداریم.  اما عده ای که در شیوه انقلابی بودند،  ناگه خود را زیر دست دیدند و خوششان نیامد،  به دان مدام فشار می آوردند،  که سنت های انقلابی را کنار نگذارد.  در 1983 تندرو ها حالت تهاجمی گرفتند،  و برای آلودگی معنوی،  که نام رمز مقابله با اندیشه های غربی بود وارد مبارزه شدند.  رهبران آنها یکی معاون پیشین نخست وزیر و دیگری معاون سرپرست ایدئولوژی حزب بودند،  آنها می گفتند سرمایه گزاران خارجی مانند استعمار گران سابق هستند،  و برای استثمار خلق چین آمده اند،  و باید با خیانت مناطق ویژه برخورد کرد.   تندروها با حمله به روزنامه حزب و ضمن برخورد با روزنامه نگاران و سردبیران آنها را حذف کردند،  که چرا نتوانسته اند با اندیشه های غرب مقاومت کنند.  تندروها پس از مهار روزنامه ها بسراغ بانکها رفتند،  و نمی گذاشتند بانکها وام بدهند،  مناطق جدید ویژه اقتصادی شرایط بدی داشتند،  و هیچ امکانات زیر بنایی نداشتند.

      دیگر کاسه صبر دان لبریز شده بود،  به یک منطقه توسعه ویژه رفت،  بعد از اینکه از قطار پیاده شد اولین حرفش این بود،  که می خواهم منطقه را ببینم،  مدیران منطقه گفتند،  دولت منطقه ساحلی راه انداخته ولی از طرفی جلوی توسعه را می گیرد،  و با سرمایه گذاران مقابله می کند،  و آنها را کلافه کرده است.  ولی دان گفت سیاست های درهای باز را ادامه می دهیم،  زنده باد در های باز،  جمعیت او را تشویق می کردند.  دان برای متقاعد کردن افراد تندروی حزبی به آنها می گفت،  مثل باز کردن پنجره می ماند هوای آزاد می آید،  ممکن است چند تا مگس هم بیایند،  مگس مهم نیست هوای آزاد مهم است،  بعد مگسها را می کشیم.  اصلاح طلبانی که دان آنها را بسمت های مهمی منصوب کرده بود،  از او حمایت می کردند و آنها رو در روی تندرو ها ایستادند،  که می ترسیدند چین وارد جنگ داخلی شود،  دان در حزب گفت برای مردم مهم نیست این کشور سوسیالیستی یا سرمایه داری اداره می شود،  مردم حتی دلشون نمی خواد در باره آن گفتگو کنند.  ما اینک نباید در باره اصلاحات که امسال یا سال بعد چطور می شود بگوییم،  قبلاً درباره اش تصمیمی گرفته ایم.

      در حالیکه وزرای دان داخل چین با بنیاد گرایان مبارزه می کردند،  دان در محافل بین المللی چهره یک ملت مدرن و برون گرا را ارایه می کرد.  در 1985 تمثال های بزرگ مارکس و انگلس بی سر و صدا از میدان تیان انمن جمع شد،  و مجله تایم دان را بعنوان مرد سال برگزید.  حتی دان در تلویزیون آمریکا ظاهر شد و گفت،  پولدار شدن گناه نیست،  اما برداشت ما از ثروت اندوزی با برداشت شما فرق دارد،  ثروت در جامعه سوسیالیستی به ملت تعلق دارد،  برای همین سیاست ما به وضعی منجر نمی شود،  که پولدار ها پولدار تر و فقیر ها فقیر تر شوند.  بر اساس بر داشت ما از سوسیالیسمِ همه با هم پولدار می شویم.  با این گفته که رنگ و بوی چینی به آن داد،  جهان سرمایه داری را غافل گیر کرد.   طرفداران دان نظریه پرداز هایی داشتند و می گفتند،  چین در زمان مائو خیلی زود زیر بیرق مارکسیسم رفت و از مرحله انباشت سرمایه نگذشت،  بهتر است بر گشته و قدری سرمایه به بازار تزریق نمود و قدری سرمایه بدست آورد،  و پرولتری درست کرد،  و بعد رفت بسوی مارکسیسم.  حرف کمی دلفریب  بود،  ولی کلی تناقص گویی داشت،  می خواستند برای کارشان یک نظریه داشته باشند.

      دان با خطر تند روی های ایدئولوژی و توطئه های حزبی کاملاً آشنا بود،  20 سال پیش خود قربانی انقلاب مائو شده بود.  مائو حامیان دو آتیشه گارد های سرخ را داشت،  که علیه مخالفان حزب و ایدئولوژی بنیادی آن مبارزه می کردند.  اکتبر 1966 دان از طرف حزب مورد حمله قرار گرفت و مغضوب شد،  و صدماتی دیده بود که در اجرای گذر تاریخی چین کمکش کرد تا برای عوض کردن سیستم درست فکر کند.

      تذکر:  در آن زمان برای متقاعد کردن حرفهای ساده می گفتند،  مانند همه با هم پولدار می شویم،  گربه سیاه و سفید،  یا هوای آزاد و چند تا مگس.  اما امروز تحلیل های گسترده و علمی برای هر گفتنی نیاز است، همچنین ذهن هایی می خواهد که درک تخصصی داشته باشند،  و قدرت پردازش آنها  سریعتر از گذر های تاریخی باشد.  دیگر زمان این نیست که فردی در هر مقام چه علمی یا سیاسی و اقتصادی بدون ارایه تحلیل های عمیق با دانایی نوین بتواند مطلبی را بگوید،  جوانان موج نو دروغ و ترفند را تشخیص می دهند.

    عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  نگهداری زمین ما 

   کلیک کنید:  تاریخ ابزار و ادوات جنگ

   کلیک کنید:  تاریخ مزدوران بیگانه در ایران

   کلیک کنید:  هیئت های هدیه آورنده در تخت جمشید

   کلیک کنید:  پرسش و پاسخ دروغ های حمله اسکندر مقدونی

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

تاریخ مزدوران بیگانه در ایران

   تاریخ مزدوران بیگانه در ایران

   پیش گفتار

      مزدوری و خدمت ب بیگانگان توسط اندکی افراد،  و دشمنی دانسته یا ندانسته با ملت ایران،  مانند همه سرزمین ها بوده است،  اما کمتر اندیشمندی به این موضوع دقت کرده و تاریخ آنرا خاطر نشان نموده.  این گونه کارها گاه نرم و یا اقدامات سخت و خشن بوده،  و صدمات سنگینی ب ایران و ایرانی وارد کرده است.  در تاریخ اجتماعی و هر ساختار تاریخی اجتماع مزدوری شکل و برنامه و توقع ویژه آن ساختار را داشته است،  ولی مهمترین ضربه ها و بیشترین مزدوری برای بیگانگان در دوران استعمار و امپریالیسم بوده است.  تاریخ مزدوری در ایران قبل از دوران استعمار،  نیاز و چندان قابل بررسی نیست،  زیرا در حال حاضر موضوعات مهمی داریم.  در این نوشته سعی می کنم مزدوری را از قرن حاضر پیگیری کنم و کم کم به گذشته هم نظر می اندازم،  در هر صورت این مقاله هم مانند تمام مطالب وبلاگ ادامه دارد و بازنویسی می شود،  و به موضوعات زیر بنایی و تحلیلی می پردازد نه کرنولوژی،  توضیح بیشتر در سخن وبلاگ.

    ملت های قاره کهن یک ملت تاریخی هستند

      وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران برای برداشتن دروغها از تاریخ شکوهمند ایران بزرگ می باشد،  این وبلاگ کاملاً مخالف وبلاگ هایی چون وبلاگ ناصر پور پیرار است که می گوید،  ایران سرزمین خالی از سکنه بوده و ایرانی وجود نداشته است.  یا تارنما های ایران باستانی و بنیاد گرا که  پیرو دروغ های تاریخی هستند،  و تحت تأثیر آموزش دروغ های تاریخی در آموزشگاه های گذشته ایران قرار دارند،  در قرن سنت گریزی توضیح داده ام،  بسیاری گردانندگان آن وب ها خارج از ایران می باشند،  و حتی نام نشان درستی هم ندارند.  ولی وبلاگ انوش راوید با نام و آدرس کامل،  با شرح زندگی نامه روشن که در تولد در تاریخ نوشته شده است.  اما اندکی افراد احمق که رفتار و گفته های آنها را در ادامه می نویسم،  و مشغول مزدوری برای بیگانگان و دشمنان تاریخی ایران هستند،  در تلویزیون های لوس آنجلسی و لندنی می گویند،  انوش راوید هم دنباله رو ناصر پورپیرار است،  آنها بقدری بی سواد هستند که نمی توانند بخوانند و بفهمند این کجا و آن کجا،  نمی فهمند که ملت ایران بزرگ تاریخ سازه بوده و خواهد بود.  درکی ندارند که حق و صبر ناصر پور پیرار،  زاده نشر امپریالیسم قرن گذشته بود،  ولی جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران انوش راوید،  از تاریخ ـ طبیعت جدید برای آغاز فصل نو در تاریخ است.

      پیرو سخن وبلاگ و ستون توضیحی وبلاگ،  انوش راوید همیشه و در هر مقاله و مطلب گوشزد می کند:  جوانان عزیز پا و ذهن را جلو بکشید و بروید تحقیق کنید،  چشم و گوش بسته هر مطلب تاریخی را نپذیرید،  تحلیل و تعلیل نمایید.  نوشته ام این وبلاگ خود تاریخ نیست،  بلکه بحث نظریه پویا در تاریخ است،  توضیح در کارگاه فکر سازی.  در واقع تاریخ را باید در فرهنگستان تاریخ نوشت و تأیید موقت نمود،  برنامه ای موج نو است، که توسط جمعی دانشور انتخابی تاریخی اداره می گردد.  ولی وبلاگ حق و صبر ناصر پور پیرار و وب های بنیاد گرایان تاریخی و باستانی هر آنچه که نوشته اند،  اصرار دارند که خود تاریخ است.  وب هایی که از افکار یک هزار سال،  دو یا سه هزار سال پیش می گویند و می نویسند،  چون از این دوران نیستند کارایی ندارند.  هم چنین اکثر تحلیل گران و مجریان تاریخی و اجتماعی در تلویزیون های لوس آنجلسی و لندنی می پندارند،  هر آنچه گفتند واقعیت و حقیقت است،  و همگان باید بپذیرند.

      چند نفر از این مجریان که بعضی هایشان سعی می کنند لفظ پارسی خالص بخود دهند،  و پیداست با دروغ زاده و بزرگ شده اند،  برای همین به راحتی به دروغها چسبیده اند.  آنها ضمن اینکه خود را دانشمند همه فن می دانند،  دائم و با هیجان داد می زنند که اعراب بیابانی آمدند ایرانی ها را کشتند،  و اسیر گرفتند و چه و چه کردند،  اسکندر مقدونی و چنگیز مغول همان گونه، و کلی دروغ بافی و گزافه گویی می کنند.  آنها با این دروغ ها می خواهند ملت های قاره کهن را با یکدیگر دشمن نمایند،  و خواسته استعمار را پیش ببرند.  آنها برای دلیل گفته هایشان از کتاب های تاریخی نام می برند،  که نوشته های آن کتابها هیچ سندی و مدرک تاریخی ندارد،  توضیح آنرا در دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ نوشته ام.  البته از هم میهنان و ملل دیگر قاره کهن هم شنیده ام که مجریانی با زبان آنها امثال این پرت و پلاها را جهت تخدیر و گمراهی توده های مردم می گویند،  که ایرانی ها آمدند و کشتند و غارت کردند و چه چه کردند.  در واقع در این قرن انفجار اطلاعاتی که در سازمان آینده بینی نوشته ام،  این ترفند ها اثری ندارد،  شخصیت تاریخی ایرانی با این پرت و پلاها تحت تأثیر قرار نمی گیرد و کوچک نمی شود،  فقط مزدوران و اربابان آنها یعنی استعمار سابق که بلند گویی و مبلغ ناچیزی که به آنها داده بیش از پیش شناسایی می شود،   ارباب های تاریخ استعماری چقدر بدبخت و احمقند که ب اینها چشم و امید دارند.

      دیگر زمان استعمار و امپریالیسم نیست،  بلکه دوره های امپریالیسم نو شروع شده،  امپریالیسم آخر قرن 20 از ترکیب شرکت های فراملی با شرایط جغرافیایی جهان بود،  ولی امپریالیسم نو از ترکیب سرمایه داری بی هویت با شرایط جغرافیایی موجود است،  هر ترکیب با مواد اولیه تفاوت دارد.  از ابتدای تاریخ مراحل اجتماعی زاده طبیعت بشر بود و در طبیعت همه چیز ترکیبی و لازم و ملزوم هستند،  ساختار های تاریخی اجتماع از همین طبیعت است،  دوره های تاریخ ـ طبیعت را باید در نظر گرفت.  این زمان حاضر آخرین دوره استعمار قرن 19 یا آخرین مرحله امپریالیسم قرن 20 نیست،  که آن چنان اربابی کنند،  بلکه اولین دور امپریالیسم نو در قرن 21 است،  که حمله ب عراق را سازمان داده است.  متفقین سابق و متحدین امروز کاره ای نیستند،  فقط ندانسته بازیچه بودند،  اگر این نبرد برنامه ای تحلیلی از دولت آمریکا بود،  امروزه اینقدر سرگردان نبودند.  برنامه ریزی امپریالیسم نو تاریخ را گردانده و فصل نو را شروع کرده،  این در ذات طبیعت است،  در اینجا بیشتر توضیح نمی دهم چون می دانم متوجه نمی شوید،  عزیزان گرایشات جغرافی ـ تاریخ معتقد به قاره کهن که کامل مقاله را بخواهند برایشان ارسال می کنم.  برای افرادی که به تحلیل های تاریخ گذشته چسبیده اند و گویا فسیل سختند،  نوشته های انوش راوید بی معنی می باشد،  و حداکثر توانایی آنها این است که احمقانه بگویند،  مغلطه می کند،  وطن فروش یا مانند ناصر پور پیرار است.

      در این حاشیه به مزدوران بگویم،  در دهه دوم قرن 21  فروش میلیاردها دلار اسلحه به کشور های جنوبی قاره کهن،  پول و درآمدش بدست مردم آمریکا نمی رود،  بلکه در ماهیت امپریالیسم نو افزایش درآمد سرمایه بی هویت است.  در ضمن عشق و دوستی ملت های قاره ما در تاریخ را نباید دست کم گرفت،  عشق و دوستی ملت های قاره در دل تاریخ نهفته است،  دیگر نقشه های شوم سرنوشت سازی اثری ندارد.  ملت قاره براحتی دارند شعار تاریخی مردم چین را تکرار می کنند،  آمریکا انبار اسلحه ماست و چانکایچک حمّال ماست.  ملت قاره کهن بسیار فهمیده و باهوش و سالم هستند،  و به فصل جدید طبیعت و اتحاد تاریخی خود بازگشته اند،  اگر اینگونه نبود،  صدام نمی رفت و ایران مورد توجه نبود و دبی دبی نمی شد،  و بسیار نمونه های مهم دیگر.

      مزدوران می گویند باید ایران را بمباران کرد،  چه را باید بمباران کرد؟  مزارع چای و پنبه و نیشکر و... را،  قبلاً خودمان بمباران کرده ایم،  سد ها را بمباران کرد،  در هر صورت باید آنها را برچینیم،  توضیح آنرا در تاریخ سد سازی نوشته ام.  یا کارخانه های موزه ای و جاده ها را بمباران کرد،  با چند روز رفت و آمد کمتر بخاطر بمباران احتمالی،  کشته ها خیلی کمتر از حوادث جاده ای خواهد بود.  ما ایرانی ها در مرکز قاره کهن قرار داریم،  بار سنگین هماهنگی ها و برنامه ریزی های با ماست،  بنابر این در فصل جدید تاریخ ـ طبیعت باید تعریف جدیدی از همه چیز داشت و از حالت فسیلی بیرون کشید،  و با دانایی نوین همه چیز را از طبقات اجتماعی گرفته تا سبک کارها،  را علمی بررسی کرد.  ادامه دارد و باز نویسی می شود در اینجا.

   مافیا و عمل کرد مافیا

      تعریف های زیادی در مورد معنی نام مافیا مطرح است،  در این وبلاگ تحلیلی از مافیا و عملکرد آن در قرن جدیدی می نویسم.  صفت سیسیلی mafioso  که احتمالاً از ریشه لغت ماهیاس عربی گرفته شده به معنای مبارزه پرخاشگرانه است.  مردم ایتالیا اعتقاد دارند،  که کلمه مافیا از جمله مرگ بر فرانسه درود بر ایتالیا گرفته شده است.  در گذشته مافیا و عمل کرد آن محدود بود و چندان ب سیاست مربوط نمی شد،  نمونه آن در فیلم پدر خوانده می باشد،  که بخشی از تاریخ مافیا را به تصویر کشیده است.  اما امروزه مافیا در بسیاری از کشورها مسئله ای سیاسی شده است،  قدرت های مافیایی بعد از برچیده شدن شوروی سابق خیلی زیاد شده است.  مهمترین موضوعی که این عمل را بدنبال داشت،  آزاد شدن انبوهی از جوانان سازماندهی شده در احزاب کمونیستی دولتی،  و در دست داشتن انبار های اسلحه بی حساب و کتاب،  و بی کاری آنها در پی وقوع تحولات اجتماعی بود.  خارج شدن بلوک کمونیستی از عرصه قدرت سیاسی در جهان شادمانی و ذوق زدگی غرب را بدنبال داشت،  و آنها از جوانان این کشورها استقبال کردند.  در ابتدا این جوانان از مافیا و عمل کرد آن چیزی نمی دانستند،  ولی در بر خورد با غرب و مافیای آن متوجه شدند،  که چه نیرو و قدرتی دارند.

      ابتدا مهمترین کار شکل گیری مافیای جدید قاچاق انبوهی اسلحه سبک،  منجمله تفنگ معروف کلاشینکف و آرپی جی 7 و انواع دیگر به آفریقا درجه اول و قاره کهن درجه دوم و سپس آسیا و آمریکای لاتین بود،  یعنی تقریباً تمام جهان.  در دو دهه آخر قرن گذشته اینها با فروش اسحله هایی که مجانی بدست آورده بودند،  و یاری مافیای غربی که تا آن زمان در شاخه های پراکنده غیر سیاسی بودند،  حکومت ها یا بخش هایی از دولت ها را در کشور های سابق کمونیستی بلوک شوروی بدست آوردند.  این دو دهه برای مافیا سبک کار جدیدی را آورد،  دیگر مافیا کاملاً سیاسی شده بود.  البته چند بار مافیا قبل از این در کار های سیاسی منجمله در انقلاب انسانی ایران دخالت  کرده بود،  تا کنون کسی درباره این موضوع که می تواند مهم باشد،  بررسی و تحقیق نکرده است.  سبک کار جدید مافیا برخورد سیاسی با موضوعات خاص مافیا شد،  ولی هنوز عمل کرد های قدیمی منجمله شکل سازمانی باقی ماند،  و سازمان های نوین و شیوه حزبی و فدرالی در مافیا پذیرفته نشده است.

        به رغم کاهش تولید صنعتی ایتالیا،  درآمد گروه های مافیایی حداقل هشت تا ده درصد افزایش یافته است،  این نشان می دهد مافیا مواضع خود را تحکیم کرده است.  در هر صورت نگرانی تحلیل گران اجتماعی را داشته،  و نوشته اند،  در حال حاضر گردش پولی سازمان های تبه کار ایتالیا هفت درصد کل صنایع کشور را تشکیل می دهد.  به نوشته همین تحلیلگران،  در همان اوایل بحران مالی،  کارشناسان پیش بینی کردند،  درآمد بزرگترین شبکه سازمان های تبه کار ایتالیا از محل ربا خواری افزایش می یابد.  اما باید گفت موضوع به همین جا ختم نمی شود،  تبه کاران به طرز فعالی به پولشویی ادامه می دهند،  و هیچ مشکلی هم در زمینه نیروی انسانی ندارند،  چون به مرور زمان تعداد بیشتری از اقتصاد دانان و کارشناسان مالی متبحر را به همکاری جذب می کنند.  بر اساس تحقیقات انجام شده میزان تقاضا برای پول آزاد در ایتالیا در حال حاضر چنان زیاد است،  که مافیا حتی سعی می کند،  پول های کثیف را در بازار اوراق بهادار تبدیل کند.  نگرانی های بسیار جدی وجود دارد،  که تبه کاران سازمان یافته حتی بتوانند شرکت های بسیار بزرگ را به خدمت بگیرند،  و سهام آنها را بخرند،  و به یک سرمایه گذار بزرگ تبدیل شوند،  و به تدریج کنترل همه چیز را به دست بگیرند.  حجم کلی گردش مالی مافیا در 2009 ،  135 میلیارد یورو بوده،  نیمی از درآمد مافیا یعنی حدود 68 میلیارد یورو از محل تجارت مواد مخدر، انسان، سلاح و قاچاق کالا به دست آمده است.  همچنین باید به قمار، انواع و اقسام جعل اسناد و پول،  درآمد حاصل از قرار داد های مربوط به خدمات عمومی و استفاده از نیروی کار غیر قانونی اشاره کرد،  که 25 میلیارد یورو برای تبه کاران عایدی داشته،  همین مبلغ از محل باج گیری و رباخواری به دست آمده است.  بقیه درآمد مافیا از محل های دیگر تامین شده،  مانند یک میلیارد یورو حاصل از سرقت های مسلحانه و 60 میلیون یورو حاصل از فعالیت روسپیها.  همچنین امروزه با کار سیاسی ـ اقتصادی امکان باز گرداندن میلیاردها یورویی را که برای پولشویی و قانونی کردن درآمد خود مورد استفاده قرار می دهند،  فراهم می کنند.  ادامه دارد و باز نویسی می شود در اینجا.

   قوانین ده گانه مافیا

        ده فرمان که توسط خانواده‌ های مافیایی رعایت می‌ شدند عبارتند از:  * هیچکس نمی‌ تواند خود را مستقیماً به دوستان نشان بدهد،  باید شخص ثالثی واسطه این کار شود.  * به زن دوستتان نگاه نکنید.  * با پلیس دیده نشوید.  * زیاد به بارها و کلوپ ها نروید.  * همواره در دسترس بودن یک وظیفه است،  حتی اگر همسرتان در حال وضع حمل است.  * به قرار های ملاقات احترام بگذارید.  * با همسرتان همواره با احترام برخورد کنید.  * وقتی سوالی پرسیده می‌ شود،  حتماً حقیقت را بگویید.  * ثروت اگر متعلق به خانواده دیگریست به آن چشم ندوزید.  * این افراد نمی ‌توانند عضو کوزانوسترا (نام مافیا) شوند،  کلیه کسانی که خویشاوندی نزدیک در تشکیلات پلیس دارند،  کلیه کسانی که خویشاوندی خائن در خانواده دارند،  کلیه کسانی که بدرفتاری می‌ کنند و به ارزش‌ های اخلاقی پای‌بند نیستند.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  تاریخ پدافند ملی در ایران

   کلیک کنید:  تاریخ ابزار و ادوات جنگی در ایران

   کلیک کنید:  نقشه های شوم برای سرنوشت سازی در ایران

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

انوش راوید در تاریخ

   درک واقعی تاریخ برای آینده

   آیا از علم نوین جغرافی ـ تاریخ می دانید؟

      همچنان عده ای بی نام و نشان از دروغ های دشمنان منجمله هلنیسم، حمله اسکندر مقدونی و غیره بشدت دفاع و به وبلاگ من حمله می کنند،  و می گویند مغلطه می کنی و یا دروغ می گویی و پرت و پلا های دیگر در نظرات وبلاگم می نویسند.  آنها دروغ های دشمنان ایران را که هیچ پایه و اساس و هیچ منابع معتبری ندارد واقعیت دانسته،  و می خواهند به هر قیمتی شده کسی ب حقیقت پی نبرد.  در پاسخ به این عده انگشت شمار می گویم که ملت های ایران بزرگ و قاره کهن،  ترک و کرد و فارس و عرب آذری و ترکمن و بلوچ و ازبک و همه و همه،  بسیار با هوش تر و سالم تر از آن هستند،  که دیگر اغفال دشمنان شوند.  آنها فهمیده اند که در پانصد سال گذشته و در دوران استعمار چقدر سر آنها را کلاه گذاشته اند،  و می خواهند از واقعیت ها بدانند،  با دانستن واقعیت از تاریخ و تاریخ اجتماعی است که می توان آینده را بدرستی بنا کرد.

      دروغ نویس های تاریخی،  تاریخ را بدون تحلیل و تعلیل و فقط از روی دروغ نامه هایی بنام کتاب تاریخ چون داستان نوشته اند،  دروغ نویس های تاریخی و تاریخ دان های الکی هیچ چیز از ساختار های تاریخی اجتماع نمی دانستند،  و توانایی بررسی تاریخ اجتماعی را نداشتند،  و تقریباً هر آنچه که نوشته اند داستان های بی پایه و اساس است،  درست مانند ساختن خانه گلی بروی آب می باشد.  اما وبلاگ انوش راوید تاریخ را از پایه و مرحله به مرحله بنا به داده های علمی امروزی و واقعیت های گذشته،  با روش یافتن واژگان جدید در علم جغرافی تاریخ،  برای علاقمندان و دانشوران جوان این علم می باشد.  همانگونه که بارها گفته ام این وبلاگ حزب نیست ک هوادار بخواهد،  دین و مذهب نیست ک پیرو بخواهد،  فروشگاه نیست ک مشتری بخواهد،  این اول راه است دشمنان تاریخ ایران تحمل داشته باشند.

      آن عده اندک مخالف تاریخ واقعی ایران چون رمه ای می مانند،  ک وقتی به جهتی می رانید شان فقط می خواهند مخالف بروند و ضدیت کنند،  در صورتیکه جوانان با هوش ایرانی از برای این وبلاگ پرسش های متعددی ب ذهنشان می آید،  مانند:

   تاریخ آکادمیک علم جغرافی ـ تاریخ چیست؟

   جهش های گذر های تاریخی و تاریخی اجتماعی یعنی چه؟

   آیا برای ساختن آینده،  فلسفه های دوران تاریخی گذشته نقش دارد؟

   چرا در هیچ کتاب تاریخی از ساختار های تاریخی اجتماع گفته نشده است؟

   . . . . و هزاران پرسش دیگر.

      پیرو سخن وبلاگ و ستون توضیحات،  وبلاگ انوش راوید برای یک درصد افراد با هوش علاقمند و دانشوران علم جغرافی ـ تاریخ است،  شیوه نگارش و و مستندات در استدلال قیاسی و در کل بر گرفته از کارگاه فکر سازی است.  بزودی کلاس وبلاگ را بالا تر می برم،  و خواه نا خواه مطالعه و ورود به مفاهیم اندک تر می گردد.  شگرد توصیفی قرن گذشته ک با لیست بلند بالا از منابع می خواستند نوشته خود را به حق و الحق گویند،  اینجا نیست،  زیرا در تاریخ و تاریخ اجتماعی،  هیچ کدام از کتابها و منابع توسط کار گروه های فنی و علمی تأیید صلاحیت نشده است،  چون در ایران وجود ندارد،  و کسی هم نخواسته باشد.  در وبلاگ انوش راوید ریشه های تاریخی و اجتماعی و اقتصادی و بازمانده ها مورد استناد قرار دارند،  کاری ک علم واقعی لازم دارد.

      هردوت، طبری، جوینی، فردوسی، و غیره که و چی هستند،  و که و چی آنها را تأیید کرده است،  آیا آنها باعث در هم ریختن تاریخ واقعی شده اند،  یا حقیقت گفته اند،  و صد ها پرسش دیگر،  و در علم از برای هر پرسش صدها پرسش دیگر می آید.  یکبار دیگر تکرار نمایم کسی که به این وبلاگ می آید باید خواستگاه او علم نوین جغرافی ـ تاریخ باشد،  و بتواند خوب و دقیق بخواند و درک کند و پرسش نماید،  زیرا اینها همان یک درصدی ک در بالا گفتم هستند،  و بزودی بر جامعه تأثیر می گذارند،  و قاره کهن را از فشار های شرق و غرب نجات خواهند داد.  همچنین یکبار دیگر تقاضا می کنم اگر وبلاگ من برای کسی مفهوم نیست،  از آن خارج شود،  و وقت گران بهای خود را هدر ندهد و زحمت نظر نوشتن هم بخود ندهد.  وضع امروز کشورها و جوامع قاره کهن از اشتباهات و دروغ های پس زمینه فکری تحلیل گران در قرن 20 است.  اما بزودی و در آینده نزدیک جوانان با هوش ک با خواندن این وبلاگ دروغ در تاریخ و تاریخ اجتماعی را تشخیص داده اند،  تحلیل گران اصلی برای آینده ای خوب و بدون شک و دروغ خواهند بود.

      خواهشاً پا و ذهن را جلو بکشید،  انرژی آینده جهان در قاره کهن قرار دارد،  و شرق و غرب قاره تمام تلاش خود را می کنند،  تا با ترفند های گوناگون ملت های این قاره را خمود و خموش نگه دارند،  ک بتوانند نفت و گاز و بقیه منابع را ببرند،  و حتی مردم قاره را بجان یکدیگر انداخته و نابود کنند.  برای دانستن بیشتر به سازمان آینده بینی بروید.

   قبلاً از چند نفر آل فسیل و دشمنان تاریخی ایران چند مثال نوشته ام،  این بار یک نمونه دیگر را از نظرات وبلاگم می نویسم،  بخوانید و متوجه شوید که این بی نام نشان ها چگونه از واقعیتها می ترسند.

 ـــــــــــــــ  در نظرات وبلاگ آمده است:
  دوست عزیز، باید از شما پرسید که جنابعالی بر چه اساس و استدلالی حکم به دروغ بودن تاریخ می کنید.چرا که خود شما از تاریخ نقل می کنید. اما حداقل این تاریخ سند و مدرکی به ما ارائه داده، شما نیز محبت کنید با استدلال های محکم و اسناد معتبر بر رد این تاریخ بکوشید. فراموش نکنید آنکه مدعی است، شما هستید، پس شما باید با اسناد کاملا معتبر، استدلال کنید.
من در مطالب شما جز مغالطات، و تاریخی خود ساخته چیز دیگری نیافتم.و احساسم (نه استدلالم) بر این است که جنبش شما، یک جنبش حقوق بگیر و هدفمند برای دسته یا گروه و یا دولتی است، تا با حذف و تغییر و تحریف تاریخ به نوع و شکل و فرم دیگری حاکم بر جامعه شوند.(امثال شریعتی). به یاد داشته باشید که جوانان امروز ایران آگاه تر از آنند که با اینگونه مغالطات فریب بخورند.

 ـــــــــــــ  پاسخ من به این نظر:

   بارها در وبلاگ پاسخ این گونه پرسش ها را داده ام و در پست آینده باز هم خواهم نوشت.

   جوانان ایران با هوش هستند و براحتی متوجه می شوند،  که چقدر به آنها دروغ گفته اند و سر شان کلاه رفته است،  به مطالب وبلاگ مراجعه شود.  اما عده اندکی چون شما احساسات شان به استدلال و عقل شان می چربد و دیر تر متوجه واقعیت ها می شوند،  و یا کاملاً آگاهانه جهت خدمت به استعمار و به انحراف کشاندن و ترس از واقعیت کار می کنند،  یا حتی مانند نظر فوق احمقانه پا را فراتر گذاشته و نشر اکاذیب می کنند،  توضیح بیشتر در پست زمستان وبلاگ.  به امید سلامتی و پیروزی برای ایرانی ها.

     در نظرات زیاد نوشته اند ک خوب یا بد بود،  راست یا دروغ می گویی،  عزیزان بارها گفته ام وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،  برای این نیست که بگویید خوب یا بد بود،  این وبلاگ برای آن هزار نفر جوان با هوش علاقمند به جغرافی ـ تاریخ است.  چه چیز خوب یا بد آن ملاک نیست،  توانایی شما در تحلیل و تعلیل اصل است.  مثلاً وقتی از دروغ نبرد قادسیه می خوانید،  می بایست هزاران پرسش بیابید و بدنبال پاسخ آنها باشید،  گروهان ها و گردان ها چگونه سازمانی داشتند،  تاکتیک فرماندهان چه بود و از کجا آموخته بودند،  نوع و آلیاژ سلاح های آنها چه بود،  فرهنگ و آموزش نظامی افراد چگونه بود.  رد و تفسیر دروغ های تاریخی مانند حمله چنگیز مغول مغولستانی به ایران منابع خاصی نمی خواهد،  چون اصل دروغ می باشد،  فقط با تفسیر بند بند آن دروغ کاملاً آشکار می شود.  البته جایگزینی واقعیت برای تاریخ های پر شده با دروغ،  کار و حوصله و زمان و تحقیق لازم دارد.  آیا شما می توانید دروغی را تفسیر کنید؟

      برای تمام موارد باید همین گونه باشد،  پاسخ این پرسش ها و تأیید کارشناسان خود منابع است،  ولی آن دروغ نامه هایی بنام کتاب تاریخ که معلوم نیست،  چه وقت و چه کسی برای چه مقصودی نوشته،  و آیا اصالت دارد یا ندارد،  منابع نمی باشد.  ساده و چشم و گوش بسته هر چیزی را باور نکنید،  پرسش های اساسی و زیر بنایی نمایید و تحقیق کنید،  در واقع تاریخ و فرهنگ یاد گیری را بخاطر داشته باشید،  آیا شما جوان با هوش می توانید از آن یک هزار نفر تحلیل گر آینده مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران باشید؟  چگونه و چرا؟  داشتن دشمن تاریخی واقعیتی است که همه می دانیم،  و قبلاً در وبلاگ توضیح داده ام،  همان دشمنان از اینکه جوان ایرانی یاد بگیرد تحلیل و تحقیق نوین نماید بشدت می ترسند،  و تمام تلاش خود را می کند که ذهن ها فسیلی شوند.  وبلاگ انوش راوید در جهت تحقق فرهنگ ملی یاد گیری است،  که ضمن پویایی و شکوفایی و دانایی نوین، بدنبال تحقیق برای واقعیت های تاریخی می باشد،  و به هیچ روی پنهان کاری ندارد.

   روزی تاریخ سخن می گوید

      چند نفر انگشت شمار مذبوحانه به دروغ های تاریخی ساخته و پرداخته استعمار بشدت چسبیده،  آنها یا احمقند یا نوکر و جیره خوار بازمانده همان استعمار گران تاریخ نویس،  که نمی خواهند مردم ایرانی و قاره کهن واقعیت های تاریخی را بدانند.  آنها از وبلاگ انوش راوید بشدت ترسیده اند،  و در وبلاگ های کذایی با نام های مهم ایرانی،   ولی بی نشان خودشان و نظرات وبلاگ های دیگران،  با نشر اکاذیب سنگین می نویسند،  وطن فروش و خائن،  و آخرین ترفند های خود را برای اینکه آگاهی به میان مردم نرود تلاش می کنند.  آنها آنقدر احمقند که وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران که تاریخ را با دقت و ریزه کاری علمی با دانایی نوین بررسی می کند مغالطه می گویند.  و دروغ های حمله اسکندر مقدونی، اعراب بیابانی، چنگیز مغول، تیمور ازبک، محمود پشتون به ایران را واقعی می گویند،  آنقدر شعور ندارند که تشخیص دهند،  در طول تاریخ و تا قرن 20 کشور هایی بنام یونان، عربستان، مغولستان، ازبکستان، پشتونستان، اصلاً وجود خارجی نداشتند،  و به هیچ عنوان و شکل این سرزمین ها و مردمان آنها در تاریخ ابراز وجود نداشته اند،  فقط در دروغ حمله به ایران به روی کاغذ نام آنها گفته شده،  آن سرزمین ها فوق العاده کم جمعیت و بی اهمیت بوده اند.  در اواخر قرن 19 و اوایل 20 استعمار انگلستان آنها را بزحمت سرهم و جمع و جور کرد،  و بشکل یک کشور از چنگال عثمانی و روسیه در آورد.  استعمار می خواسته با این دروغها بگوید که ایرانی ها بقدری ضعیف و شکست خورده بودند،  که از مردمان کشور هایی که هر گز در تاریخ وجود نداشته اند شکست خورده است،  می خواهند شخصیت تاریخی ایرانی را زیر سئوال ببرند،  و یا خورد کنند.  چون از ایران و ایرانی می ترسند،  چون از ملل قاره کهن می ترسند،  و می خواهند با این دروغها دشمنی و تفرقه و نفاق تاریخی ایجاد کنند و بهره ببرند.

      عزیزان هم میهن ایرانی و قاره کهن هوشیار باشید و دروغها را بشناسید،  و به سوی کشف واقعیت ها بروید،  آینده و سرنوشت را بر اساس واقعیت های تاریخی گذشته خود بنویسید،  در این راه مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید کمک بزرگی است.  پا و ذهن را جلو بکشید و بسوی آینده نوین و تمدن جدید کنترل انرژی بروید،  ما مردم ایران بزرگ می توانیم،  فقط باید اول ترفند های دشمنان را بشناسید،  که اشکال مختلف دارد یکی از آنها امروزه اندک وبلاگ هایی هستند،  که ظاهری ایرانی و ملی و دینی و باستانی دارند،  و با چند تعریف آبکی از تاریخ ایران و دین و یا ملت های ایرانی،  دروغ های تاریخی را تکرار و رو نویسی می کنند،  و می خواهند گمراهی و خمودی و سر شکستگی بسازند.  آنها فقط چند احمق بی نام نشان هستند،  که معلوم نیست پدر و مادر آنها کی و کجایی اند،  و درکی از واقعیت ها و توانایی ملت ایران ندارند.  بدین منظور بخش هایی از تاریخ افریقا را بررسی می کنم که شیوه کار استعمار گران و نوکران آنها را بشناسید،  از دید استعمار قاره کهن و آفریقا تفاوتی ندارد.

      پاتریس لومومبا قهرمان افریقا گفته است:  روزی تاریخ سخن خواهد گفت،  اما نه تاریخ که در بروکسل، لندن و پاریس یا واشنگتن می نویسند و تعلیم می دهند،  بلکه تاریخی که در کشور های رها شده از بند استعمار و دست نشاندگان آن می آموزند.  باری افریقا تاریخ خود را خواهد نوشت و این تاریخ هم در شمال و هم جنوب تاریخ افتخار و شرف خواهد بود.

      قوام نکرومه در کتاب معروف خود بنام افریقا باید متحد شود (ترجمه دکتر محمد توکل) نوشت:  تا زمانی که برده داری در دنیای جدید ریشه ندوانده بود کسی افریقایی ها را تحقیر نمی نمود.  جهانگردانی که از این قاره دیدن نموده بوده اند در خاطرات خود فقط با کنجکاوی و دقتی که برای غریبه ها امری طبیعی است سکنه افریقا را توصیف نموده اند.  طرز تفکر جدیدی در مورد افریقا تنها هنگامی به میان آمد که تجارت بردگان و برده داری به مقیاسی وسیع و سرسام آور افزایش یافت.

      این قطعه بنیان اجتماعی ـ اقتصادی همه جعلیات بورژوازی باختر را درباره کهتری نژاد افریقایی ها بدرستی منعکس می کند.  انسان شناسان بورژوازی برای توجیه بردگی افریقایی ها و وحشیگری فوق العاده سوداگران باختری در زمینه خرید و فروش اسیران افریقایی بعنوان برده،  نظریه نقص ارزش انسانی افریقایی ها را بمیان آورده اند.  آنها ساکنان افریقا را مردمی از نژاد پست می شمردند،  و هر گونه تأثیر آنها را در پیشرفت تمدن انسانی انکار می کردند.  اما یافته های انسان شناسی علمی و دیرین شناسی همه بیهوده گویی های انسان شناسی امپریالیستی را ب زباله دان تاریخ ریخت.  مورخان و جامعه شناسان بورژوازی نیز برای تخطئه تاریخ و فرهنگ افریقایی ها بیکار ننشستند،  آنها برای توجیه تجاوز وحشیانه استعمار گران به سرزمین افریقا چنین موعظه می کردند،  که گویا افریقا در قرون جدیدی در خواب جهل و غفلت فرو رفته بود،  هیچگونه آمادگی برای پیشرفت و توسعه نداشته،  و فقط دخالت تمدن غربی می توانست آنها را از این خواب خرگوشی بیدار و پذیرای فرهنگ و تمدن جدیدی کند.

      این جامعه شناسان به اختلاف سطح رشد اجتماعی ـ اقتصادی میان کشور های اروپایی و افریقایی در قرون جدید استناد می کردند،  و آنرا دلیل امتیاز تمدن غربی می شمردند.  طبیعی است که آهنگ رشد و تکامل تاریخ اجتماعی مردم و سرزمین ها ب علت های گوناگون بستگی دارد بعضی از کشورها در موقعیت جغرافی ـ تاریخ سریع تر وارد مراحل جدید در ساختار های تاریخی اجتماع شده اند،  و بعضی قاره ها دیرتر و این ب هیچ وجه دلیل امتیاز کشورها و ملت های بر گزیده نیست و نمی تواند باشد،  چه بسا بسیار در فرهنگ و دانش دست آورد های سازنده و کلیدی در تاریخ تمدن بشر داشته اند.

      در میان کشور های اروپایی نیز نا برابری در آهنگ رشد وجود داشته است،  مثلاً اولین دولت سرمایه داری شهری در ونیز ب وجود آمد و سپس شهر های دیگر ایتالیا مانند فلورانس و جنوا و امفالی در راه اسقرار سرمایه داری گام بر داشتند.  وقتی در انگلیس انقلاب بورژوازی ب پیروزی رسید،  در بیشتر کشور های اروپایی نظام فئودالی استبدادی سلطه داشت،  قبلاً در این باره توضیح داده ام.

      اختلاف سطح رشد اجتماعی ـ اقتصادی در میان کشور های افریقایی از این هم بیشتر بود،  و قاره افریقا مملو از جوامعی با سطح توسعه متفاوت بود،  بین امپراتوری حبشه و گروه های پیگمی در جنگل های کنگو،  یا بین امپراتوری سودان غربی و شکار چیان خویسان در صحرای کالاهاری تفاوت نمایانی بود.  دوره ای که در مصر نظام فئودالی پیشرفته برقرار بود،  در بسیاری از کشور های قاره نظام قبیله ای سلطه داشت،  و بسیاری از مردم افریقای گرمسیری و جنوب در مراحل مختلف نظام اشتراکی قبیله ای اولیه بودند.  اما این دلیلی بر عقب ماندگی فرهنگی نبود،  گیسلی هی فورد،  ناسیونالیست افریقایی نوشت:  حتی قبل از ارتباط بریتانیا ما مردمی توسعه یافته بودیم،  نهادها و تأسیسات خود را داشتیم،  و درباره حکومت صاحب نظر بودیم.

      پیروزی کاپیتالیسم در کشور های پیشرفته اروپا،  شرایط لازم را برای رشد شتابان تولید سرمایه داری و پیشرفت فنی فراهم آورد،  ارتش و ناوگان کشور های سرمایه داری که با سلاح های تازه مجهز شده بودند، برتری بلامنازع بر دولت های افریقایی پیدا کردند،  ب کمک گلوله های چنین ارتش و ناوگانی بود،  که دولت های سرمایه داری غرب به سرزمین های افریقایی تجاوز کردند،  و مردم آنرا به اسارت کشیدند.  بنابر این علت اصلی عقب ماندگی افریقایی ها همین تجاوز استعمار گران است،  که جهت بهره برداری بیشتر تاریخ هایی هم مطابق خواسته خود برای افریقایی ها نوشتند،  که در آن تاریخ آنها را ضعیف و بی فرهنگ و شکست خورده نوشتند،  درست مانند تاریخ هایی که برای قاره کهن ساخته و پرداخته اند.

      پرتقال اولین کشوری بود،  که به افریقا دست اندازی کرد،  پس از استعمار پرتقال، انگلیس، فرانسه، هلند، بلژیک، آلمان و غیره به این قاره تاختند،  تاخت و تاز و وحشیگری اروپائیان تأثیر هولناکی در روند پیشرفت افریقا گذاشت،  استعمار گران تاریخ و مردم افریقا را زمین خود و شکار گاه سیاهان کردند،  آنها بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت مناطق تصرف شده را نابود کردند،  و ده ها میلیون نفر را به عنوان برده به اروپا و آمریکا بردند.  تجارت بردگان موجب کاهش عظیم جمعیت و انحطاط افریقا شد،  و مدتی دراز از رشد نیرو های مولده آن جلو گیری کرد.  دانشمندان بورژوازی نیز به کمک نیروی نظامی استیلاگر خود آمدند،  و تاریخ های دروغی ساختند و نوشتند،  و انواع گوناگون نژاد شناسی، انسان شناسی، جامعه شناسی از چنته جعلیات خود بیرون ریختند،  تا بر سبعیت و درندگی استعمار آب تطهیر تمدن پیرو هلنیسم دروغی خودشان بریزند،  و برای تداوم غارت ملت های افریقا بهانه های علمی بتراشند.

      انوش راوید در تاریخ

   روزانه تعداد زیادی ایمیل و در نظرات،  تقاضا جهت دیدار دریافت می کنم،  واقعاً با این اینترنت کم سرعت چلاسر نمی رسم به یکایک پاسخ گویم،  خواهشاً اشخاصی که علاقمند هستند مرا ملاقات کنند،  می توانند به چلاسر و جل بیایند.  دروغ نویس های تاریخی با نام های الکی و دروغی چون عقل و دانش خود،  بدون آدرس و نشان در وبلاگ های دروغ نویس خود پنهان شده اند و پرت و پلا درباره تاریخ ایران و من می نویسند،  بعضی جیره خوار زیر زمین های نمناک لندن و پاریس،  بعضی ندانسته پیرو دروغها هستند،  و نمی خواهند تاریخ را بدرستی بدانند،  و پا و ذهن را جلو به دانایی نوین برسانند.  ولی انوش راوید چون داریوش بزرگ دشمن دروغ و دروغگویی است،  با نام و آدرس واقعی و زندگی نامه ای درست و کامل در اینجا.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  زمین ما

   کلیک کنید:  پرسش و پاسخ

   کلیک کنید:  مختصر تاریخ جهان

   کلیک کنید:  فهرست وبلاگ انوش راوید

   کلیک کنید:  تاریخ ابزار و ادوات جنگ در ایران

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com